با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Wednesday, June 04, 2008

٣٠ خرداد و تولد جمهورى اسلامى

منصور حكمت

(دو هفته ديگر سالگرد ٣٠ خرداد است. اين مقطع تولد جمهورى اسلامى است. نسل جوان يعنى اكثريت عظيم جمعيت ايران اين تاريخ را مستقيما تجربه نكرده است و بعوض كلى دروغ و تحريف در باره آن تحويل گرفته است. اگر مايليد تصوير واقعى از جايگاه ٣٠ خرداد در تولد جمهورى اسلامى داشته باشيد اين مصاحبه كوتاه منصور حكمت سرنخ ها را به شما ميدهد. اينجا او بخصوص بقول خودش آن ٦٠ – ٧٠ درصدى از جامعه را مد نظر دارد كه آن روزهاى سياه را به چشم خود نديدند.
اين مطلب را از سايت عمومى منصور حكمت به مديريت خسرو داور برداشتيم و تيتر فوق از ماست. جوانان كمونيست.)
٢٠ سال گذشت: ٣٠ خرداد ٦٠
گفتگو با راديو انترناسيونال ٢٣ خرداد ١٣٧٩
راديو انترناسيونال: اجازه بدهيد با يک نقل قول از مقاله
"تاريخ شکست نخوردگان" که در سال ١٣٧٥ بچاپ رسيد، شروع کنيم. شما در پايان اين مقاله نوشته ايد:

"بالاخره، انقلاب ٥٧ مثل اکثر انقلابات، نهايتا نه با فريب و صحنه سازى، بلکه با سرکوبى خونين به شکست کشيده شد. فاصله ٢٢ بهمن ٥٧ تا ٣٠ خرداد ٦٠ تمام آن فرصتي بود که اسلام و حرکت اسلامي با همه اين سرمايه‌گذاريها و تلاشها توانست براي موکلين مستاصل رژيم شاه بخرد. و البته از اين بيشتر نياز نداشتند. در تاريخ واقعي ايران، ٣٠ خرداد به ١٧ شهريور ميچسبد و حلقه بعدي آن است".
اين نوشته شما کاملا با تصور عمومي از انقلاب ٥٧ متفاوت است. در تصور عمومي جمهوري اسلامي حاصل انقلاب ٥٧ است. ولي شما جمهوري اسلامي را به رژيم سلطنت و ١٧ شهريور را که سرکوب خونين جنبش انقلابي مردم توسط رژيم شاه بود را به ٣٠ خرداد وصل کرده‌ايد و اين دو تاريخ را دو مقطع از سرکوب انقلاب ناميديد. چرا؟ 7 منصور حکمت: بنظر من هر انسان بيطرفي که به آن تاريخ نگاه کند (و من توصيه ميکنم که بخصوص کساني که خودشان تجربه زنده‌اي از آن دوران ندارند، حتما آن تاريخ را بازبيني کنند) ميبيند که ماجرا چنين بود که مردم عليه استبداد سلطنتي با پليس مخفي‌اش، با زندانهايش، با شکنجه‌هايش بپاخاستند. در آن جامعه آزادي بيان وجود نداشت، آزادي مطبوعات وجود نداشت، آزادي تشکل و فعاليت اتحاديه کارگري وجود نداشت، آزادي فعاليتهاي سوسياليستي وجود نداشت، آزادي هيچگونه فعاليت سياسي وجود نداشت. يک حکومت مستبد، فردي، متکي به ارتش، پليس و پليس مخفي بود. جامعه‌اي بود دستخوش بيشترين نابرابري اقتصادي، فقر عظيم در کنار ثروتهاي انبوه. مردم عليه اينها بپا خاستند، براي برابري، براي آزادي از چنگال اختناق سياسي و استثمار اقتصادي. اين به انقلاب ٥٧ معروف شد. وقتي معلوم شد که رژيم شاه از سرکوب اين جنبش ناتوان است، جنبش اسلامي که بعنوان يک جريان مرتجع، عليه مدنيت، عليه مدرنيسم اجتماعي، عليه حقوق زنان، عليه رشد، يک جنبش عقب مانده ارتجاعي، از قديم در گوشه‌اي از جامعه ايران بود، پر و بال ميگيرد. يکي از شخصيتهاي اين جنبش، يعني خميني، که در عراق تبعيد بود را برميدارند و به پاريس ميبرند و زير نورافکن ميگذارند. از آن وقت رسانه‌ها و دولتهاي غربي وسيعا جريان اسلامي را بعنوان آلترناتيوي که ميتواند و بايد جاي حکومت شاه بنشيند تبليغ ميکنند. بالاخره ژنرال هويزر از طرف دولت آمريکا ميآيد با ارتش صحبت ميکند و وفاداري ارتش را به خميني ميگيرد. بخش بزرگي از اپوزيسيون ملي و سنتي آن موقع، جبهه ملي و حزب توده و غيره به جريان اسلامي اعلام وفاداري ميکنند و جريان اسلامي به اين ترتيب به صدر مبارزه عليه سلطنت رانده ميشود. مردم بر خلافِ ميلِ جريان اسلامي قيام ميکنند، قيام ٢٢ بهمن، و بالاخره ارتش شاه را در يک رو در رويي نظامي شکست ميدهند. اما ماحصل اين روند پيدايش يک حکومتي است تحت رهبري و کنترل جريان اسلامي. 9 منتهي آن دو سال و نيمي که از ٢٢ بهمن ٥٧ تا ٣٠ خرداد ۱۳۶۰ ميگذرد، به معني اخص کلمه هنوز دوره حکومت جمهوري اسلامي نيست... يک دوره نسبتا باز فعاليت سياسي است که دولت زورش نميرسد وسيعا سرکوب کند، هر چند چماقداري هست، چاقو کشي هست، اسلاميگري هست. خلخالي همان موقع براي رژيم جلادي ميکند، با اين وجود رژيم اين قدرت را ندارد که جنبش همچنان رو به اعتلای مردم را به آن شدت سرکوب و خنثي کند. احزاب سياسي از همه جا سر درميآورند، کتابهاي مارکس و لنين همه جا بفروش ميرسد، سازمانهاي کمونيستي روزنامه منتشر ميکنند، شوراهاي کارگري بوجود ميآيند، سازمانهاي مختلف زنان بوجود ميآيند، موج اعتراضي بالا ميگيرد. تا اينکه در ٣٠ خرداد ۱۳۶۰ که يک کودتاي خونين ضد انقلابي-اسلامي صورت ميگيرد. هجوم ميآورند و روزي ٣٠٠ نفر، ٥٠٠ نفر را در اوين و سراسر کشور اعدام ميکنند، روزنامه‌ها را ميبندند و مخالفينشان را تار و مار ميکنند. اين آن پديده‌اي است که باعث شد جمهوري اسلامي امروز وجود داشته باشد. مقطع پيدايش و تثبيت جمهوري اسلامي، ٣٠ خرداد ٦٠ است، نه ٢٢ بهمن. ٢٢ بهمن انقلاب مردم است ولي از ١٧ شهريور ۱۳۵۷ (که روز تيراندازي ارتش شاه به مردم و کشتار در ميدان ژاله بود) تا ٣٠ خرداد ۱۳۶۰ فاصله‌اي است که در آن نيروها و دولتهاي دست راستي سعي کردند جلوي انقلاب مردم را بگيرند. و بالاخره ٣٠ خرداد مقطعي است که اين سرکوب صورت ميگيرد. 1
خوب است يادآوري کنم که اعدامهاي حکومت اسلامي اساسا از روي ليست کساني بود که که در رژيم شاه به زندان افتاده بودند. کسي که در رژيم شاه دو ماه حبس گرفته بود در حکومت اسلامي اعدام شد. همان کساني را زدند و کشتند که رژيم شاه ميخواست بزند و بکشد و نميتوانست... راديو انترناسيونال: يعني جمهوري اسلامي کار سرکوب انقلاب را که شاه از پس آن برنيامد، تمام کرد و در واقع از مردمي که عليه رژيم شاه انقلاب کرده بودند انتقام گرفت. ولي چطور توانست اينکار را انجام دهد؟ چون تا همان ديروز ٣٠ خرداد روزنامه‌هاي چپي بودند، تظاهرات انجام ميشد، و عليرغم دستگيريها و جنگ و جدال با چماقدارها، آزادي وجود داشت. ٣٠ خرداد چه ويژگي داشت که حکومت اسلامي توانست خود را تحکيم کند و جنبش انقلابي ديگر نتوانست سر بلند کند؟ منصور حکمت: اين يک کودتاي خشن بود و بر مبناي اعدام و کشتار وسيع پيروز شد. مثل امروز نبود که ١٦ تا روزنامه دوستان خودشان را ببندند و طرف برود خود را به دادگاه معرفي کند و هنوز آقاي فلاني خطابش کنند. ريختند در خيابان و هر کسي که بنظرشان قيافه‌اش مثل مسلمين نبود را گرفتند، گفتند اين يکي در جيبش فلفل و نمک داشته ميخواسته بريزد به چشم سپاه و کميته‌چي‌ها. کسي شعري گفته بود، کسي که معلوم بود سوسياليست است، کسي که معلوم بود مدافع حقوق زن است، کسي که بي حجاب راه ميرفت، کسي که از ظاهرش فکر ميکردند چپي است، ميگرفتند ميبردند همان شب ميکشتند. آمار و ارقام و مدارک و شهود اين جنايات به وفور وجود دارند. روزي خواهد رسيد که مردم ايران و جهان مينشينند و محاکمه عوامل اين جنايات را تماشا ميکنند. در آن روز دنيا براي صدها هزار قرباني جناياتي که در ٣٠ خرداد ٦٠ و بعد بطور مداوم و سيستماتيک در سالهاي بعد و بويژه سال ۱۳۶۷ در ايران شده است، اشک خواهد ريخت.

اين از جنايات عظيم قرن بيستم بود. قابل مقايسه است با آلمان نازي، قابل مقايسه است با کُشت و کشتار در اندونزي، قابل مقايسه است با نسل‌کُشي در روآندا، به مراتب وحشتناکتر از وقايعي است که در شيلي اتفاق افتاد. يکي از فجايع مهم و تراژديهاي مهم انساني قرن بيست است. زدند، سرکوب کردند، کشتند، در گورهاي بدون نام و نشان دفن کردند، آدمهاي بسيار بسيار زيادي را، نازنين‌ترين و پرشورترين و آزاديخواه‌ترين انسانها را، بقتل رساندند تا سرِ کار بمانند. راديو انترناسيونال: رهبران جمهوري اسلامي که الآن بجان هم افتاده‌اند، در آن موقع، همه با هم در اين سرکوب شريک بودند، منظورم جناح راست و دوم خرداد است که چند تا از دوی خرداديها را اسم ببرم... بهزاد نبوي آن موقع سخنگوي دولت بود و الآن از رهبران جبهه دوی خرداد است، حجاريان از سازمان دهندگان سازمان مخوف اطلاعات بود و خود خاتمي در دولت بود. چطور شد که اينها يکپارچه از سرکوب ٣٠ خرداد بيرون آمدند و الان بجان هم افتاده‌اند؟ منصور حکمت: جناح‌بندي همان موقع در جمهوري اسلامي وجود داشت ولي همين جناح‌بندي که الان ميبينيم نبود. بطور مثال مجاهدين انقلاب اسلامي و حزب جمهوري اسلامي و خط امامي‌ها در صف مقدم حکومت بودند. صف‌بندي‌ها طور ديگري بود. نهضت آزادي که الآن بخشي از جبهه دوی خرداد است، خود اولين قرباني خط امامي‌هايي بود که خود آنها هم الآن بخشي از جنبش دوی خرداد هستند. دولت آنموقع دست اين خط امامي‌ها بود. منظورم کابينه است. همانطور که گفتيد، بهزاد نبوي سخنگوي دولت رجايي بود. اين پديده دوی خرداد که بعدا بوجود آمده دربرگيرنده بسياري از عناصر و محافلي است که در آن موقع سردمدار سرکوب بودند. خيلي از اينها که الان شاگرد ولتر شده‌اند و دموکرات شده‌اند و بخودشان ميگويند روزنامه نگار، پاسدار و بازجو و شکنجه گر و مسئول اعدام مردم بودند. در نتيجه اين تجربه مشترکِ هر دو جناح است. دوم خرداد همانقدر در سرکوب ٣٠ خرداد سهيم است و همانقدر اصل و نسَبش به ٣٠ خرداد ميرسد که امثال لاجوردي و گيلاني و خميني و خامنه‌اي. اين دولت اينها بود. خميني، که اسمش بايد بعنوان يک مرتجع جلاد و جنايتکار عليه بشريت در سينه تاريخ ثبت بشود، در رأس اين حرکت بود و کل اين جماعت دنبالش سينه ميزدند. فکر ميکنم که خيلي مهم است مردم ايران آن تاريخ را ورق بزنند، اين آدمها را در اين بيست سال مرور کنند، و بخصوص ماهيت اختلافات امروز اينها را بشناسند. در مقطع ٣٠ خرداد اينها با هم اختلافي بر سر اين نداشتند که حکومت اسلام را با کُشت و کشتار عليه آزاديخواهي مردم سر پا نگهدارند. اينکار را کردند. الان هم، تحت شرايط متفاوتي تلاششان همين است. ميخواهند حکومت اسلام را در مقابل آزاديخواهي مردم سر پا نگاه دارند. راديو انترناسيونال: آيا ميشود گفت که به اين ترتيب دوم خرداديها از سياست خودشان در ٣٠ خرداد پشيمان هستند و فکر ميکنند بايد طور ديگري عمل ميکردند؟ منصور حکمت: ابدا! دوم خرداديها الان خودشان با افتخار به شما خواهند گفت که همان ٣٠ خرداديها هستند. از ٣٠ خرداد ابراز پشيماني نميکنند، البته بعدها در دادگاه‌هايشان خواهند کرد، ولي الان نميکنند. الان کاري نميکنند که از "خوديت" خودشان کم کنند. ٣٠ خرداد نهايتا همان شاخصي است که خودي و غير‌خودي را تعريف ميکند. تعريف خودي کسي است که از "نظام" در مقابل مخالف دفاع کرده است و ٣٠ خرداد مهمترين مقطع اين پديده است. ٣٠ خرداد مقطع تولد جمهوري اسلامي است. اگر کسي از اين جماعت عليه ٣٠ خرداد بايستد دارد از جرگه خودی‌ها پا بيرون ميگذارد. بنظر من دير يا زود، و خيلي زودتر از زماني که سران حکومت فکر ميکنند، محاکمات آزاد مردم براي رسيدگي به جرائم ضد بشري اينها شروع خواهد شد. اينها کساني نيستند که بتوانند پولهايشان را بردارند و بروند لس‌آنجلس. سر و کار بسياري از اينها دير يا زود به محکمه‌هاي مردم ميافتد. يکي از قلمروهايي که بايد در اين دادگاهها به آن پرداخته شود، ماجراي ٣٠ خرداد است و اينکه هر کدام از اين افراد در مورد آن تاريخ چه ميداند، در آن تاريخ چه نقشي داشته، و چه چيزي را ميتواند علني و افشا کند و از درد آن فاجعه تاريخي براي جامعه کم کند. راديو انترناسيونال: حزب کمونيست کارگري يک کمپين افشاي واقعه ٣٠ خرداد و گراميداشت جانباختگان ٣٠ خرداد سازمان داده است. هدف از اين کمپين چيست؟ منصور حکمت: فکر ميکنم ٦٠-٧٠ درصد مردم کساني هستند که ٣٠ خرداد را يادشان نيست. ولي اين مقطع مهمي در پيدايش جمهوري اسلامي است. ما ميخواهيم اين را به نسل امروز در ايران و جهان يادآوري کنيم که جمهوري اسلامي که امروز سرِ کار است محصول يک جنايت بزرگ ضد بشري است. اين اولا بايد بخاطر بيايد، ثبت باشد، گفته شده باشد، افشا بشود و فراموش نشود.
2ثانيا اين آدمها هنوز در صحنه هستند. همان آدمهايي که ٣٠ خرداد ٦٠ به بعد آن قتل و جنايت را سازمان دادند هنوز سياستمداران آن کشورند. وکيل مجلس‌اند، در کابينه‌اند، رئيس قوه قضائيه‌‌اند، رهبرند، رئيس ارتش‌اند، سران سپاه پاسداران‌اند. نبرد با اينها ادامه دارد. پرونده اينها نزد مردم مفتوح است، پرونده عاملين جنايت ٣٠ خرداد. اينهم يکي از عرصه‌هاي مبارزه عليه حکومت اسلامي، عليه بنيادهايش، عليه شخصيت‌هايش از خميني و بهشتي، تا خاتمي و خامنه‌اي و رفسنجاني و گيلاني، و همه کساني است که در اين روند نقش داشته‌اند و اين بخشي از جدال ما با جمهوري اسلامي است.
به نقل از انترناسيونال هفتگي شماره ٥٨ ٢٥ خرداد ١٣٨٠ (١٥ ژوئن ٢٠٠١)

1 comment:

Unknown said...

انقلاب، آزادی ، جمهوری اسلامی،  چیبه سر این شعارها آمد . آیتالله منتظری پدر انقلاب مقدّس  اسلامی فرمودند:
مسئولین لااقل شجاعت این را داشته باشند که اعلام‏ ‏کنند این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی و هیچ کس هم حق‏ ‏اعتراض و اظهار نظر و انتقاد ندارد
امیدوارم تا کاملاً دیر نشده‏ ‏مسئولین امر به خود آیند و بیش از این وجهه نظام جمهوری اسلامی را در‏ ‏بین تودههای زجر کشیده و سیلیخورده ایران و در سطح جهانی خدشهدار‏ ‏نکنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند