با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Sunday, June 22, 2008

جنایت ۳۰ خرداد ۶۰ را نه میبخشیم و نه میگذاریم فراموش بشود!

مهرنوش موسوي


۳۰ خرداد ۶۰ سالروز دادن تضمین امنیتی آن موقع خمینی به آمریکا و دول غربی برای به خون کشیدن انقلاب ضد سلطنتی ایران و مقابله با خطر چپ شدن خیزش مردم ایران و انقلاب کارگری در منطقه است. در ۳۰ خرداد ۶۰ رژیم در ایران، یک هلاکاست اسلامی تمام عیاررا برپا کرد. با اعدام و کشتار نسل جوان آن موقع، کمونیستها، رهبران کارگری، فعالین حقوق زن، دانشجویان و آزادیخواهان، انقلاب را به خون کشید، جمهوری اسلامی بر متن کشتار سال ۶۰ متولد شد. بدین سان بود که افسار یک هیولای تروریستی اسلامی را ول کردند تا کار نیمه تمام شاه و ارتش و ساواکش را علیه طبقه کارگر و مردم ایران تمام کند. یک کمپ ضد کمونیستی سیاه را علیه خطر انقلاب کارگری درایران و منطقه سر پا کردند. ۳۰خرداد ۶۰ مبنای سازمان دادن وحشیانه اسلام به عنوان ابزار اصلى يک بازسازى دست راستى طبقه حاکمه و يک نظام حکومتى عليه چپگرايى در ایران و منطقه بود. با اعدام و شکنجه و قتلهای دسته جمعی به این هدف خود جامعه عمل پوشاندند. رژیم اسلامی از نقطه نظر ما و بر خلاف تبلیغات ارتجاعی دوم خردادیها، سلطنت طلبان، ناسیونالیسم پرو غرب، سر پاسداران و شکنجه گران پریروز، ولتر دگر اندیشان دیروز و پرو غربیهای امروز، نتیجه انقلاب برحق مردم ایران نبود. به عکس نتیجه سرکوب انقلاب بپا خواسته یک نسل آزادیخواه و برابری طلب بود.

رجوع ما به ۳۰ خرداد ۶۰ از چند نقطه نظر مهم است:

اول اینکه : خردا ۶۰ فقط یکی از هزاران برگ در صفحات سیاه تاریخ رژیم جنایتکار اسلامی نیست. ۳۰ خرداد ۶۰ یک نقطه عطف مهم در شکل گیری نظام اسلامی است. ۳۰ خرداد ۶۰ کودتای این رژیم بر علیه یک انقلاب است که امروز خشونتش می نامند، اسلامی اش مینامند تا سیاست و افق راستشان را به مردم حقنه کنند. تا هر گونه تحول انقلابی را بیهوده جلوه بدهند. تا سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی را غیر ممکن جلوه بدهند. این مهم است که در تقویم اعتراض و مبارزه مردم، تولد رژیم اسلامی با کیفرخواست ۳۰ خرداد ثبت بشود. چرا که اگر تاریخ را دشمنان مردم ایران جعلی بنویسند، نقطه پایان گذاشتن به آن را نیز جعلیتری از آغازش به جامعه حقنه خواهند کرد! رژیم اسلامی بر روی دریایی از خون و با اعدام و کشتار مخالفین خود متولد شد، نقطه پایان این تاریخ فقط میتواند سرنگون کردن و به زیر کشیدن این جانیان و درهم کوبیدن کامل دستگاه جنایت آنها باشد! ما و مردم به کمتر از این رضایت نمیدهیم.
دوم اینکه : کیفرخواست ما علیه نظام و جنایت ۳۰ خرداد، دستگیری و محاکمه کلیه سران نظام و همه کسانی است که در این جنایت شریک و سهیم بوده اند. حزب کمونیست کارگری مجازات اعدام و قصاص و کلیه مجازاتهای اسلامی و انتقامجویانه را قبول ندارد. ما خواهان محاکمه علنی و مجازات جانیان اسلامی در دادگاههای مردمی و شنیدن داستان این نسل کشی اسلامی از زبان برپادارندگان آن هستیم.
۳۰ خرداد ۶۰ یکی از مقاطع مهم سرکوب مردم ایران است که همه جناحها و دسته بندیهای دیروز و امروز حکومت در آن دست داشته اند. روی پرونده ۳۰ خرداد ۶۰ نمیتوانند جناح بندی بکنند و به گردن همدیگربیندازند و دستهایشان را پاک کنند. کل حاکمیت از بالا تا پایین، مسئول این جنایت و هلاکاست اسلامی است. همه کسانی که در این حکومت دستی داشته اند مسئول جنایت و نسل کشی ۳۰ خرداد ۶۰ هستند. احدی نمیتواند از زیر کیفر خواست ما و مردم ایران فرار کند. بویژه اینکه عده ای از هم اکنون به طرق مختلف فراری دادن مقامات نظام و جنایتکاران ۳۰ خردادی را تدارک دیده اند. کمپین روی ۳۰ خرداد ۶۰، در عین حال، یک پلاتفرم مهم برای کوبیدن اپوزیسیون راست ارتجاعی است که مدتهاست برای زد و بند با گروههای مختلف حاکمیت و فراری دادن جانیان و بیرون کشیدن آنها از زیر چنگ مردم تبلیغات میکند. کمپین میکنند که مقامات نظام را باید بخشید و جنایتشان را فراموش کرد. یک علت اینکه در این چند سال اخیر کمپین "جنایتکاران را می بخشیم و فراموش میکنیم" از سوی بخشهایی از اپوزیسیون دوم خرداد به راه انداخته شد، اسباب کشی این افراد از کمپ دوم خرداد به جنبش راست پرو غرب بود. با کمپین " ببخشید و فراموش کنید" میخواستند پیوستنشان را به صدای آمریکا و موسسه انترپرایز و شبکه سیاستمداران علنی راست پرو امریکایی سرعت ببخشند و بدون دردسر بکنند. در عین حال پروسه سرنگون کردن نظام، دستگیری و محاکمه سران و دست اندرکاران آن را که خود نیز تا آخرین دقایق جزو آن بوده اند، به پروسه شیرینی خوردن و چنج کردن یواشکی و بدون دردسر آن بدل و آنرا تخفیف بدهند. استراتژی پراگماتیستی که روی فراموش کردن مردم، به خواب کردن و از صحنه بیرون کردن آنها حساب کرده است. میدانند که ملتی که جانیانش را ببخشد و جنایتشان را فراموش کند، جواز سرکوب و جنایت بعدی را خودش با دست خودش دوباره صادر کرده است. برای همین اساسا دوم خردادیهای درون و بیرون نظام، وقتی پروژه شان برای تبدیل معاند به مخالف و مخالف به موافق شکست خورد، رسوا و مفتضح شد، برای معاند شدن خودشان و پیوستن به صف راست این کمپین را با کمک سلطنت طلبان و راست پرو غرب شکل دادند. تا مگر راه سالن ترانزیت تهران/ واشنگتن را هموار کنند. تا بتوانند افرادی همچون سازگارا و گنجی و... به راحتی لباس مخالف به تن کنند، خود را به کوچه علی چپ زده، اعلام کنند که در موقع کشتار ۶۰ که امثال اینها جزو سازماندهندگان سپاه پاسداران بوده اند، خبر کشتار جوانان را از بقیه میشنیده و خبر نداشته اند که در زندانها چه میگذرد!!
ما کمونیستها نمی گذاریم ۳۰ خرداد ۶۰ فراموش بشود! فراموش کردن جنایات رژیم و بخشیدن سران نظام همان تضمین امنیتی است که خامنه ای، احمدی نژاد، رفسنجانی و خاتمی و.. مدتی است معطل آنند! نباید گذاشت که با وساطتت راست پرو غرب و با سرمایه گذاری روی خواب کردن مردم، این تضمین امنیتی جنایتکارانه به آنها داده شود. این جواز را برای عقب راندن خیزش آتی مردم ایران و بیرون کردن آنها از صحنه لازم دارند.
سوم اینکه : نظام باید به اسم و افق چپ بیفتد. چپ جامعه ایران خواهان دستگیری و محاکمه علنی سران نظام است. راست جامعه ایران برای جلوگیری از درهم کوبیدن نظام، آنها را از هم اکنون بخشیده و سعی در به فراموشی سپردن جنایاتشان دارد. خود این تفاوت باعث ارائه دو تصویر متفاوت از پروسه سرنگونی نظام یا حفظ ماشین دولتی و ساختار قدرت آن است. علت اینکه راست روی بخشیدن سران نظام کمپین میکند، خواب کردن مردم و از صحنه بیرون کردن آنان است. به اعتقاد ما هرگونه دخالتی از سوی راست اپوزیسیون که باعث شود تصویر و انتظار مردم از این تحول انقلابی تخفیف یابد، عوض بشود، به ضرر مردم ایران، چپ جامعه و کمونیسم کارگری است. ما جلو تحمیل تصویر انقلاب مخملی نوع قرقیزستان را در جامعه ایران میگیریم. در آنجا با کمک غرب، اعتراض مشروع مردم را مستمسک مرخص کردن رئیس جمهور وقت کرده، حکومت جدیدی با چفت و بست زدن به همان ساختار قدیم بر سر کار آوردند. غالب دولتمردان قدیم را در پستهایشان ابقاء کردند. بعد از اینکه آبها را از آسیاب انداختند، رئیس جمهور فراری را بخشیده برای ابراز نظر در باب مسائل مملکت دوباره به پارلمان آوردند! ایران جای این تصاویر مخملی و توطئه آمیز نیست. ۳۰ سال مردم ایران مبارزه نکردند تا سر پاسداران دیروز، ریش و پشمها را تراشیده، لباس پرو غربی به تن کنند و روی بیرون کردن مردم از صحنه حساب باز کنند. مبارزه نکردیم تا خامنه ایها، رفسنجانیها و خاتمیها و بقیه جنایتکاران حاکم را بدر ببرند! واقعیت این است که اولین کاری که ارتجاع در همه کشورها در چنین مقاطع متحول و انقلابی بدان مبادرت می ورزد، بریدن دست مردم و اعمال اراده آزاد آنها در جابجایی قدرت سیاسی است. با برپایی یک انتخابات قلابی، به مردم دست تکان میدهند که به خانه هایشان برگردند. تصویر دخالت مردم را سعی میکنند فورا عوض بکنند. بر عکس، مطالبه دستگیری و محاکمه سران نظام، مردم را بر علیه جنبشی که به زیر کشیده شده است در صحنه نگه میدارد. تمام پرونده های جنایت این تروریستهای حاکم باید رو بشود. نمی گذاریم در گاوصندوقها پنهان کنند و بعد از ۳۰ سال برای استفاده سیاسی خودشان، هر گاه که به نفع خودشان بود بیرون بکشند و مانند روزنامه کیهان، با آن کاسبی کنند. مردم حق دارند بدانند در ۳۰ خرداد ۶۰ چه گذشت؟ مردم حق دارند خواهان دستگیری مقامات نظام و محاکمه آنها شوند. مردم حق دارند سهم خمینی را همانقدرروشن کنند که سهم خامنه ایی، خاتمی، رفسنجانی، کروبی، همچنین بریده هایی چون گنجی، حجاریان، تاج زاده، سازگارا و بقیه را!
خود دادگاهی کردن این افراد بزرگترین تضمین امنیتی مردم ایران برای غیر قابل برگشت کردن دور جدید تقلاهای ارتجاعی علیه حکومت کارگری جوان ایران در فردای پیروزی حزب کمونیست کارگری و مردم است. صحنه محاکمه سران نظام و دست اندرکارانش، نوشتن تاریخ زنده مبارزه چند نسل علیه تروریسم اسلامی در این مملکت است. تضمین روشنگری وسیع سیاسی و اجتماعی در مقیاس بین المللی علیه دیکتاتوری هار اسلامی در ایران است. دستگیری و محاکمه سران نظام در دادگاههای علنی، بستن پرونده تاریخ تروریسم اسلامی با قدرت و به اسم چپ است!
چهارم اینکه : اولویت تبلیغات ما بر علیه ۳۰ خرداد ۶۰ وارد آوردن حملات سنگینتر به راس نظام حاکم است. افشای خط امام و جنایتکاران اسلامی حاکم است. در عین حال و همزمان توطئه سکوت اپوزیسیون راست و ملی/ اسلامیها را و کمپین فراموش کردن و بخشیدن مقامات نظام را از سوی اینها نیز میکوبیم، افشا و از صحنه بیرون میکنیم. واقعیت این است که کسانی که کمپین میکنند تا جنایتکاران را ببخشند و میخواهند مردم را خواب کنند، به لاجرم نمیتوانند علیه تاریخ مهم جنایات رژیم هم حرف بزنند. تاریخی که جملگی در آن دست داشته اند. بخصوص که یک شبکه سیاستمدار دو خردادی و پرو غربی در سالهای اخیر حول سیاستهای هیئت حاکمه آمریکا ازمیان خود دست اندرکاران جنایت ۳۰ خرداد ۶۰ شکل گرفته است. اینها کسانی هستند که همچون سازگارا و یا گنجی و.. از دولت آمریکا بابت بالا رفتنشان از دیوار سفارت آمریکا رسما عذرخواهی و استغفار کردند، اما حاضر نیستند بابت دست داشتن مستقیمشان در جنایت ۳۰ خرداد ۶۰، از مردم ایران حتی طلب بخشش بکنند! با پررویی تمام خودشان را به کوچه علی چپ زده، تازه میخواهند، جلو خواست برحق مردم برای دستگیری و محاکمه جانیان حاکم را هم سد کنند. از مسئله هسته ای گرفته تا سالروز نام خلیج، از سالروز مصدق گرفته تا تولد فلان شاه و بهمان قهرمان ملی، نه فراموش میکنند و نه به خواب میروند! به عوض از مردم میخواهند که جنایات رژیم را ببخشند تا فضا برای پروژه های سیاه اینها مهیا شود.

ما سالروز ۳۰ خرداد ۶۰ را به فرصتی برای افشای رژیم اسلامی، جنایاتش و بخشندگان امروزش بدل میکنیم.*

Wednesday, June 04, 2008

٣٠ خرداد و تولد جمهورى اسلامى

منصور حكمت

(دو هفته ديگر سالگرد ٣٠ خرداد است. اين مقطع تولد جمهورى اسلامى است. نسل جوان يعنى اكثريت عظيم جمعيت ايران اين تاريخ را مستقيما تجربه نكرده است و بعوض كلى دروغ و تحريف در باره آن تحويل گرفته است. اگر مايليد تصوير واقعى از جايگاه ٣٠ خرداد در تولد جمهورى اسلامى داشته باشيد اين مصاحبه كوتاه منصور حكمت سرنخ ها را به شما ميدهد. اينجا او بخصوص بقول خودش آن ٦٠ – ٧٠ درصدى از جامعه را مد نظر دارد كه آن روزهاى سياه را به چشم خود نديدند.
اين مطلب را از سايت عمومى منصور حكمت به مديريت خسرو داور برداشتيم و تيتر فوق از ماست. جوانان كمونيست.)
٢٠ سال گذشت: ٣٠ خرداد ٦٠
گفتگو با راديو انترناسيونال ٢٣ خرداد ١٣٧٩
راديو انترناسيونال: اجازه بدهيد با يک نقل قول از مقاله
"تاريخ شکست نخوردگان" که در سال ١٣٧٥ بچاپ رسيد، شروع کنيم. شما در پايان اين مقاله نوشته ايد:

"بالاخره، انقلاب ٥٧ مثل اکثر انقلابات، نهايتا نه با فريب و صحنه سازى، بلکه با سرکوبى خونين به شکست کشيده شد. فاصله ٢٢ بهمن ٥٧ تا ٣٠ خرداد ٦٠ تمام آن فرصتي بود که اسلام و حرکت اسلامي با همه اين سرمايه‌گذاريها و تلاشها توانست براي موکلين مستاصل رژيم شاه بخرد. و البته از اين بيشتر نياز نداشتند. در تاريخ واقعي ايران، ٣٠ خرداد به ١٧ شهريور ميچسبد و حلقه بعدي آن است".
اين نوشته شما کاملا با تصور عمومي از انقلاب ٥٧ متفاوت است. در تصور عمومي جمهوري اسلامي حاصل انقلاب ٥٧ است. ولي شما جمهوري اسلامي را به رژيم سلطنت و ١٧ شهريور را که سرکوب خونين جنبش انقلابي مردم توسط رژيم شاه بود را به ٣٠ خرداد وصل کرده‌ايد و اين دو تاريخ را دو مقطع از سرکوب انقلاب ناميديد. چرا؟ 7 منصور حکمت: بنظر من هر انسان بيطرفي که به آن تاريخ نگاه کند (و من توصيه ميکنم که بخصوص کساني که خودشان تجربه زنده‌اي از آن دوران ندارند، حتما آن تاريخ را بازبيني کنند) ميبيند که ماجرا چنين بود که مردم عليه استبداد سلطنتي با پليس مخفي‌اش، با زندانهايش، با شکنجه‌هايش بپاخاستند. در آن جامعه آزادي بيان وجود نداشت، آزادي مطبوعات وجود نداشت، آزادي تشکل و فعاليت اتحاديه کارگري وجود نداشت، آزادي فعاليتهاي سوسياليستي وجود نداشت، آزادي هيچگونه فعاليت سياسي وجود نداشت. يک حکومت مستبد، فردي، متکي به ارتش، پليس و پليس مخفي بود. جامعه‌اي بود دستخوش بيشترين نابرابري اقتصادي، فقر عظيم در کنار ثروتهاي انبوه. مردم عليه اينها بپا خاستند، براي برابري، براي آزادي از چنگال اختناق سياسي و استثمار اقتصادي. اين به انقلاب ٥٧ معروف شد. وقتي معلوم شد که رژيم شاه از سرکوب اين جنبش ناتوان است، جنبش اسلامي که بعنوان يک جريان مرتجع، عليه مدنيت، عليه مدرنيسم اجتماعي، عليه حقوق زنان، عليه رشد، يک جنبش عقب مانده ارتجاعي، از قديم در گوشه‌اي از جامعه ايران بود، پر و بال ميگيرد. يکي از شخصيتهاي اين جنبش، يعني خميني، که در عراق تبعيد بود را برميدارند و به پاريس ميبرند و زير نورافکن ميگذارند. از آن وقت رسانه‌ها و دولتهاي غربي وسيعا جريان اسلامي را بعنوان آلترناتيوي که ميتواند و بايد جاي حکومت شاه بنشيند تبليغ ميکنند. بالاخره ژنرال هويزر از طرف دولت آمريکا ميآيد با ارتش صحبت ميکند و وفاداري ارتش را به خميني ميگيرد. بخش بزرگي از اپوزيسيون ملي و سنتي آن موقع، جبهه ملي و حزب توده و غيره به جريان اسلامي اعلام وفاداري ميکنند و جريان اسلامي به اين ترتيب به صدر مبارزه عليه سلطنت رانده ميشود. مردم بر خلافِ ميلِ جريان اسلامي قيام ميکنند، قيام ٢٢ بهمن، و بالاخره ارتش شاه را در يک رو در رويي نظامي شکست ميدهند. اما ماحصل اين روند پيدايش يک حکومتي است تحت رهبري و کنترل جريان اسلامي. 9 منتهي آن دو سال و نيمي که از ٢٢ بهمن ٥٧ تا ٣٠ خرداد ۱۳۶۰ ميگذرد، به معني اخص کلمه هنوز دوره حکومت جمهوري اسلامي نيست... يک دوره نسبتا باز فعاليت سياسي است که دولت زورش نميرسد وسيعا سرکوب کند، هر چند چماقداري هست، چاقو کشي هست، اسلاميگري هست. خلخالي همان موقع براي رژيم جلادي ميکند، با اين وجود رژيم اين قدرت را ندارد که جنبش همچنان رو به اعتلای مردم را به آن شدت سرکوب و خنثي کند. احزاب سياسي از همه جا سر درميآورند، کتابهاي مارکس و لنين همه جا بفروش ميرسد، سازمانهاي کمونيستي روزنامه منتشر ميکنند، شوراهاي کارگري بوجود ميآيند، سازمانهاي مختلف زنان بوجود ميآيند، موج اعتراضي بالا ميگيرد. تا اينکه در ٣٠ خرداد ۱۳۶۰ که يک کودتاي خونين ضد انقلابي-اسلامي صورت ميگيرد. هجوم ميآورند و روزي ٣٠٠ نفر، ٥٠٠ نفر را در اوين و سراسر کشور اعدام ميکنند، روزنامه‌ها را ميبندند و مخالفينشان را تار و مار ميکنند. اين آن پديده‌اي است که باعث شد جمهوري اسلامي امروز وجود داشته باشد. مقطع پيدايش و تثبيت جمهوري اسلامي، ٣٠ خرداد ٦٠ است، نه ٢٢ بهمن. ٢٢ بهمن انقلاب مردم است ولي از ١٧ شهريور ۱۳۵۷ (که روز تيراندازي ارتش شاه به مردم و کشتار در ميدان ژاله بود) تا ٣٠ خرداد ۱۳۶۰ فاصله‌اي است که در آن نيروها و دولتهاي دست راستي سعي کردند جلوي انقلاب مردم را بگيرند. و بالاخره ٣٠ خرداد مقطعي است که اين سرکوب صورت ميگيرد. 1
خوب است يادآوري کنم که اعدامهاي حکومت اسلامي اساسا از روي ليست کساني بود که که در رژيم شاه به زندان افتاده بودند. کسي که در رژيم شاه دو ماه حبس گرفته بود در حکومت اسلامي اعدام شد. همان کساني را زدند و کشتند که رژيم شاه ميخواست بزند و بکشد و نميتوانست... راديو انترناسيونال: يعني جمهوري اسلامي کار سرکوب انقلاب را که شاه از پس آن برنيامد، تمام کرد و در واقع از مردمي که عليه رژيم شاه انقلاب کرده بودند انتقام گرفت. ولي چطور توانست اينکار را انجام دهد؟ چون تا همان ديروز ٣٠ خرداد روزنامه‌هاي چپي بودند، تظاهرات انجام ميشد، و عليرغم دستگيريها و جنگ و جدال با چماقدارها، آزادي وجود داشت. ٣٠ خرداد چه ويژگي داشت که حکومت اسلامي توانست خود را تحکيم کند و جنبش انقلابي ديگر نتوانست سر بلند کند؟ منصور حکمت: اين يک کودتاي خشن بود و بر مبناي اعدام و کشتار وسيع پيروز شد. مثل امروز نبود که ١٦ تا روزنامه دوستان خودشان را ببندند و طرف برود خود را به دادگاه معرفي کند و هنوز آقاي فلاني خطابش کنند. ريختند در خيابان و هر کسي که بنظرشان قيافه‌اش مثل مسلمين نبود را گرفتند، گفتند اين يکي در جيبش فلفل و نمک داشته ميخواسته بريزد به چشم سپاه و کميته‌چي‌ها. کسي شعري گفته بود، کسي که معلوم بود سوسياليست است، کسي که معلوم بود مدافع حقوق زن است، کسي که بي حجاب راه ميرفت، کسي که از ظاهرش فکر ميکردند چپي است، ميگرفتند ميبردند همان شب ميکشتند. آمار و ارقام و مدارک و شهود اين جنايات به وفور وجود دارند. روزي خواهد رسيد که مردم ايران و جهان مينشينند و محاکمه عوامل اين جنايات را تماشا ميکنند. در آن روز دنيا براي صدها هزار قرباني جناياتي که در ٣٠ خرداد ٦٠ و بعد بطور مداوم و سيستماتيک در سالهاي بعد و بويژه سال ۱۳۶۷ در ايران شده است، اشک خواهد ريخت.

اين از جنايات عظيم قرن بيستم بود. قابل مقايسه است با آلمان نازي، قابل مقايسه است با کُشت و کشتار در اندونزي، قابل مقايسه است با نسل‌کُشي در روآندا، به مراتب وحشتناکتر از وقايعي است که در شيلي اتفاق افتاد. يکي از فجايع مهم و تراژديهاي مهم انساني قرن بيست است. زدند، سرکوب کردند، کشتند، در گورهاي بدون نام و نشان دفن کردند، آدمهاي بسيار بسيار زيادي را، نازنين‌ترين و پرشورترين و آزاديخواه‌ترين انسانها را، بقتل رساندند تا سرِ کار بمانند. راديو انترناسيونال: رهبران جمهوري اسلامي که الآن بجان هم افتاده‌اند، در آن موقع، همه با هم در اين سرکوب شريک بودند، منظورم جناح راست و دوم خرداد است که چند تا از دوی خرداديها را اسم ببرم... بهزاد نبوي آن موقع سخنگوي دولت بود و الآن از رهبران جبهه دوی خرداد است، حجاريان از سازمان دهندگان سازمان مخوف اطلاعات بود و خود خاتمي در دولت بود. چطور شد که اينها يکپارچه از سرکوب ٣٠ خرداد بيرون آمدند و الان بجان هم افتاده‌اند؟ منصور حکمت: جناح‌بندي همان موقع در جمهوري اسلامي وجود داشت ولي همين جناح‌بندي که الان ميبينيم نبود. بطور مثال مجاهدين انقلاب اسلامي و حزب جمهوري اسلامي و خط امامي‌ها در صف مقدم حکومت بودند. صف‌بندي‌ها طور ديگري بود. نهضت آزادي که الآن بخشي از جبهه دوی خرداد است، خود اولين قرباني خط امامي‌هايي بود که خود آنها هم الآن بخشي از جنبش دوی خرداد هستند. دولت آنموقع دست اين خط امامي‌ها بود. منظورم کابينه است. همانطور که گفتيد، بهزاد نبوي سخنگوي دولت رجايي بود. اين پديده دوی خرداد که بعدا بوجود آمده دربرگيرنده بسياري از عناصر و محافلي است که در آن موقع سردمدار سرکوب بودند. خيلي از اينها که الان شاگرد ولتر شده‌اند و دموکرات شده‌اند و بخودشان ميگويند روزنامه نگار، پاسدار و بازجو و شکنجه گر و مسئول اعدام مردم بودند. در نتيجه اين تجربه مشترکِ هر دو جناح است. دوم خرداد همانقدر در سرکوب ٣٠ خرداد سهيم است و همانقدر اصل و نسَبش به ٣٠ خرداد ميرسد که امثال لاجوردي و گيلاني و خميني و خامنه‌اي. اين دولت اينها بود. خميني، که اسمش بايد بعنوان يک مرتجع جلاد و جنايتکار عليه بشريت در سينه تاريخ ثبت بشود، در رأس اين حرکت بود و کل اين جماعت دنبالش سينه ميزدند. فکر ميکنم که خيلي مهم است مردم ايران آن تاريخ را ورق بزنند، اين آدمها را در اين بيست سال مرور کنند، و بخصوص ماهيت اختلافات امروز اينها را بشناسند. در مقطع ٣٠ خرداد اينها با هم اختلافي بر سر اين نداشتند که حکومت اسلام را با کُشت و کشتار عليه آزاديخواهي مردم سر پا نگهدارند. اينکار را کردند. الان هم، تحت شرايط متفاوتي تلاششان همين است. ميخواهند حکومت اسلام را در مقابل آزاديخواهي مردم سر پا نگاه دارند. راديو انترناسيونال: آيا ميشود گفت که به اين ترتيب دوم خرداديها از سياست خودشان در ٣٠ خرداد پشيمان هستند و فکر ميکنند بايد طور ديگري عمل ميکردند؟ منصور حکمت: ابدا! دوم خرداديها الان خودشان با افتخار به شما خواهند گفت که همان ٣٠ خرداديها هستند. از ٣٠ خرداد ابراز پشيماني نميکنند، البته بعدها در دادگاه‌هايشان خواهند کرد، ولي الان نميکنند. الان کاري نميکنند که از "خوديت" خودشان کم کنند. ٣٠ خرداد نهايتا همان شاخصي است که خودي و غير‌خودي را تعريف ميکند. تعريف خودي کسي است که از "نظام" در مقابل مخالف دفاع کرده است و ٣٠ خرداد مهمترين مقطع اين پديده است. ٣٠ خرداد مقطع تولد جمهوري اسلامي است. اگر کسي از اين جماعت عليه ٣٠ خرداد بايستد دارد از جرگه خودی‌ها پا بيرون ميگذارد. بنظر من دير يا زود، و خيلي زودتر از زماني که سران حکومت فکر ميکنند، محاکمات آزاد مردم براي رسيدگي به جرائم ضد بشري اينها شروع خواهد شد. اينها کساني نيستند که بتوانند پولهايشان را بردارند و بروند لس‌آنجلس. سر و کار بسياري از اينها دير يا زود به محکمه‌هاي مردم ميافتد. يکي از قلمروهايي که بايد در اين دادگاهها به آن پرداخته شود، ماجراي ٣٠ خرداد است و اينکه هر کدام از اين افراد در مورد آن تاريخ چه ميداند، در آن تاريخ چه نقشي داشته، و چه چيزي را ميتواند علني و افشا کند و از درد آن فاجعه تاريخي براي جامعه کم کند. راديو انترناسيونال: حزب کمونيست کارگري يک کمپين افشاي واقعه ٣٠ خرداد و گراميداشت جانباختگان ٣٠ خرداد سازمان داده است. هدف از اين کمپين چيست؟ منصور حکمت: فکر ميکنم ٦٠-٧٠ درصد مردم کساني هستند که ٣٠ خرداد را يادشان نيست. ولي اين مقطع مهمي در پيدايش جمهوري اسلامي است. ما ميخواهيم اين را به نسل امروز در ايران و جهان يادآوري کنيم که جمهوري اسلامي که امروز سرِ کار است محصول يک جنايت بزرگ ضد بشري است. اين اولا بايد بخاطر بيايد، ثبت باشد، گفته شده باشد، افشا بشود و فراموش نشود.
2ثانيا اين آدمها هنوز در صحنه هستند. همان آدمهايي که ٣٠ خرداد ٦٠ به بعد آن قتل و جنايت را سازمان دادند هنوز سياستمداران آن کشورند. وکيل مجلس‌اند، در کابينه‌اند، رئيس قوه قضائيه‌‌اند، رهبرند، رئيس ارتش‌اند، سران سپاه پاسداران‌اند. نبرد با اينها ادامه دارد. پرونده اينها نزد مردم مفتوح است، پرونده عاملين جنايت ٣٠ خرداد. اينهم يکي از عرصه‌هاي مبارزه عليه حکومت اسلامي، عليه بنيادهايش، عليه شخصيت‌هايش از خميني و بهشتي، تا خاتمي و خامنه‌اي و رفسنجاني و گيلاني، و همه کساني است که در اين روند نقش داشته‌اند و اين بخشي از جدال ما با جمهوري اسلامي است.
به نقل از انترناسيونال هفتگي شماره ٥٨ ٢٥ خرداد ١٣٨٠ (١٥ ژوئن ٢٠٠١)