با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Friday, August 10, 2007

در میان دو ارتجاع جدال اسلام سیاسی و ناسیونالیسم در ترکیه

در میان دو ارتجاع
جدال اسلام سیاسی و ناسیونالیسم در ترکیه

محسن ابراهیمی
در ترکیه، حزب عدالت و توسعه، یک حزب اسلامی، برای اولین بار ۵ سال پیش در انتخابات پیروز شد. چند هفته پیش، همان حزب مجددا در مقابل احزاب سنتی ناسیونالیستی به پیروزی رسید. این اتفاق، بار دیگر سئوالاتی را به صحنه سیاسی نه تنها ترکیه بلکه منطقه و جهان پرت کرد: آیا حزب عدالت و توسعه میتواند اسلام را بر زندگی مردم حاکم کند؟ آیا بساط شلاق و دست و زبان بریدن و سنگسار راه خواهد افتاد؟ آیا جمهوری اسلامی دوم در منطقه عروج کرده است؟ آیا اکثریت مردم ترکیه به شریعت اسلامی روی آورده اند؟ و اگر پاسخ این سئوالات منفی است، آیا میتوان استنتاج کرد که نوع دیگری از اسلام سیاسی، اسلام "معتدل و مدرن" عروج کرده است، که اسلام را میتوان با جهان مدرن انطباق داد، که اسلام سیاسی معتدل و مدرن یک آلترناتیو سیاسی واقعی است؟ و بالاخره، مستقل از پاسخهای متفاوت گرایشات مختلف به این سئولات، باید این مسئله را روشن کرد که مضمون سیاسی عروج یک حزب اسلامی به قدرت، آنهم در حالیکه حکومت اسلامی در همسایگی ترکیه خودش در حال سقوط است، چیست؟

ایران و ترکیه: یک مقایسه
مردم ترکیه به حق نگرانند. در ترکیه حزبی با ریشه های اسلامی و با رهبران اسلامی به مجلس راه یافته است و دولت تشکیل داده است. هرکسی که از تجربه چرکین و خونین حاکمیت اسلام در ایران وافغانستان خبر داشته باشد باید هم نگران باشد. شلاق و دست بریدن و اسید پاشی به زنان و حجاب و اعدام و آزار جوانان و سرکوب کارگران، تنها چیزهایی هستند که از یک حزب اسلامی در قدرت انتظار میرود. اما عروج حزب عدالت و توسعه به قدرت، نه ۵ سال پیش میتوانست و نه امروز میتواند به راه انداختن جمهوری اسلامی از نوع حکومت اسلامی در ایران منجر شود. ۵ سال پیش وقتی این حزب در انتخابات پیروز شد در مقاله ای (مقاله "انتخابات ترکیه، آیا اسلام سیاسی دو باره جان میگیرد" منتشر شده در انترناسیونال هفتگی شماره ۱۳۱) نوشتم که این مقایسه درست نیست. امروز هم این یک مقایسه بی زمینه است به دلایل مشابهی که در آن مقاله توضیح داده ام
در ایران، جنبش اسلامی روی دوش یک انقلاب عظیم مردمی، برای شکست آن انقلاب و با شکست آن انقلاب روی کار آمد، قدرتش را از انقلاب گرفت، به نام انقلاب و از "طرف" انقلاب به سراغ مردم رفت و انقلاب همان مردم را با نام و "مشروعیت انقلابی" به خون کشید
در ترکیه انقلابی رخ نداده است و حزب اسلامی عدالت و توسعه به عنوان ابزار سرکوب انقلاب توسط طبقه حاکم ترکیه و دول غرب بر سر کار نیامده است. اگر این اتفاق می افتاد بدون تردید جنبش اسلامی و حزبش در ترکیه همان بلایی را سر مردم می آورد که در ایران آورده است. در ترکیه، بخشی از مردم فقر زده و سرکوب شده و سرخورده از دهه ها حکومت احزاب ناسیونالیست حافظ نظام سرمایه داری به دام عوامفریبیهای یک حزب آلترناتیو، حزب آلترناتیو پاسدار سرمایه داری یعنی حزب عدالت و توسعه افتاده اند و راه نجاتشان را در علم کردن این حزب در مقابل احزاب ناسیونالیست سر به ارتش دیده اند. در همه جای دنیا همه مردم، مشخصا بخشهای محروم مردم و کارگران تغییر میخواهند و اپوزیسیونی که تغییر وعده میدهد در مقابل احزاب حاکم دست بالا پیدا میکند. در ترکیه هم در یک سطح عمومی همین اتفاق افتاده است. بخشی از مردم، سرخورده از احزاب حاکم ناسیونالیست، احزابی که برای مدت طولانی نقش ارگان سرکوب سرمایه و سازماندهی استثمار و سرکوب کارگران ترکیه را بر عهده داشته اند، به حزب آلترناتیو روی آورده اند. و البته این حزب آلترناتیو هم حزبی دیگر از همان طبقات حاکم ترکیه است که توانسته است از شکاف مردم و کارگران با احزاب حاکم بهره برداری سیاسی کند. خیلی روشن است که حزب عدالت و توسعه فقط به این خاطر توانست این شکاف را پرکند که حزب آلترناتیو خود کارگران و مردم محروم ترکیه وجود نداشت که میدان را برای یک حزب ارتجاعی تنگ کند
و جالب است که همین حزب با ریشه های اسلامی، همین حزبی که رهبرانش زمانی که عضو حزب رفاه اسلامی اربکان بودند و آن وقت در مورد اسلام رجزخوانی میکردند، امروز برای اینکه در صحنه سیاسی ترکیه جایگاهی داشته باشند مجبور شده اند حزب اربکان را ترک کنند و در شعارهای انتخاباتیشان اسلامشان را تا میتوانند پنهان کنند، دائما به مردم قول بدهند و در پیش مردم قسم بخورند که قصد ندارند اسلام را در سیاست دخالت دهند، قصد ندارند اسلام را در سیستم آموزشی وارد کنند، قصد ندارند به ارزشهای سکولار دست درازی کنند، قصد ندارند ادای جمهوری اسلامی ایران را در بیاورند
توجه کنید که حزب عدالت و توسعه، یعنی همان حزب اسلامی در تبلیغات انتخاباتیش مجبور بود و تا میتوانست تلاش کرد از ایدئولوژی اسلامیش فاصله بگیرد، به جای تبلیغ حجاب از شخصیتهای بی حجاب به عنوان کاندید استفاده کرد، به جای قرائت قران و اذان و سرود انجزه انجزه از موزیک پاپ استفاده کرد و ... همه اینها به این خاطر بود که رهبران حزب عدالت و توسعه تظاهرات میلیونی مردم ترکیه در آنکارا و ازمیر و استانبول را دیده بودند که با صدی بلند اعلام کردند که حاضر نیستند ترکیه رئیس جمهوری داشته باشد که همسرس حجاب بر سر دارد. و چه کسی نمیداند که امروز دفاع از حجاب برای جنبش اسلامی یک پرچم سیاسی است و مخالفت با حجاب برای مخالفین این جنبش، برای نیروهای سکولار یک پرچم سیاسی مبارزه است. بی دلیل نیست که حزب عدالت و توسعه بعد از پنج سال حکومت در ترکیه نه تنها هنوز قادر نشده است و جرئت نکرده است حجاب را در مکانهای دولتی و آموزشی بر زنان تحمیل کند بلکه منظما به مردم قول میدهد چنین قصدی ندارد. میگویم هنوز، چون حزب اسلامی عدالت و توسعه در حقیقت در این مورد و در مورد تمام جوانب اسلامی ایدئولوژی اش دارد دندان رو جگر میگذارد. اگر ایدئولوژی حرف آخر را میزد و توازن قوای سیاسی در ترکیه و جهان به نفع این حزب بود، همین حزب امروز حتی خیابانها را هم یکطرفه میکرد و خیابان استقلال در میدان تقسیم (یکی از مدرنترین خیابانهای استانبول که زنان در آن مثل خیابان شانزه لیزه رفتار میکنند) را به خیابان زینب تبدیل میکرد و خواهران زینب را به جان زنان می انداخت

تجربه ترکیه: آیا اسلام با دموکراسی و مدرنیسم و آزادی و حقوق بشر انطباق دارد؟
آیا تجربه ترکیه به معنای این نیست که اسلام و اسلام سیاسی "بر دو نوع" است؟ اسلام بد و خوب دارد؟ اسلام و اسلام سیاسی، برخلاف تجربه کثیف و چرکین وضدانسانی تا کنونیش میتواند مدرن و مترقی و انسانی باشد؟ از همین الان ارکستر بزرگی از محافل گردن کلفتی در آکادمیها و الیت سیاسی حاکم در غرب راه افتاده اند و در بوق "دیدید گفتیم اسلام خوب و بد دارد" میدمند. در کشورهای اسلام زده خاورمیانه و آسیا و شمال آفریقا، و مشخصا ایران، محافل اسلامی "اصلاح طلب" دم گرفته اند که ترکیه نشان داد که میتوان اسلام را اصلاح کرد، اسلام با دموکراسی خوانایی دارد، اسلام با حقوق بشر تناقض ندارد. احزاب اسلامی مراکش و تونس نماینده به ترکیه فرستاده اند که تجربه موفق ترکیه را مطالعه کنند و رهنمود بگیرند. قند در دل مدعیان متعلق به صف اصلاح حکومت اسلامی در ایران آب شده است که ترکیه یک تجربه موفق اسلام تعدیدل شده و مدرن را به دست داده است. میگویند جان اسپوزیتو، اسلام شناس مشهور حق داشته است که میگفت ریشه های "دموکراسی" در اسلام وجود دارد
اجازه بدهید یک لحظه از مبانی و دلایل سیاسی این ادعاها فاصله بگیریم و فرض کنیم که این تبیینها منشا معرفتی دارند. فرض کنیم واقعا کسانی فکر میکنند ایدئولوژی ارتجاعی اسلامی را میتوان تعدیل و اصلاح و مدرن کرد! فرض کنیم اسلام ابزار سیاسی هیچ جنبش سیاسی نیست. یک ایدئولوژی صرف است. یک تبیین ایدئولوژیک از انسان و مناسبات میان انسانهاست. در این صورت، اولا معلوم نیست چرا باید از میان این همه مکاتب سیاسی، اسلام را برای تعدیل انتخاب کرد که مانیفست اصلی اش یعنی قران و حدیث، انبانی از کثیف ترین، شنعیترین، عقب مانده ترین، ارتجاعی ترین، ضد انسانی ترین تصویر از مناسبات انسانهاست. معلوم نیست چگونه میتوان در قران، کتابی که براستی بهترین راهنمای تبعیض و تحقیر علیه انسان، بهترین کاتالوگ شکنجه، مهمترین سند راهنمای آزار زنان و کودکان است، چیزی به نفع انسان پیدا کرد؟ معلوم نیست چگونه میتوان در کتابی که تمام عمارتش روی پایمال شدن حقوق زن استوار شده است، چیزی به نفع حقوق انسانی زن تفسیر کرد؟ و بالاخره چگونه میتوان ایدئولوژی ای را که تبعیض علیه انسان، تحقیر و آزار علیه زن، بی حرمتی علیه کودک تمام تار و پودش را تشکیل میدهد حتی در ابتدایی ترین سطحش به نفع انسان تعبیر و تفسیر کرد
به این معنا، حتی اگر اسلام یک ایدئولوژی صرف بود و هیچ ربطی به سیاست نداشت؛ حتی اگر میشد ایدئولوژی را از سیاست جدا کرد و در انتزاع بررسی کرد هنوز در این ایدئولوژی جایی برای تفسیر انسانی وجود ندارد. اما حقیقت این است که اسلام هم مثل همه ایدئولوژیها ابزار سیاسی است. حتی در زمان خود محمد هم اسلام یک پروژه ایدئولوژیک سیاسی بوده است. امروز به طریق اولی، اسلام یک ابزار سیاسی برای پاسخ دادن به مسائل سیاسی واقعی است. اسلام در سال ۵۷ در ایران، قالب ایدئولوژیک یک جنبش تماما سیاسی با دستور سیاسی و برای پاسخ دادن به معضلات سیاسی و تحقق منافع سیاسی، شکل حکومت اسلامی به خود گرفت و بر مردم ایران حاکم شد. مصرف دو گانه داخلی حکومت اسلامی، داخلی (ابزار سرکوب انقلاب مردم) و جهانی (حلقه ای مهم از زنجیری که غرب دور بلوک مقابل میشکید) به اسلام این نقش را داد. سر کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، در مقطعی کاملا متفاوت، چه از نقطه نظر اوضاع جهانی و چه از نقطه نظر اوضاع داخلی ترکیه، دقیقا به خاطر همین مقطع متفاوت نتوانست قالبی شبیه حکومت اسلامی به خودش بگیرد. در سطح جهانی، قطبی به نام قطب "سوسیالیسم" وجود ندارد که ترکیه یک حلقه در زنجیره محاصره آن قطب باشد. مدتهاست که اسلام سیاسی در سطح جهانی، نقش خود را به مثابه حلقه ای در محاصره اردوگاه مقابل از دست داده است و خود به یک هویت سیاسی مدعی قدرت سیاسی در مقابل غرب در آمده است. مدتهاست که اسلام سیاسی خود را به عنوان آلترناتیو جنبش ناسیونالیستی طرفدار غرب به طبقات حاکم جوامع خاورمیانه ارائه داده است و دقیقا به خاطر ورشکستگی تاریخی جنبش ناسیونالیستی سنتی طرفدار غرب، در بخشی از این جوامع جا پیدا کرده است. و از طرف مقابل، از نقطه نظر غرب، مخصوصا بعد از ۱۱ سپتامبر، اسلام سیاسی جای اردوگاه قدیمی شرق، یعنی ارودگاه "شر" را گرفته است
هم دول غرب و هم طبقات حاکم در این کشورها در مقابل اسلام سیاسی با این تناقض سیاسی مواجه هستند: از یکطرف ظرفیت سرکوب و ضدکارگری جنبش اسلامی را به خوبی میشناسند، و از طرف دیگر ناخوانی ایدئولوژی اسلامی برای ارائه یک سیستم سیاسی هماهنگ با مقتضیات سرمایه داری قرن بیست و یک و ادغام این جوامع در سرمایه داری را میشناسند، و همچنانکه اشاره کردم امکان و زمینه عروج این جنبش در متن ورشکستگی تاریخی آلترناتیو سنتی غرب و طبقات حاکم در این جوامع یعنی ناسیونالیسم را بعینه میبینند. اینجاست که پروژه تبلیغی "اسلام بر دو نوع است" در دستور سیاسی دول غرب و طبقات سرمایه داری کشورهای اسلام زده قرار گرفته است: اسلام فاندمانتالیست و اسلام میانه رو. اسلام ارتجاعی و اسلام مدرن. اسلام خوب و اسلام بد. و درست در متن چنین تحلیلی، مدتهاست که دول غرب و طبقات سرمایه دار در کشورهای اسلام زده، زیر بال "اسلام مدرن و میانه رو و معتدل" در مقابل اسلام ایدئولوژیک فاندمانتالیست را گرفته اند
این پروژه البته در هر جایی رنگ تحولات آن جغرافیا را به خودش میگیرد. در افغانستان رنگ لویه جرگه متشکل از شیوخ و جنگ سالاران و روسای قبایلی را بخود میگیرد که هر کدام پرونده سنگینی از جنایت علیه مردم افغانستان را زیر بغل دارند. در عراق رنگ مجلس عشیره ای-قبیله ای-ملی-اسلامی را به خودش میگیرد که دست کمی از برادران و ایضا خواهران لویه جرگه ای خود ندارند. در ایران در قالب آخوند خاتمی ظاهر میشود و در شکل آخوند گنجی و آخوند شیرین عبادی دوباره آزمایش میشود و امروز در ترکیه رنگ دولتی از طرف حزب عدالت و توسعه را به خود گرفته است
همه این رنگها هم به هم شباهت دارند و هم از یکدیگر متفاومتد. شباهتشان این است که قرار است آلترناتیوی در خدمت تداوم نظام طبقاتی حاکم باشند. تفاوتشان مربوط به این است که این آلترناتیوها در کشورهای مختلف در توازن طبقاتی و سیاسی متفاوت اشکال متناسب آن کشورها را باید به خودشان بگیرند. اگر در ایران ۱۳۵۷ (۱۹۷۹ میلادی) حزب جمهوری اسلامی شکل ابزار سرکوب انقلاب، ابزار ضدانقلاب در دوره انقلابی را به خود گرفت و روی دریایی از خون کارگران و آزادیخواهان و کمونیسها شکست یک انقلاب علیه نظام سرمایه داری را به فرجام رساند، در ترکیه ۱۳۸۶ (۲۰۰۷ میلادی) همان جنبش نقش دیگری را ایفا میکند. به مثابه آلترناتیو اسلامی پرو غرب در مقابل جنبش ناسیونالیستی سابقا پرو غرب و "اسلام فاندمانتالیست" و مهمتر از اینها طبقه کارگر و چپ و کمونیسم به میدان آمده است

مضمون اقتصادی و سیاسی عروج حزب عدالت و توسعه
حقیقت سیاسی پشت این اتفاق در ترکیه را از جانب بوروژازی جهانی از جمله بورژوازی ترکیه، نشریه اکونومیست و از جانب مردم و طبقه کارگر ترکیه، یک شهروند کارگر در پاسخ به سئوال بی بی سی اعلام کرده اند
اکونومیست با مقاله ای تحت این عنوان به استقبال انتخابات ترکیه رفت: " انتخاب رجب طیب اردوغان بهترین نتیجه برای انتخابات خواهد بود." اکونومیست در همان مقاله اردوغان را به خاطر ادامه راه کمال درویش ستایش کرد. و جالب است که کمال درویش در سال ۲۰۰۱، درست یکسال پیش از سرکار آمدن حزب عدالت و توسعه، زمانی که هنوز احزاب ناسیونالیست سرکار بودند وزیر اقتصاد بود و ایشان به عنوان آرشیتکت "برنامه بازسازی اقتصادی" ترکیه بر طبق دستور عمل بانک جهانی انتصاب شده بود و حزب اسلامی اردوغان، روی بی خانمانی و فقر و بیکاری وسیع در ترکیه که کمال درویش احزاب ناسیونالیست بر جای گذاشته بود عروج کرد. ملاحظه میکنید که اکونومیست هم کمال درویش احزاب ناسیونالیست را به عنوان کسی که راه را برای سرمایه های خارجی باز کرد ستود و هم رجب اردوغان را به عنوان ادامه دهنده راه کمال درویش. "بازارهای مالی"، یعنی همان نبض اقتصاد بازار آزاد سرمایه داری، آن موقع برای کمال درویش سر و دست شکستند و امروز برای رجب طیب اردوغان. همه این ها اعلام کردند که با انتخاب حزب عدالت و توسعه "آینده دموکراسی" تضمین شده است و تحولی مثبت صورت گرفته است. تا آنجا که به مقتضیات سرمایه جهانی از نقطه نظر اقتصادی مربوط است، همین حمایت از کمال درویش و رجب اردوغان بهترین توضیح در باره معنای واقعی پیروزی "دموکراسی" و انطباق اسلام با مدرنیسم در ترکیه است. به این معنا اسلام سیاسی با دموکراسی و مدرنیسم کاملا انطباق دارد
اکونومیست حرف دل بورژوازی جهانی از جمله بورژوازی ترکیه را میزند. اما حرف دل مردم ترکیه علی العموم و کارگران ترکیه علی الخصوص را باید از زبان کارگری در استانبول شنید که از لابلای گزارش بی بی سی (برادر و یا خواهر تنی اکونومیست) به بیرون درز کرده است
"حسین، کارگری که گویا بیشتر وقتها شب را روی سنگفرشهای خیابان استقلال به صبح می رساند در حالی که بروشورهای تبلیغاتی احزاب مختلف را در دست گرفته با عصبانیت می گوید: "به جای این همه هزینه و کاغذ پاره و پرچم پخش کردن بهتر بود کمی هم فکر بیکاری ما بودند". و مرد نسبتاً مسنی هم که از کنار ما می گذرد می گوید: "بیخود خیال خام نکن اینها فقط از انتخابات به انتخابات یاد مردم می افتند و با هزینه های گزاف به مردم هدیه و ساندویچ می دهند، بعد از انتخابات باز تو همین جا خوابیده ای ومن باید با حقوق بازنشستگی ام سر کنم
هم اکونومیست و هم حسین و هم آن مرد نسبتا مسن حقیقت را گفته اند. اکونومیست رجب اردوغان و حزب اسلامی عدالت و توسعه را ستایش میکند چون در این لحظه معین مناسبترین ابزار سرمایه داری جهانی برای سازمان دادن کار ارزان و کارگر خاموش در ترکیه است. حسین و آن مرد مسن هم دقیقا با همین منطق میگویند "اینها" (اینها یعنی تمام احزاب ناسیونالیست واسلامی) فقط برای زیر پا گذاشتن ما کارگران در مقابل هم قرار گرفته اند
در ترکیه نسخه پرو آمریکایی اسلام سیاسی سر کار آمده است. تجربه ترکیه یک تجربه کاملا موفق از اسلام سیاسی پرو غرب است. بشکن زدنهای آمریکا و اتحادیه اروپا و بازارهای مالی دقیقا به این خاطر است که پروژه شکاف انداختن در میان جنبش اسلامی، راه انداختن اسلام سیاسی پرو غرب در ترکیه به بار نشسته است. با اتکا به تجربه ترکیه هم میتوان در مقابل جنبش اسلامی ای که موی دماغ آمریکا میشود، یک آلترناتیو اسلامی علم کرد و هم میتوان اسلام سیاسی به عنوان ابزار سیاسی با ظرفیت ضد کارگری اش را حفظ کرد. به این معنا استقبال دول غرب بخصوص دولت آمریکا از پیروزی حزب عدالت و توسعه دو جنبه دارد: اولا این حزب، مناسبترین الگوی سیاسی اسلامی در مقابل جنبش اسلامی مدعی قدرت است که شاخ آمریکا و غرب شده است. و ثانیا این حزب، در متن ورشکستگی سیاسی و اقتصادی احزاب سنتی ناسیونالیست، مناسبترین الگو برای پیاده کردن برنامه اقتصادی بانک جهانی سرمایه داری است. و ثالثا، در متن نفرت عمومی علیه جنبش ناسونالیستی و اسلامی، مناسبرین الگو و آلترناتیو در مقابل هر شکلی از ابراز وجود مستقل طبقه کارگر در منطقه است. از نقطه نظر بورژوازی جهانی و ترکیه، با علم کردن این حزب میتوان میدان را برای عروج طبقه کارگر، عروج احزاب چپ، عروج سوسیالیسم محدود کرد

ناسیونالیسم و ارتش، نمایندگان قلابی سکولاریسم؛ اسلام سیاسی، نماینده قلابی آزادی و انتخابات
این طنز تلخ و غم انگیز تاریخ سیاسی ترکیه است که ارتش، نهاد قدیمی حافظ استثمار سرمایه داری در ترکیه، ابزار سرکوب فاشیستی به نام "ملت ترک"، امروز به عنوان مدعی اصلی حافظ سکولاریسم به میدان آمده است. در نقطه مقابل، در مقابل ارتجاع میلیتاریستی ناسیونالیسم، کثیفترین جنبش قرن حاضر، یعنی جنبش اسلامی به مثابه حافظ انتخابات و آزادی و "دموکراسی" ظاهر شده است. ارتجاع ناسیونالیستی با قدمت بیش از هشتاد سال در ترکیه، ارتجاع اسلامی زاییده است و ارتجاع اسلامی به ارتجاع ناسیونالیستی میدان ابراز وجود داده است. و البته این دو در یک میدان خالی اینچنین یکه تازی میکنند. ترکیه، مکان یکی از متشکلترین طبقه کارگر در کشورهای آسیا و خاورمیانه است. اما این طبقه متشکل، تا کنون نتوانسته است در حزب طبقاتی و سیاسی کمونیستی خودش متشکل شود. سازمانهای چپ ترکیه که توسط احزاب ناسیونالیستی - فاشیستی حاکم "سکولار" در ترکیه سرکوب شده اند، هنوز خودشان در توهمات ملی-مذهبی غرق هستند. بسیاری ازاین سازمانها هنوز نمیتوانند ازمیان دو ارتجاع ناسیونالیستی و اسلامی راه مستقل خود را پیدا کنند. اینها، بعد از گذشت قریب سه دهه از انقلاب ایران که در تجربه واقعی توهم و اسطوره ملی مذهبی را جارو کرد، هنوز غرق توهمات ملی - مذهبی هستند. بخش اعظم چپ در ترکیه هنوز نمیتواند به این حقیت ساده پی ببرد که راه طبقه کارگر ترکیه راهی مستقل از احزاب ملی و مذهبی است. شکافی که در آن طبقه کارگر ترکیه حضور مستقل طبقاتی ندارد، با حزب سیاسی خودش به میدان نیامده است، توسط احزاب و گرایشات ناسیونالیستی و اسلامی پر شده است. در تظاهرات وسیع اخیر استانبول با شرکت بیش از یک میلیون نفر، تظاهر کنندگان با شعار نه به کودتا و نه به شریعت، علنا و صریحا و با صدای بلند در مقابل هر دو نیروی ارتجاع در ترکیه، احزاب ناسیونالیست و ارتش به عنوان متولی خود گمارده سکولاریسم، و حزب عدالت و توسعه به عنوان مدافع دروغین آزادی و انتخابات ایستادند. به هر دو نیرو اعلام کردند که مردم ترکیه مجبور نیستند از دست فاشیسم احزاب ناسیونالیستی و ارتشش به دامن اسلام سیاسی پناه ببرند و از دست ارتجاع اسلامی به دامن فاشیسم ناسیونالیستی. این بر عهده طبقه کارگر، چپ و کمونیسم در ترکیه است که این میدان را خالی نگذارد و مردم ترکیه را در میان دو ارتجاع رها نکند

No comments: