با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Sunday, December 17, 2006

بررسی تاریخی خاورمیانه ، فلسطین-اسرائیل ، بخش 7

جنگ-ها و درگیر-های لبنان
احزاب و گروه-های سیاسی لبنانی
بخش 7

مترجم: مرجان افتخاری
14.12.2006
لبنان درسال-های 1976-1941
جمعیت لبنان را یک ملت هماهنگ و یکدست تشکیل نمیدهد. گروه-های ملی و مذهبی مارونی و مسلمان دو گروه اصلی آن را تشکیل میدهند، که هر یک از این دو گروه به شاخه-های کوچک دیگری تقسیم شده اند: مسلمانان (سنی- شیعه) و مسیحیان شامل ( ارتودکس یونانی، کاتولیک یونانی، ارمنی و پرتستان) میباشند. از دیر باز، بدلیل اختلافات محلی، قومی و مذهبی، کوهستان-های سخت و غیر قابل دسترس لبنان پناهگاه طبیعی و مناسبی برای اقلیت-های تحت تعقیب، مارونی
(Maronite)
، دروزی
(Daruze)،
شیعه
(Chiite)
و سایر اقلیت های قومی و مذهبی بوده است
در 1860، یک شورش دهقانی به جنگ مذهبی تبدیل شد و سرنوشت مسیحیان بهانه مناسبی برای حضور ناپلئون
III
(Napoléon III
در لبنان بود. فرانسه بعنوان یک قدرت اروپائی حضور خود را در لبنان تثبیت کرد. پس از جنگ اول جهانی و طبق موافقتنامه ساکس پیکو
(Sykes-Picot)
فرانسه کنترل بخش مهمی از خاورمیانه را بدست گرفت و حضور خود را در سراسر خاک لبنان تا مرز-های سوریه گسترش داد
در جنگ دوم جهانی، دولت ویشی
(Vichy)
اجازه داد تا
Axe
(اتحاد آلمان-ایتالیا در 1936) از لبنان و سوریه برای پیشروی نیرو-های خود استفاده کند. ولی در ژوئیه 1941، هر دو کشور سوریه و لبنان توسط نیرو-های انگلیس و فرانسه آزادا اشغال و مانع پیشروی
Axe
شدند
علیرغم حضور نیروهای فرانسه در لبنان، این کشور نتوانست نفوذ و استعمار خود را در لبنان ادامه دهد و در 22 نوامبر 1943 لبنان با عضویت در سازمان ملل و اتحاد عرب اعلام استقلال کرد. در همین زمان قرار داد ملی بین دو گروه بزرگ سنی و مارونی بسته شد، و مسیحیان از حمایت فرانسه چشم پوشی کرده و استقلال کشور را پذیرفتند. ولی مسلمانان طرد شده از سایر جوامع عرب همچنان در رویای استقلال و تشکیل "سوریه بزرگ" بسر میبردند. به دلائل ملی و مذهبی، طبق قرار داد 1943، اداره امور سیاسی کشور (دولت و پارلمان) به شرح زیر تقسیم شد، رئیس جمهور مارونی، نخست وزیر سنی و رئیس پارلمان باید از شیعه باشد. کابینه وزراء بین 6 وزیر مسیحی و 5 وزیر مسلمان ( سنی-شیعه) تقسیم شد. لازم به یاد آوری است که هر یک از این گروه-ها ی ملی-مذهبی مورد حمایت کشور-های مختلف اروپائی هستند، بطور مشخص، مارونی-ها توسط فرانسه، دروزی-ها بوسیله انگلیس و ارتودکس-ها مورد حمایت روسیه هستند
در 1958، لبنان با دو بحران محلی و ملی روبرو شد و رئیس جمهور آن کمیل شمعون
(Camille Chamoun)
ناصر را مسئول این دو بحران دانست.
(1-تشکیل جمهوری متحد عرب بین سوریه و مصر
((RAU
در فوریه 1958 که به پیشروی و گسترش احزاب تندرو اسلامی لبنان کمک کرد
.2-فرو پاشی پادشاهی عراق در 14 ژوئیه 1958
کمیل شمعون برای حفظ رژیم لبنان از آمریکا در خواست کمک کرد. فردای همان روز سربازان آمریکائی در بیروت مستقر شدند. ولی پس از چند هفته ژنرال شهاب
(Chehab)
رئیس ارتش جای شمعون را گرفت. این ژنرال و ژنرال هلو
(Helou)
هرگز به دلائل گوناگون، از جمله درگیری–های داخلی و جنگ-های اعراب-اسرائیل نتوانستند قدرت کامل را در لبنان داشته باشند
در سال-های 1967-1948، مرز-های جنوب لبنان، صحنه جنگ بین فدائیان فلسطینی و اسرائیل شد. در 1968 و 1969 فلسطینی-ها امکانات و نیرو-های خود را در این منطقه افزایش دادند. در این زمان پس از اخراج از اردن و بویژه پس از شکست جنگ 6 روزه در مصر، جنوب لبنان مرکز مبارزات فلسطینی-ها و اعراب علیه اسرائیل شد. در طول این سال-ها، تهاجم و تجاوز هوائی، بمباران، بستن بندر-ها حمله به دهکده-ها، دستگیری، آتش زدن مزارع باعث مهاجرت اجباری مردم از این منطقه بود.
همزمان با اشغال و درگیر-های نظامی، لبنان قرارداد-های متعددی در مورد جنوب لبنان به امضاء رسید. از جمله: قرارداد ترک مخاصمه با اسرائیل 1948، قرارداد قاهره با فلسطینی-ها در 1969، 1983، و 1993، وقرارداد آوریل 1996 با اسرائیل. در تمام این سال-ها لبنان، محل استقرار ارتش اعراب ( نیرو-های منصرف 1976)، نیرو-های چند ملیتی در 1982 و نیروهای سازمان ملل متحد بود. در عین حالی که بخشی از جنوب لبنان همچنان در اشغال کامل دولت اسرائیل قرار داشت
جنوب لبنان با توجه به شرایط خاص جغرافیائی، محل تجمع لبنانی-ها، فلسطیی-ها، اعراب و مقاومت-های بین المللی مذهبی و غیر مذهبی شد، ولی به مرور مسلمانان بعنوان تنها نیرو مطرح شدند. در مدت 30 سال، اسرائیل بیروت و قسمت عظیمی از لبنان را در اشغال داشت و هزاران پناهنده و آواره در جنوب لبنان بدون هیچ شانسی برای ادامه زندگی در این قسمت بسر میبردند. در حقیقت، جنوب لبنان، منطقه-ای ایده-آل برای اعراب ناسیو نالیست و دیگر گروه-ها بود. موضوع قابل توجه اینکه لبنان و لبنانی-ها نمی-توانستند به جای تمام اعراب عهده دار مقاومت و صلح باشند. در پی بحران-های پی در پی و درگیر-های خیابانی دولت لبنان مجبور شد موافقتنامه قاهره را در 3 نوامبر 1969 بپذیرد. طبق این موافقتنامه نیرو-های نظامی فلسطینی بطور رسمی در لبنان مستقر شدند. این موافقتنامه به فلسطینی-های ساکن لبنان اجازه داد که پایگاه-های نظامی خود را در خاک لبنان ایجاد کرده، و از خاک لبنان مبارزه علیه اسرائیل را سازماندهی کنند. از طرف دیگر، در سال-های 1971-1970 "فدائیان فلسطینی" که محل و منطقه مبارزاتی خود را در اردن از دست داده بودند وارد لبنان شدند. در دهه 70 لبنان میدان یک جنگ واقعی بود.
ثروت نفت و گسترش اسلام بنیادگرا
در اوائل دهه 1970، با حمایت و تشویق آمریکا، وهابیت در عربستان سعودی بعنوان ایدئولوژی رسمی و دولتی در مقابل فرقه هاشمی مطرح شد. شکست در جنگ 6 روزه، حرکت-ها و مانور-های ضد ناصریسم انورالسادات، شکست و سرخوردگی ناسیونالیزم عرب پارامتر-هائی هسنتد که راه را برای فعالیت-های گروه اخوان المسلمین باز کرد. رهبر آن سید قطب (Sayd Qotb) روابط نزدیکی را با عربستان سعودی داشت. ثروت حاصل از فروش نفت در 1973 وزنه سنگین سیاسی به عربستان در منطقه خاورمیانه داد. بطوریکه می توان گفت که عربستان سعودی جای امپراطوری عثمانی را گرفت. درآمد نفت و توزیع آن بین گرو-های اسلامی یکی از دلائل گسترش و نفوذ اسلام بنیادگرا شد، که از نظر ایدئولوژیکی متکی به فرامین و دستورات قرآنی بود. مانند( جدائی زن و مرد، محدود کردن فعالیت زنان در جامعه، حجاب زنان، مخالفت با سمبل-های مدرنیزاسیون و مخا لفت شدید با مارکسیت). روی کار آمدن رژیم شیعه خمینی در ایران (1979) حیرت و هراس وهابیت را در پی داشت و در واقع بنیاد گرائی شیعه و سنی در مقابل هم قرار گرفتند. ثروت حاصل از فروش نفت در سال 1973 دو تاثیر بزرگ در منطقه داشت.
1-گسترش قدرت سیاسی عربستان سعودی
2-گسترش موج بنیادگرایان اسلامی
حمله اسرائیل در 1978( عملیات لیتانی
Litani)
در 15 مارس 1978، 2000 نفراز نیرو-های اسرائیلی لبنان را اشغال کردند. در عرض 7 روز 2020 کیلومتر مربع از خاک لبنان برای ایجاد نوار امنیتی تصرف شد و در این عملیات بسیاری از دهکده-های جنوب لبنان ویران شد. طبق آمار صلیب سرخ جهانی 220,000 لبنانی، 65,000 فلسطینی در مجموع 285,000 نفر آواره و بی خانمان و 1168 نفر کشته شدند. پس از تصویب قطعنامه-های 425 و 426 شورای امنیت سازمان ملل، نیرو-های این سازمان وارد جنوب لبنان شدند. و در 13 ژوئن 1978، ارتش اسرائیل تا مرز-های "نوار امنیتی" عقب نشینی کرد. نوار امنیتی به نیرو-های تحت پوشش سعد حداد
(Saad Haddad)
چریکهای مسیحی مورد حمایت اسرائیل سپرده شد. یک ماه بعد، یک واحد از نیرو-های لبنانی با موافقت نیرو-های سازمان ملل و سوریه سعی کرد تا وارد نوار امنیتی شود، ولی نیرو-های سعد حداد آنها را متوقف کردند. دولت لبنان سعد حداد را متهم به همکاری با دشمن و خائن اعلام کرد. از این پس در 18 آوریل 1979 سعد حداد در منطقه تحت کنترل خود" دولت لبنان آزاد" را اعلام کرد. منطقه-ای به وسعت 700 کیلومتر مربع، شامل
(Cheb-Kfar
در شرق تا
Naqoura
در جنوب) با جمعیتی در حدود 100,000نفر ( 60% شیعه و 35% مسیحی) و 450 مرد مسلح که "ارتش لبنان آزاد " را تشکیل میدادند. پس از مرگ سعد حداد در 15 ژانویه 1984، ژنرال آنتوان لحد
Anton Lahad)
رهبری "ارتش لبنان آزاد" که از این پس "ارتش جنوب لبنان" نامیده میشد را بعهده گرفت
حمله 1982 عملیات صلح در خلیله
( Galilée)
در سال 1977 حزب دست راستی اسرائیل لیکود
(Likoud)
به رهبری بگین در شرایطی به قدرت رسید که جدایی، گسیختگی و آشفتگی سیاسی دنیای عرب را در بر گرفته بود. پس از قتل سادات در اکتبر 1981، پارلمان اسرائیل در دسامبر به اشغال و الحاق بلندی-های جولان
(Golan)
سوریه رای داد. در 6 ژوئن 1982 ارتش اسرائیل برای نابودی تاسیسات ساف و کنترل مناطق استراتژیکی، بروک
(Barouk)
که در 23 کیلومتری دمشق قرار دارد، را به تصرف در آورد. بدین ترتیب اسرائیل کنترل کامل سوریه و شاه راه بیروت-دمشق را بدست گرفت. نیرو-های فلسطینی مجبور به عقب نشینی شدند و نیرو-های اشغال گر اسرائیلی تا غرب پایتخت لبنان پیش روی کردند
بدنبال بحران-های سیاسی،
(Bachire Gemayel)
در 14 سپتامبر 1982 به قتل رسید، 1500، پناهنده در 16 سپتامبر 1982 در کمپ-های صبرا و شتیلا با حمایت ارتش اسرائیل توسط فالانژیست-ها قتل عام شدند. به دنبال این فاجعه بگین و شارون مجبور به استعفاء شده و نیرو-های آمریکائی و فرانسوی هم متحمل خساراتی شدند. طبق آمار صلیب سرخ لبنان این جنگ 19085 نفر کشته، 31912 نفر زخمی و 100,000 نفر آواره و بی خانمان به جا گذاشت و دولت اسرائیل با بحران سیاسی عمیقی مواجه شد. در چنین فضائی بار دیگر عملیات نیرو-های مقاومت لبنان علیه اسرائیل ادامه یافت و اسرائیل مجبور به عقب نشینی-های پی در پی شد. اسرائیل تا پشت نوار امنیتی غقب نشینی کرد ، ولی هنوز 850
کیلومتر مربع یعنی نصف جنوب لبنان را در اختیار داشت
حمله اسرائیل در سال 1996
در 11 آوریل 1996 بار دیگر به لبنان حمله شد. این با در 18 آوریل بیش از 100نفر از مردم عادی که از ترس حمله اسرائیلی-ها به یکی از پست-های سازمان ملل در دهکده قنا
(Cana
پناه آورده بودند قتل عام شدند. این موضوع باعث شد که شیمون پرز
(Pérès )
جای خود را به بنیامین نتانیاهو
(Benyamin Nétanyahoo)
داد. طی موافقننامه-ای آتش بس مورد موافقت سوریه، لبنان اسرائیل، فرانسه و آمریکا قرارگرفتت. طبق این موافقتنامه گروه-های نظامی حق ندارند از خاک لبنان اقدام نظامی علیه اسرائیل داشته باشند. و مناطق مسکونی نباید مورد استفاده گروه-های نظامی قرار گیرد. هنوز این قرارداد امضاء نشده بود که گروه-ها مخالفت خود را اعلام کردند. و به مدت دو سال درگیری-ها بین نیرو-های اسرائیلی، لبنانی، سوریه و فلسطینی ادامه یافت.

مقاومت ملی و مقاومت اسلامی

از نظر تاریخی، مردم جنوب لبنان، سابقه طولانی در مبارزه علیه استعمار فرانسه داشتند و بدلائل قومی-مذهبی،این منطقه اولین پایگاه حمایت از فدائیان فلسطینی بود. از تابستان 1968، فلسطینی-ها با استقبال و حمایت و همیاری لبنانی-های جنوب که در فقر و بدبختی دائمی زندگی میکردند مواجه شدند. مردم جنوب که تقریبا همیشه از طرف دولت لبنان فراموش شده بودند چیزی برای از دست دادن نداشنتد. جنبش مقاومت ملی لبنان تحت عنوان" نیروی-های مشترک
" (Forces communes)
وارد جنگ علیه اسرائیل شدند. حتی پش از ترک ساف در سال 1982 به حمله-های خود علیه ارتش اسرائیل ادامه دادند. در 16 سپتامبر 1982، جبهه مقامت ملی لبنان
(FRNL)
( Front de la résistance nationale libanaise)
تشکیل شد. بنیان گذار این جبهه حزب کمونیست لبنان بود و اعضاء آن را داوطلبان زن و مرد فلسطینی و لبنانی مذهبی و غیر مذهبی تشکیل میداد که علیه اشغالگران اسرائیلی مبارزه میکردند.
حزب الله و جنبش امل هم با نفوذ خود در بین شیعیان اقدامات نظامی علیه اسرائیل را هدایت می کردند. در این زمان، مذهبیون شیعه نقش اصلی را در مسلح کردن مردم دهکده-ها بعهده داشتند. عملیات انتحاری این گروه با بمب گذاری شروع شد. در عملیات بمب گذاری 13 اکتبر 1982 در ستاد واحد-های فرانسوی و نیروهای چند ملیتی 56 نفر کشته شدند. و در 23 اکتبر،با انفجار ستاد ارتش آمریکا در بیروت 241 نفرجان خود را از دست دادند. به دنبال آن در 11 نوامبر 1982 بمب گذاری در ستاد نظامی اسرائیل در تیر (Tyr)
منجر به مرگ 89 نفر شد. عملیات نظامی و انتحاری باعث شد تا اسلامی-ها برتری خود را به
FRNL
تحمیل کنند. در 1984، درگیری بین دو گروه شیعه و جبهه مقاومت لبنان منجر به دستگیری و شکنجه افراد جبهه مقاومت شد. رویاروئی بین دو گروه، باربودن و به قتل رساندن تعدادی از روشنفکران حزب کمونیست به اوج خود رسید.
در سال 1984، جبهه مقاومت لبنان از طریق سوریه کمک-های نظامی قابل توجهی از شوروی و کشور-های عربی در یافت کرد. در عوض سوریه از حزب کمونیست خواست که او را در جریان عملیات خود علیه اسرائیل قرار دهد. در سالهای 1985-1984 بنا بر تصمیمات محلی و بین المللی جبهه حزب الله-ایرانی را به جبهه مقاومت لبنان تحمیل کردند. سعید محمد حسین، رهبر حزب الله اظهار داشت که 90% جبهه متعلق به مقاومت اسلامی است. و رهبری حزب الله دربکا
( (Bekaa
شیخ صبحی ال توفیلی
( (Cheikh Subhi al-Tufayli
اعلام کرد که در صد بالایی از علمیات علیه اشغالگران اسرائیلی توسط مسلمانان هدایت میشود و طبیعی است که این جبهه مقاومت اسلامی نام گذاری شود. تنها شیخ مهدی شمس الدین رئیس کمیته شیعه تصمیم گرفت راه حلی برای این مشکل پیدا کند. او "جبهه مقامت عموی " را پیشنهاد کرد. ولی سعید محمد حسن ال امین روشنفکر مسلمان جنوب لبنان در فوریه سال 1985 اظهار داشت که جبهه مقاومت شیعه در مقابل اشغالگران نیرویش را از اسلام الهام میگیرد. درست به همان شکل که امام حسین پیروزی را با شهادات و مرگ بدست آورد، در این صورت این جبهه اسلامی است

گروه-ها و احزاب لبنانی

حزب الله لبنان


در سال 1943، تعداد قابل توجهی از شیعیان هوادار گروه-های چپ و بویژه حزب کمونیست بودند. در اواخر سال 60، دو انگیزه سیاسی-اجتماعی و حمله-های نظامی اسرائیل باعث سازماندهی و منظم کردن شیعیان شد. امام موسی صدر(لبنانی-ایرانی) در 1960 به لبنان آمد. و در 1967 "کمیته عالی شیعه" را بنیان گذاشت و به خود لقب امام داد. او برنامه-ای ارائه داد که تمام اقشار و طبقات جامعه شیعه را در بر میگرفت. " حق داشتن دولت" کمک به پیشروی اقتصادی جنوب لبنان و دفاع از مذهب. او مخالف رهبران مذهبی–سنتی و احزاب چپ بود. درست قبل از جنگ داخلی لبنان موسی صدر جنبشی را پایه گذاری کرد که جایگزین امل اسلامی شد. موسی صدر در 1978 در یک سفر رسمی در لیبی ناپدید شد. در 1983، بار دیگر امل اسلامی از غیبت موسی صدر استفاده کرد و در راس مقاومت اسلامی قرار گرفت. در اوت 1985، امل اسلامی و رهبری آن نبی بری
(Nabih Berri)
،از این پس با دو رقیب مواجه بود گروه-های چپ و بنیادگرایان تهران. ( پس از ناپدید شدن موسی صدر، بری در اوت 1978، رهبری امل را بدست گرفت . در حمله اسرائیل به لبنان در 1980 امل به جنگ علیه فلسطینی-ها و متحدان آن پرداخت. پس از ژوئن 1982
پیشنهاد ائتلاف با امین جمیل را داد ولی او این پیشنهاد را رد کرد.)

از 1982، با فرستادن گارد-های ایرانی که نظامیان لبنانی را تعلیم میدادند، جبهه مقاومت به یک گروه آشوبگر مذهبی تبدیل شد. که با وساطت سوریه و ایران حزب الله کنترل کامل را بدست گرفت. در ماه مه 1984، برای اولین بار اعلامیه–ای توسط حزب الله صادر شد . در حالی که تا قبل از لین تاریخ، اعلامیه-ها دارای امضاء
FRNL
بود. در فوریه 1985، حزب الله طی بیانیه رسمی برنامه خود را اعلام کرد. و در مدت کوتاهی هم از نظر تعداد و هم از لحاظ نظامی رشد شگفت انگیزی کرد. خاتمه جنگ ایران-عراق فرصت مناسبی بود تا ایران نیرو-ها بیشتری را در لبنان بکار گیرد. در این سال-ها لبنان مرکز رقابت سه کشور سوریه، ایران و عراق بود.عراق در رقابت با سوریه،در سال 1989، مقدار قابل ملاحظه-ای سلاح به ارتش رسمی لبنان تحت رهبری میشل عون
(Michel Aoun)
ارسال کرد

ین تغیر و تحول باعث شد که اسرائیل نیرو-های خود را در جنوب لبنان افزایش دهد. از 5 سپتامبر 1997، حزب الله عملیات متعددی را که نشان دهنده ظرفیت نظامی او بود علیه اسرائیل رهبری کرد. در این زمان جبهه مقاومت لبنان درچهار چوب "بریگارد-های مقاومت" تحت رهبری حزب الله عملیات علیه اسرائیل را پیش میبردنند.

مارونی-ها
Maronites))

مانورنی-ها بزرگترین جامعه مسیحی لبنانی است که در قرن 5 در سوریه بسر مییبردند. مارونی-ها از نظر ایدئولوژیکی و ملیتی فنقی (Phénicienne
غیر عرب)هستند و خود را از جامعه عرب کاملا جدا میدانند. از نظر اقتصاد ی و سیاسی نفوذ قابل توجهی در جامعه لبنان دارند. بورژوازی و افراد سرشناس آن به مارونی-ها یک روحیه ناسیونالیستی قدرتمند دادند. از شخصیت-های برجسته آن
میتوان از خانواده فرانژیه
(Soleimane Frangié
نام برد
فالانژیست-ها
(Phalangistes)
حزب اصلی دست راستی مارونی در 21 نوامبر 1936 توسط پیر جمیل
(Pierre Gemayel)
بر اساس سازمان فاسیستهای ایتالیا تشکیل شد. آنها خود را وارث فنقی-ها لبنان می دادند. مخالف ادغام و الحاق لبنان به سوریه و خواهان استقلال لبنان هستند. در سال 1952 این حزب چند نماینده در پارلمان داشت و در جنگ داخلی 1958 در کنار رئیس جمهور َشمعون
( Chamoun)
قرار گرفت. این حزب بسرعت رشد کرد و در سال 1970،تقربیا دارای 70,000عضو بود. 80% فالانژیستها را خرده بورژوا-ها تشکیل میدهند که در بخش-های صنعتی و پیشه-وری مشغول بکار هستند
بشیر جمیل
(Bachir Gemayel)
نمایده سیاسی بخش عظیمی از مارونی-ها بود که در انتخابات 1972 لبنان، 7 کرسی از 99 کرسی را بدست آورد. در اواخر سال 1975
از اسرائیل کمک-های نظامی در یافت کرد و افراد آن در اسرائیل تعلیم نظامی می دیدند .در 30 اوت 1976، بشیر جمیل، "نیرو-های لبنانی
" ( Forces libanaises) FL
را تشکیل دادند و خود در راس آن قرار گرفت این جریان دو هدف زیرا را در برنامه خود قرار داد
1-مبارزه با ساف و متحدان لبنانی آن
2- مبارزه علیه سوریه
نیروهای لبنان
(FL
حدود 2000 کیلومتر از خاک لبنان را در سال-های 1982-1977 در کنترل خود داشت . در 23 اوت سال 1982 با کسب 52 رای ازمجموع 62 را بشیر جمیل رئیس جمهور لبنان شد. پس از مدت کوتاهی بشیر جمیل به قتل رسید( 14 سپتامبر 1982) و برادر او امین جمیل جای او را گرفت. امین جمیل بر عکس برادرش از حمایت و اعتماد شاخه نظامی
FL
بر خوردار نبود و تنها مورد حمایت فالانژیست-ها بود. پس از لغو قرارداد اسرائیل- لبنان در مارس 1984، و مرگ پیر جمیل ( که نقش میانجی را بعهده داشت) در گیری بین
FL
و امین جمیل شروع شد. در این درگیری-ها
FL
متحمل انشعاباتی شد، که مهمترین آن انشعاب سمیر جع جع
(Samir Geagea)
از یاران امین جمیل را میتوان نام برد

دروزی-ها
(Druzes)

فرقه-ای از شیعه که گذشته آنها به خلیفه فاطمی مصر در قرن 10 میرسد. پس از در گذشت، خلیفه ال حکیمی، تعدادی از انها تحت رهبری ال دروزی
(Al Druzi)
به سوریه پناهنده شده و از این پس تحت همین نام معروف شدند. دکترین و فلسفه این فرقه بگونه-ای بود که مسلمانان دیگر آنها را مرند می دانستند.در حال حاضر حدود 60,000 نفر دروزی در سوریه، لبنان و اسرائیل زندگی میکنند. که با آنها رفتاری دیگری غیر از سایر مسلمانان می شود. بیشتر آنان جذب ارتش شده و در لبنان نقش سیاسی مهمی را بعهده دارند. دروزیها فقط 7% جمعیت لبنان را تشکیل میدمند، ولی بخش وسیعی از خاک لبنان را در اختیار دارند. بویژه پس از مهاجرت و ترک مسیحیان در سال-های 1985-1983.
کمال جنبلات رهبر دروزی-ها در سال 1977 توسط نیرو-های سوریه به قتل رسید و پسر او ولید جنبلات جای او را گرفت. او مانند پدرش رهبری حزب سوسیالیست
PSP (Parti socialiste progressiste)
لبنان را بعهده دارد
حزب کمونیست لبنان
حزب کمونیست لبنان و سوریه در سال 1924 تحت نام حزب مردم یا خلق
(Parti du peuple)
تاسیس شد. در سال 1966 این دو حزب از هم جدا شد ند. حزبکمونیست لبنان در سال 1969 " نیروی ملی مقاومت لبنان" را برای مبارزه علیه اسرائیل تشکیل داد، و در سال 1970گروه نظامی " گارد مردمی
" (Gard populaire)
را پایه گذاری کرد که ( 50% شیعه، 30% مسیحی و 20% دروزی ) عضو آن بودند. از نشریات آن روزنامه ال ندا
(Al Nida)،
هفته نامه ال اخبار
(Al Akhbar)
را میتوان نام برد. تا مدت-ها جورج هاوی
(George Hawi)
رهبری آنرابعهده داشت. او در 21 ژوئن 2005 به قتل رسید
جنبش ناصری مستقل
( Mouvement des nassériens indépendants)

در سال 1975 به رهبری ابراهیم کلوآت
(Ibrahim Kileilat)
یکی از ثروتمندان سنی بیروت تشکیل شد. این حزب مخالف رژیم مارونی و خواهان بر قراری دولت مدرن عربی است. او راوابط مستقیمی با سوریه، لیبی، حزب کمونیست، جمبلات و فلسطینی-ها دارد. این جرایان هم مانند دیگر احزاب، گروه مسلح خود را دارد. مورابتون
(Mourabitoun)
با 2000 نفر مرد مسلح شاخه نظامی این حزب است
جنبش لبنان علیه سوریه 1989-1988

در سپتامبر 1988، دوره ریاست جمهوری امین جمیل پایان یافت و میشل عون
(Michel Aoun)
رئیس ستاد ارتش و مخالف حضور نیرو-های سوریه در لبنان ریاست دولت موقت را بدست گرفت. او تصمیم گرفت به حضور سوریه در لبنان خاتمه دهد. درگیری بین نیرو-های موافق و مخالف تا سال 1989 ادامه یافت. به درخواست کشور-های اردن و عربستان سعودی آتش بس بین این دو کشور بر قرار شد و در همان سال در کنفرانس تائف
(Taïf)
آمریکا از حضور سوریه در لبنان حمایت کرد ( بدلیل حمایت سوریه از آمریکا در جنگ خلیج) و بدین ترتیب در 13 اکتبر 1990 با به جا گذاشتن صد-ها هزار کشته و زخمی و آواره، میشل عون لبنان را به قصد فرانسه ترک کرد

در اولین انتخابات پارلمانی در یک جو نا سالم سیاسی و دستکاری شده و عدم حضور مردم در سال 1992 رفیق حریری
(Rafiq Hariri)
بعنوان نخست وزیر برای باز سازی کشور انتخاب شد. در سال-های 1990-1975 لبنان در هرج و مرج، اغتشاش داخلی و بحران سیاسی و اقتصادی عمیق فرو رفته بود. در حالی که مشکلات مالی سرمایه گذاری در بخش دولتی را محدود میکرد، بخش عظیمی از باز سازی اقتصادی به بخش خصوصی سپرده شد
در 1994، شرایط اقتصادی و اجتماعی بحرانی باعث بالا رفتن قیمت-ها حتی در بخش خدمات دولتی و عمومی شد. بیکاری و کاهش سطح در آمد متوسط، جابجائی 100,000 آواره جنگی و مشکل مسکن مسائلی بودند که دولت جدید با آنها روبرو بود.در 2004، قطعنامه 1559 کمیته امنیت سازمان ملل در ارتباط با خروج سوریه از لبنان و پایان دادن به عملیات نظامی حزب الله علیه اسرائیل صادر شد. باز گشت به آرامش در اکثر نقاط کشور شرایط مناسبی را برای رشد اقتصادی ایجاد کرد. شکوفائی اقتصادی رشدی برابر با 12% تا 15% در سه ماهه اول 1991 داشت. در اواخر 1991 به کمک سرمایه گذاری-های لبنان در خارج و سرمایه گذاری کشور-های عربی در لبنان اقتصاد فلج شده و بحرانی لبنان رنگ دیگری گرفت. در صد بیکاری کاهش یافت ولی همچنان قیمت سرویس-های خدماتی رو به افزایش بود
از نظر سیاسی در سال 2000 ارتش اسرائیل مجبور به عقب نشینی از جنوب لبنان شد، حزب الله و نظامیان ایرانی حاضر در لبنان خروج اسرائیل را نتیجه مبارزات خود دانسته ولی با خروج نیرو-های سوریه از لبنان و صحنه سیاسی آن مخالف بودند. در اکتبر 2004،
حریری تحت فشار رئیس جمهور لبنان امیل لاعود
( Emile Lahoud)
استعفا داد و در 14 ژو.ئیه 2005 بقتل رسید. احزاب لبنانی و دیپلمات-های خارجی سوریه را مسئول سوء قصد دانستند. احزاب و مردم لبنان به جز حزب الله در تظاهرات متعدد خواهان خروج فوری سوریه و قطع نفوذ سیاسی این کشور در لبنان شدند. در این تظاهرات سنی-ها، دروزی-ها و مسیحی-ها کمپ ضد سوریه را تشکیل می دادند. این تظاهرات منجر به استعفاء عمر کارامه (Omar karamé)
در 28 فوریه 2005 شد. در 8 مارس پس از تظاهرات احزاب شیعه و امل اسلامی عمر کارامه دو باره بعنوان نخست وزیر انتخاب شد. ولی بار دیگر در 13 اوریل 2005 کارامه مجبور به استعفا شد و در 14 اوریل نجیب میکالی
( Najib Mikali
. پست نخست وزیری را بدست گرفت
در 26 اوریل ارتش سوریه ظاهرا خاک لبنان را ترک کرد . در این فاصله تعداد زیادی از روشنفکران، روزنامه نگاران، افراد سیاسی سر شناس که مخالف حضور و نفوذ سیاسی سوریه در لبنان بودند به قتل رسیدند. در 12 ژوئیه 2006 حزب الله 2 سرباز اسرائیلی را در نوار امنیتی ربود و در 13 ژوئبه ارتش اسرائیل به مدت 1 ماه بیروت و جنوب لبنان را بمباران کرد
منابع و کتاب-های استفاده شده

1-Israél au Liban
Mahmoud Soueid
Revue d’études palestiniennes, Paris,2000
2-Le Liban
Jean-Pierre Alem et Patrickn Bourrat
Editions :Presses Universitaire de France, 2000
3-Le Liban contemporain
Georges Corm
Editions :La Découverte, Paris 2003
4-L’invasion israélienne du Liban
Ghassan El Ezzi
Editions : L’Harmattan ; Paris1990

http://fr.wikipedia.org/wiki/Liban5-
http://fr.wikipedia.org/wiki/Politique_du_Liban
http://fr.wikipedia.org/wiki/Hezbollah

بررسی تاریخی خاورمیانه ، فلسطین-اسرائیل ، بخش 6

صهیونیسم سیاسیی، احزاب و سازمان-های اسرائیلی
بخش 6

مترجم: مرجان افتخاری

7.12.2006
صهیونیسم سیاسی
برای ناتان برنبوم
(Nathan Birnbaum)
کسی که برای اولین بار اصطلاح یا لفظ صهیونیسم را بکار برد، صهیونیسم به این معنی بود که یهودیان سنت-های قدیمی را کنار گذاشته و با یک برنامه سیاسی به سمت سر زمین اجدادی–اسرائیل رو آورند. یعنی گذار از یک صهیونسم بشر دوستانه به یک صهیونیسم سیاسی. رابطه بین یهودیان و سرزمین اجدادی-اسرائیل انگیزه اصلی این جنبش بود
بازگشت به سر زمین اجدادی در قرن 19 به یک حرکت سیاسی تبدیل شد . پیشگام این جنبش در ابتدا دو رهبر مذهبی بنام-های آلکالائ Alkalaï 1798-1878)
و کالیشر
Kalischer 1795-1874)
و یک غیر مذهبی بنام هس
Moses Hess 1812-1875)
بودند. برای کالیشر هدف، باز گشت یهودیان تبعیدی به سر زمین مقدس اورشلیم بود هدف هس که متاثر از فلسفه هگل و ستایش کننده مارکس بود، احیاء و اسکان یهودیان در فلسطین مطرح شد. او در کتاب خود" رم و اورشلیم" به صراحت به این موضوع اشاره کرده است. او عمیقا اعتقاد داشت که " برای پیشرفت اجتماعی ملت یهود، استقلال یک عنصر ضروری است". هر سه آنها علیرغم اختلافات نظری، برای انتشار استقلال و باز گشت به سر زمین اجدادی در بین یهودیان کشور-های غربی و شرقی با هم همکاری کردند
ولی پس از چندی یکی از تئورسین-های این ایده بنام تئودرهرزل
Théodor Herzl
بنیان گذار صهیونسیم مدرن محسوب شد. هرزل رهائی و آزادی از قیمو میت مذهب را تحلیل کرد. او توانست سر نوشت هزاران یهودی را که در اروپا در حال نابودی بودند درک کند. ناسیونالیسم اسرائیلی و تشکیل دولت یهود از ویژگی-های نظرات او است. او اعتقاد داشت، که ملت یهود نمی تواند به شکوفائی دست یابد مگر در سرزمینی متعلق بخود مانند فلسطین با گذشته تاریخی آن. بنیان گذار صهیونیسم آماده بود که در صورت ضرورت اورشلیم را درجای دیگری غیر از اسرائیل بوجود آورد
اولین کنگره صهیونیسم در اوت 1897 در شهر بل
(Bâle)
در سوئیس بر گذار شد. در این کنگره، صهیونیسم چنین تعریف شد " صهیونیسم خواهان ایجاد و بر پائی کانونی در فلسطین در چهار چوب قوانین بین الملل برای ملت یهود است". البته فلسطین ارجحیت داشت ولی میتوانست جای دیگری، گوشه دیگری از دنیا هم بدین منظور در نظر گرفته شود. هدف هرزل بین المللی کردن صهیونیسم سیاسی و مشکلات یهودیان بود. به همین دلیل در کنگره پنجم در سال 1901، موضوع صهیونیسم و آموزش آن را بعنوان یک موضوع ملی و غیر مذهبی مطرح کرد
گرایش-های جنبش صهیونیستم
1-سوسیالیست-ها: اکثر مهاجرین سال-های 1923-1882 جزء این گزوه قرار داشتند، آنها موسسات و سازمان-هائی را پایه گذاری کردند که بیانگر و سمبل دولت آینده اسرائیل بود. مانند آژانس یهود، سیستم توزیع و گواهی مهاجرت برای یهودیان، مشاور ملی و ایجاد مسکن برای آنان
2-لیبرال-ها: اقلیت مهاجرین را تشکیل میدادند، آنان مخالف برنامه–ها و کار کرد سوسیالستی-ها بودند. لیبرال-ها سیاست خصوصی سازی شرکت-ها، کارخانجات و مزارع را در نظز داشتند. ولی علیرغم اختلافات، دو گرایش با هم در مورد تحقق پذیری آرزوی یهودیان موافق بودند. در طی سال-ها تبعید ملت یهود چه مذهبی و غیر مذهبی به نقش ملی کاملا آگاه بودند. از دیر باز احیاء زبان عبری و آرزوی باز گشت به سر زمین اسرائیل جزء ویژگی-های یهودیان تبعیدی بود. برای مذهبی-ها و غیر مذهبی-ها هویت به معنی انجام فرائض دینی نبود. برای آن-ها ناسیونالیسم مهمتر از هر چیز دیگری بود.برای سوسیالیست-ها دوران مذهب سپری شده بود ومذهب نقش زائدی داشت. آن-ها اعتقاد داشتند که صهیونیسم سیاسی باید در عرصه جامعه، جایی غیر از کنیسا–ها ( سیناگوگ) فعالیت داشته باشد. کنیسا-ها جای مناسبی برای مبارزه سیاسی-طبقاتی نیستند
دین یهود هم مانند سایر ادیان دارای طیف-های نظری مختلف است مانند: مذهبیون تندرو
(Ultra-religieux)،
مذهبیون مدرن، خردگرایان و صوفی-ها. در کشور-های انگلیسی زبان مذهبیون یهود را به لیبرال، محافظه کار و ارتودکس تقسیم کردند
ارتودکس–های یهودی به چند گروه تقسیم می شوند
1-آنهائی که صهیونیسم و دنیای مدرن را میپذیرند
2-گروهی که به کاست-های
(Secte)
مختلف اعتقاد دارند. آن-ها تلاش میکنند شناخت و آشنائی محدودی را در باره آنچه که در جهان می گذرد داشته باشند. برای آنها تمام ایسم-ها مانند ( سوسیالیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم، ناسیونالیسم) در واقع دام-های مختلفی هستند و صهیونیسم یک مبارزه بسیار خطر ناک به نظر میرسد. آنها گرایش-های ضد صهیونیستی داشتند و صهیونیست-های سیاسی را خطرناک اعلام کردند. ایده تشکیل دولت یهود کاملا نا بجا و غیر عادی به نظر می-آمد، و با صهیونیست-های سوسیالیت به مبارزه پرداختند.
موهیلور
(Mohilever 1824-1898)
یکی از رهبران این جریان، تلاش کرد تا دو گرایش ارتودکسی را در هم ادغام کند. برای او آینده یهودیان بیش از هر چیزی مهم بود. با این هدف موهیلور، از شخصی بنام ادموند دو روتچیلد
(Edmond de Rothschild)
در خواست کرد تا اولین تاسیسات کشاورزی یهودیان را در فلسطین ایجاد کند. او هواداران خود را تشویق کرد تا شهر پتا تقوا (Petah Tiqvah)
را بسازند، زیرا ایجاد یک کانون، هر چند کوچک در سر زمین اسرائیل حائز اهمیت بود. مهم اینکه در سال 1888 ارتودکس-های ضد صهیونیسم و ضد مدرنیسم اجازه دادند که کشاورزان یهودی در این مزارع کار کنند. چند سال بعد، آنها در کنگره "جامعه کمک کنندگان به مزرعه داران و پیشه وران یهودی در سوریه و فلسطین" شرکت کردند
تشکیلات ارتودکس مذهبی میزراهی
( Mizrahi)
ارتودکس-های صهیونیست اولین کنگره خود را در پرسبورگ در مجارستان
(Pressburg)
در سال 1904 بر گذار کردند. در این کنگره اعلام شد، که میزراهی یک سازمان صهیونیستی با پیروی از تورات و فرمان-های آن برای زنده نگهداشتن یهودیان تلاش خواهد کرد،و باز گشت به سر زمین اجدادی را در طرح و برنامه خود قرار داد
این جنبش، ابتدا در اروپا و سپس در آمریکا گسترش یافت. برای اولین بار میزراهی در فلسطین در سال 1918 در جافا
(Jafa)
تشکیل شد. دو سال بعد مرکز جهانی این تشکیلات به اورشلیم انتقال یافت. تنها تشکیلات صهیونیستی مستقر در شهر مقدس. گشترس میزراهی، جدائی و گروه-بندی-هائی را در بین کارگران مهاجر ارتودکس در سال-های 1923-1919 بوجود آورد. کارگران که اکثریت مهاجرین را تشکیل میدادند و دارای گرایشات سوسیالیستی بوده و گرایشات بورژوازی میزراهی را نمی پذیرفتند. کارگران ارتودکس خواسته-های عینی که تلفیقی از حقوق کارگری و مذهبی بود را مطرح میکردند. مانند ( حق تعطیلات هفتگی، حق تعطیلات مذهبی). بالاخره کارگران سازمان مستقل خود بنام سازمان کارگران میزراهی
( Hapoel Hamizrahi)
را بوجود آوردند

کارگران میزراهی
( Hapoel Hamizrahi)

یک سازمان کارگری مذهبی، که ایجاد دولت کارگری-مذهبی در سر زمین اسرائیل را هدف خود قرار داده بود. یک جنبش سوسیالیستی-مذهبی از کارگران کشاورزی و صنعتی که از مبارزه طبقاتی حمایت نمی کرد، ولی از سندیکای مرکزی هیستادروت ( Histadrout)
در سطح حرکت-هائی بنفع کارگران ارتودکس مانند، بانک مشارکت، بورس کار، صندوق بیمه بیماری و غیره حمایت میکرد
آگودا
(Agouda)
در سال 1909 خاخان-های
(Rabbins)
آلمان، لهستان، روسیه، لیتوانی و مجارستان در شهر بد هامبورگ
(Bad )
در یک گردهمائی، جنبش بنیاد گرای
(Agoudat Israël)
یا "اتحاد اسرائیل" را پایه گذاری کردند. در اولین کنگره خود در 1912 اعلام کرد که فعالیت–هایش را برای یهودیان و یهودیت بر پایه و اساس تورات بدون در نظر گرفتن هیچگونه جنبش سیاسی پایه ریزی کرده است، و برای رسیدن به این هدف یک هیئت خبرگان تورات بدون ملاحظه سیاسی تشکیل داد. اگودا حاضر به هیچ نوع همکاری و تفاهم و توافقی با احزاب و تشکیلات غیر مذهبی نبود. و همیشه میزراهی را بخاطر همکاری با غیر مذهبی-ها مورد انتقاد قرار میداد. با اوج گیری نازیسم در اروپا و مشکلات پناهندگان یهودی جهت گیری سیاسی آگودا ضروری به نظر آمد، و پاسخ سریع به مهاجرت یهودیان اجتناب ناپذیر بود. آگودا عقب نشینی کرد و مجبور شد آژانس یهودی
(Agence juive)
و سازمان صهیونیستی فلسطین را به رسمیت بشناسد. در اثر اختلافات و فشار-های داخلی، کارگران این جریان در سال 1923 سازمان مستقل خود بنام پولی آگودا
( Poalei Agoudat’ PAI)
را در شهر لودز در لهستان
(Lozd)
تشکیل دادند
پولی آگودا، دفاع از حقوق اقتصادی و مذهبی اعضاء را هدف خود قرار داد. و اولین کنگره خود را در سال 1933 در فلسطین تشکیل داد. کارگران برای دفاع از حقوق خود شرکت در جنبش سندیکائی را ضروری میدانستند و برای خرید زمین با آژانس یهودی همکاری کردند. ایجاد جامعه-ای که کارگران یهودی بتوانند به آزادی در آن زندگی کنند، و تشکیل دولت اسرائیل را جزء اهداف خود قرار دادند. با تشدید اختلافات بین سازمان کارگران و آگودا، کارگران احساس کردند که بیشتر به کارگران ارتودکس نزدیک هستند. آنها تصمیم گرفتند فدراسیون کارگران ارتودکس
(Fédération des Travailleurs orthodoxes)
را مستقل از آگودا تشکیل دهند. در نهایت آگودا مجبور شد دولت اسرائیل را بپذیرد. ایجاد جامعه-ای با مفاهیم و جهت-گیری مذهبی هدف هر دو حزب مذهبی آکودا و میزراهی بود. آنها دو موضوع را در برنامه انتخاباتی خود قرار دادند
1-لغو خدمت سربازی برای مرد-ها و جایگزینی آموزش مذهبی به جای آن
2-محدود کردن فعالیت زنان ( فعالیت زنان فقط در حوضه خانواده قابل قبول بود
آگودا بعد-ها کاملا در حاشیه قرار گرفت و در سال 1948 از صحنه سیاسی خارج شد. چهار حزب مذهبی میزراهی، کارگران میزراهی، آگودا و کارگران آگودا تحت عنوان جبهه مذهبی
(Front religieux)
در انتخابات پارلمانی 1951 12.2% آراء را به خود اختصاص دادند. یعنی 16 کرسی از 120 کرسی.
میزراهی و حزب کارگران آن بر عکس احزاب دیگز در نهایت موافقت خود را در مورد برابری زن و مرد از نظر قضائی و مذهبی اعلام کردند. در 17 ژوئن 1951 قانون برابری حقوق زنان و مردان با کمک و حمایت وزیر مذاهب که از حزب میزراهی بود به تصویب رسید. در طول این سال-ها تمام احزاب مذهبی کوچک و بزرگ، صهیونیستی به اهمیت تشکیل دولت اسرائیل و استقلال آن واقف بودند
احزاب مذهبی . صهیونیسم 1990-1984

در سال 1984، تغیرات مهمی در بین احزاب مذهبی دیده شد. انشعابات متعدد باعث بوجود آمدن احزاب کوچکی شد که یا پس از مدتی از صحنه سیاسی کنار رفتند یا بطور کلی ناپدید شدند. جند نمونه از این انشعابات که تا حدودی دارای اهمیت هستند عبارت از تامی و شاس
(Tami et Shas)
سوفراد مهاجرین آفریقائی و آسیائی
(Sepharad)

در سال-های 1951-1948، 685,000 نفر یهودی به فلسطین مهاجرت کردند که نیمی از آنها از قتل عام-های نازی نجات پیدا کرده بودند. هم زمان به همین تعداد، مهاجر آفریقائی و آسیائی ( 120,000از عراق، 45,000، از یمن و 30,000 نفر از مراکش) وارد فلسطین شدند. تمام این مهاجرین وارد جامعه-ای شدند از نوع غربی، با ایده-های سوسیالیستی حزب کاگر، که کنترل تمام تاسیسات، نهاد-ها و موسسات را در دست داشت. در حالی که اکثر این مهاجرین پیشه ورانی بودند که از مالکیت خصوصی حمایت میکردند. برای سوفراد، جدائی و رهائی از باور-های مذهبی دین یهود رسوائی آمیز و نفرت انگیز بود. اکثر انها را کسانی تشکیل می دادند که دارای باور-ها و فرهنگ-های شدید مذهبی-سنتی بودند. این باور-ها و واقعیت-های جامعه مدرن انشعابات متعددی را بوجود آورد از آن جمله
تامی
( Tami)
حزب مذهبی-سنتی مهاجرین مراکش
این حزب در سال 1981 تشکیل شد. اکثر اعضاء آنرا مراکشی-های مهاجر تشکیل میدادند. این حزب هیچ برنامه انتخاباتی نداشت و در سال 1984 یک نماینده در پارلمان داشت. ولی در 1988، با حزب لیکود وارد ائتلاف پارلمانی شد
شاس
(Shas)
"نگهبان تورات" حزب مذهبی-سنتی مهاجرین تونسی
در سال 1984 تشکیل شد. یک حزب مذهبی-قومی، که تلاش داشت به مسائل ملی مذهبی مهاجرین تونسی پاسخ دهد. موقعیت شاس در انتخابات محلی 1984 کاملا چشمگیر بود و درانتخابات 1988 دو برابر آگودا رای آورد
احزاب بزرگ سیاسی اسرائیل
احزاب وسیستم سیاسی اسرائیل بدلیل مهاجرت یهودیان از نقاط مختلف دنیا کمی پیچیده بود. عقاید و سیستم تفکری مهاجرین اروپائی کاملا با مهاجرین کشور-های آفریقائی و آسیائی متفاوت بود. شکاف-های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی مهاجرین منجر به تشکیل احزاب گوناگون سیاسی و مذهبی شد، که هر یک منافع اقتصادی، اجتماعی خاصی را نمایندگی می کردند
بطور کلی احزاب سیاسی اسرائیل به سه گروه اصلی تقسیم میشوند
1-احزاب مذهبی
2-احزاب سوسیال دمکرات و کمونیست
3-احزاب ناسیونالیست و لیبرال

سوسیالیست-ها، حزب کارگر
(Mapaï, PT)
حزب کارگر در 1930 توسط دیود بن گوریون
(David ben Gourion)
و گلدا مایر
(Golda Meier)
تشکیل شد و به مدت 30 سال از 1977-1948 و بین دو جنگ جهانی قدرت را در دست داشت. حزب کارگر از سیاست سندیکائی و از مالکیت عمومی بعضی از صنایع دفاع میکرد. در سال 1951، حزب کارگر و حزب کمونیست کنترل کامل دولت و سندیکای مرکزی ، بخش-های پزشکی، درمانی و مدارس را در دست داشتند
این حزب هدف خود را رهائی از ایده-های مذهبی، پذیرش صهیونیسم سوسیالیستی و پذیرش استاندار-های جامعه مدرن قرار داد. اهدافی که احزاب مذهبی به هیچ وجه پذیرای ان نبودند. حزب کارگر با گروه-های لیبرال، مذهبی، اعراب و سوفراد روابط خوبی داشت و از حمایت آنها در انتخابات پارلمانی تا سال 1977 بر خوردار شد. سوفراد
مهاجرین آفریقائی و آسیائی) به مدت تقریبا 30 سال هرگز در موسسات و تاسیسات دولتی حزب کارگر نقشی نداشتند. به همین دلیل، احزاب عرب فلسطینی و سوفراد از حزب کارگر فاصله گرفتند . آنان برای نشان دادن مخالفت خود به لیکود رای دادند. واین موضوع یکی از دلائل شکست انتخاباتی حزب کارگر در 1977 و پس از آن شد.
در انتخابات 30 ژوئن 1981 حزب کارگر توانست اکثریت نسبی کرسی–های پارلمانی را به خود اختصاص دهد. از 9 نوامبر 2005
امیر پرتز
(Amir peretz)
رهبری این حزب را بعهده دارد
حزب کمونیست
(Mapam, PCI)
این حزب در سال 1948 بوجود آمد. دومین حزب بزرگ سیاسی در اسرائیل بود که در انتخابات 1949، 15% آراء را از آن خود ساخت. و این موفقیت را تا سال 1950 حفظ کرد. وفاداری این حزب به استالین و واکنس او در مراسم مرگ استالین تاثیر بسیار منفی در بین مردم اسرائیل داشت. به جز این موضوع، فشار استالین به جامعه پزشکان یهودی در جریان "توطعه بلوز سفید-ها" در سال
1953
می توان اشاره کرد
از ویزگی-های این حزب می توان به موارد زیر اشاره کرد
1-ضد صهیونیست ( در جامعه صهیونیستی اسرائیل
2-طرفداری از شوروی ( در جامعه اسرائیلی ضد شوروی
3-طرفداری از دولت مستقل فلسطینی ( در جامعه ضد عرب
این موضع گیری-ها، باعث بوجود آمدن انشعاباتی در حزب کمونیست اسرائیل شد. بطوریکه در انتخابات 1955، تنها موافق به کسب 7.3% آراء پارلمانی شد. به همین دلیل این حزب تصمیم گرفت از شوروی فاصله بگیرد. در تمام این سالها تا 1977 با حزب کارگر در ائتلاف پارلمانی شرکت کرده و در دولت اسرائیل نقش مهمی بعهده داشت. درانتخابات 1988 فقط توانست 2.5% آراء را به خود اختصاص دهد. از سال 1990-1984 که حزب کارگر با لیکود ائتلاف "اتحاد ملی" را تشکیل دادند، حزب کمونیست در این اتحاد شرکت نکرد
در سال 1992، حزب کمونیست با راتز
(Ratz)
اءتلافی را تشکیل داد بنام ( کمپ صلح) و در 1996 رسما در حزب راتز ادغام شد و از این تاریخ به بعد دیگر حزبی بنام حرب کمونیست وجود خارجی نداشت
احزاب لیبرال
لیبرال-ها بیشتر مجموعه-ای از شخصیت-های معروف و مهم اسرائیلی بودند، ماننئد وایزمن، اولین رئیس جمهور اسرائیل.
در سال 1935 به دو گروه تقسیم شدند.
1-صهیونیست-های لیبرال مستقل
PLI
2-صهیونیست-های محافظه کار
صهیونیست-های محافظه کار از بخش خصوصی و خصوصی سازی حمایت میکردند. این حزب خواهان جدائی احزاب سیاسی از دولت بود و شدیدا طرفدار کشور-های غربی در واقع کشور-های امپریالیستی . هر دو انشعاب در سال 1946 به هم پیوستند و برای بار دوم در سال 1948 از هم جدا شدند. در 1952، لیبرال-های محافظه کار با موشه شارت
( Moshe Sharett)
برای کسب کرسی –های پارلمانی به توافق رسیدند با این شرط که دولت جدید جیره غذائی و لباس که از سال 1949 به اجراء گذاشته شده بود را حذف کند. بالاخره هر دو گروه لیبرال در سال 1961، حزب لیبرال جدیدی را بوجود آوردند بنام لیبرال
(Libéral)
برنامه آنها کاملا در چهار چوب نظرات لیبرالی بود مانند
1-دفاع از آزادی-های فردی
2-حمایت از کارفرمایان، پیمانکاران، مالکین
3-ملی کردن سرویس-های اجتماعی با هدف تضعیف سندیکالیسم
این حزب در سال 1951 در انتخابات 17 کریس را بدست آورد. لیبرال-ها و ناسیونالیست-ها به رهبری هروت
در سال 1965 موفق به ائتلافی به نام گوهل
(Gohal)
شدند. این ائتلاف موفق به کسب 25 کرسی پارلمانی شد. در همین سال حزب لیبرال مستقل
PLI
از آن جدا شد
لیکود
(Likoud)
معروف به حزب راست افراطی در سال 1973 با اتحاد احزاب دست راستی چون هروت" آزادی
" ( Hérout)
متعلق به مناخیم بگین، حزب لیبرال و چند گروه کوچک دیگر به کمک شارون
( Ariel Sharon)
تشکیل شد. استراتژی شارون کاملا روشن بود. برای گرفتن قدرت باید به افکار عمومی نشان داد که تمام احزاب دست راستی با هم متحد هستند و می توانند در عرصه سیاسی نیرو و وزنه-ای قدرتمند باشند. در کمتر از 4 سال شارون موفق شد برای اولین بار پس از 29
سال قدرت را بدست آورد. بترتیب بگین، شامیر، و شارون یکی پس از دیگری بعنوان نخست وزیر روی کار آمدند
دلائل اصلی که باعث موفقیت لیکود در انتخابات شد عبارتند از
1-جنگ کیپور
( Kippour)
ضعف حزب کارگر در پیشبرد جنگ
2-بحران اقتصادی سال 1973 و ناتوانی حزب کارگر در پاسخ به این بحران
3-نارضایتی سوفراد ( مهاجرین آفریقائی و آسیائی) از حزب کارگر
در حزب کارگر سوفراد هیچ نقشی در دولت این حزب نداشتند. لیکود از این نارضایتی استفاده کرد و با دادن چند پست دولتی توانست حمایت آنها را جلب کند. در واقع لیکود بکمک احزاب مذهبی مانند آگودا و ناسیونالست-ها و سوفراد بقدرت رسید. لیکود در سال 1977
به اسرائیل بزرگ اعتقاد داشت و مخالف صلح با فلسطینی-ها و عقب نشینی از سر زمین-های اشغالی بود. هدف لیکود مخالفت شدید با تشکیل دولت مستقل فلسطینی بود. در سال 1988 بار دیگر لیکود با ائتلاف احزاب مذهبی و ناسیونالیست تواتست در راس دولت قرار گیرد
پس از به قدرت رسیدن، لیکود بودجه قابل توجهی را به ارتش و صنایع نظامی اختصاص داد و بگین با دکترین اسرائیل بزرگ و با همکاری موشه دایان
(Moshe Dayan)
ارتش را تقویت کرند بگین اعتقاد داشت که اورشلیم ،ساحل غربی رود اردن، سینا و بلندی-های جولان میراث اجدادی و بخش-های جدانشدنی اسرائیل هستند. پس از پذیرفتن طرح عقب نشینی از مناطق اشغالی در اوت 2005 دولت اسرائیل با بحران سیاسی روبرو شد. و برای خاتمه به بحران سیاسی و پایان دادن به نفوذ لیکود شارون حزب دیگری بنام کدیما
( Kadima)
را تشکیل داد. شارون مجبور شد با تشکیل دولت مستقل فلسطینی موافقت کند. بسیاری از شخصیتهای سیاسی اسرائیل از حزب جدید حمایت کردند.، مانند شیمون پرز. شارن در نیمه دسامبر2005 دچار حمله مغزی و از صحنه سیاسی خارج شد. در حال حاضر، اولمر
(Olmert)
نخست وزیر اسرائیل رهبری این حزب را بعهده دارد. در جنگ اسرائیل- حزب الله لبنان، در تابستان 2006 بحران سیا سی به اوج خود رسید . اولمر، برای برون رفت از این بحران لیبرمن
(Lieberman)
رئیس یکی از احزاب بنیاد گرا راست را بعنوان معاون نخست وزیر انتخاب کرد. این انتخاب مورد انتقاد شدید حزب کارگر واقع شد و امیر پرز وزیر دفاع، دولت اولمر را تهدید به استعفاء کرد. ولی در نهایت با این عنوان که کشور در شرایط بحرانی است در دولت اولمر باقی ماند
اهداف کدیما
1-مهمترین هدف شارون خاتمه دادن به نفوذ و سلطه لیکود و حزب کارگر بود
2-به رسمیت شناختن دولت فلسطین و کنترل اسرائیل بر تمامی شهر اورشلیم
در 29 مارس 2006، مذاکرات بین کدیما و شاس ( مهاجرین تونسی) و حزب کارگر به ائتلافی انجامید که موفق شد 60 کرسی از 120
کرسی پارلمانی را به خود اختصاص دهد
منابع و کتاب-های استفاده شده

1-Les partis religieux ken Israël
Presses Universitaires de France 1991
2- Le système politique israélien
Presses Universitaires de France 2000


3-Les palestiniens (Un siècle d’histoire)
Nadine Picaudou
Editions : Complexe 1997, ISBN

4-La Palestine en marche
Ben Porat et Dany Rubinstein
Edition : Flammarion ; France 1996

5-Du rêve sioniste à la réalité israélienne
Mitchell Cohen
Edition : la Découverte, Paris 1990

6-Paix ou guerre
Charles Enderlin
Editions : Stock ; 1997
7-Essai sur Israël
Friedrich Dürrenmatt
Editions: Office féderal de la culture Suisse, 2002
http://fr.wikipedia.org/wiki/Mapam8--
http://fr.wikipedia.org/wiki/Likoud
http://fr.wikipedia.org/wiki/Kadima
http://fr.wikipedia.org/wiki/Politique_d%27Isra%C3%ABl
http://fr.wikipedia.org/wiki/Sionisme
http://fr.wikipedia.org/wiki/Histoire_du_sionisme

بررسی تاریخی خاورمیانه ، فلسطین-اسرائیل ، بخش 5

بررسی تاریخی خاورمیانه
اسرائیل- فلسطین
بخش 5

سازمان-ها و گروه-های فلسطینی
منرجم: مرجان افتخاری
3.12.2006

سازمان آزادیبخش فلسطین ( ساف
"Organisation de libération de la Palestine"

جنبش قدرتمند ملی فلسطین در دهه 1930 پس از اعلام استقلال و تشکیل دولت اسرائیل در 1948 تقریبا از صحنه سیاسی ناپدید شد. بار دیگر در سال 1960 مسئله فلسطین موجب بوجود آمدن جنبش جدیدی در خاورمیانه شد. و در سال 1964، با تصمیم " اتحاد عرب" ( Ligue arabe)
سازمان آزادیبخش فلسطین ساف در اورشلیم به رهبری احمد شکری
(Ahmad Choukery)
تشکیل شد. تقریبا همزمان، سازمان دیگری در سال 1958، بوسیله مهندس جوانی بنام یاسر عرفات که خواهان استقلال کشور-های عربی و فلسطین بود بنام فتح
(Fath)
اعلام موجودیت کرد. و در ژانویه 1965، ال آ سیف
(Al Assifa)
از شاخه نظامی فتح اولین عملیات نظامی را علیه اسرائیل رهبری کرد
جنگ 6 روزه، شکست مصر، سوریه و اردن باعث بروز بحران-های سیاسی در ساف شد. در ژانویه 1969، با ادغام جند گروه نظامی از فدائیان یاسر عرفات رهبری کمیته اجرائی ساف را بدست گرفت. ساختار تشکیلاتی آن شامل کمیته ملی فلسطین
(CNP)
و کمیته اجرائی میشد. گر جه ساف بعنوان سازمان مقاومت فلسطین بطور رسمی مطرح بود ولی سازمان-های کوچک فدائیان (Fadayin
استقلال خود را در درون آن حفظ کردند. فدائیان تقریبا شامل 12 گروه که مهمترین آنها عبارتند از ( گروه جبهه خلق برای آزادی فلسطین
FPLP
جورج حبش، جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین
FDLP
متعلق به حواتمه، سیکا دمشق
"Saïka"،
جبهه آزادیبخش عرب در بغداد و جبهه دمکراتیک آزادیبخش فلسطین وابسته به احمد جبرئیل
FDLP)
هر یک از این گروه-ها نیرو-های مسلح خود را داشته و از کمک مالی رژیم-های عرب بهرمند بودند
پس از شکست ارتش اعراب در سال 1967، ( جنگ 6 روزه مصر) فتح اسراتژی مبارزه مسلحانه مردمی را مطرح کرد. با اتکا به پایگاه توده-ای در اردن، حمایت سلول-های نظامی در ساحل غربی رود اردن و نوار غزه عملیات نظامی علیه تا سیسات اقتصادی و نظامی اسرائیل را شروع کردند. ولی خیلی سریع مشکلات بین ساف و حسین شاه اردن منجر به اخراج ساف از اردن در سپتامبر 1970
سپتامبر شیاه) شد. لبنان آخرین کشور عربی و تنها جائی بود که ساف میتوانست از نظر نظامی و سیاسی استقلال عمل داشته باشد. در این زمان ساف بیشتر حرکت-های دیپلماتیک را مد نظر داشت، ولی برای اینکه کاملا از صحنه نظامی ناپدید نشود عملیات نظامی و تروریستی را در سطح بین المللی پیش میبرد. کشور-های عربی در دو نشست رباط (1973) و الجزایر (1974) ساف را بعنوان تنها نماینده مردم فلسطین به رسمیت شناختند
موضع کشور-های عربی موجب قطع رابطه دیپلماتیک تقریبا تمام این کشور-ها با اسرائیل شد. از طرف دیگر رابطه ساف با شوروی که از سال-ها قبل شروع شده بود محکمتر شد. مسکو با تمام وزنه سیاسی، خوذ را در کنار یاسر عرفات و ساف قرار داد. مانور-های دیپلماتیک کشور-های عرب و شوروی باعث شرکت یاسر عرفات بعنوان رهبر ساف در جلسه عمومی سازمان ملل متحد شد. و در نوامبر 1974 ساف بعنوان ناظر در سازمان ملل پذرفته شد. در همین چهار جوب ساف از ترور-های بین المللی صرف نظر کرده و حضور نظامی خود را در لبنان محدود و استراتژی سیاسی را اولین هدف خود قرار داد
در سال 1973 ساف مسئولیت آزادی فلسطین و ساختن دولت دمکراتیک با همزیستی مسلمانان، مسیحیان و یهودیان را بعهده گرفت. موضعی که به منظور در هم شکستن دولت اسرائیل و ادغام مردم یهود در دولت جدید ارزیابی شد.
در سال 1974، تحت فشار-های فتح
، FDLP "
حواتمه" و مردم فلسطین در سرزمین-های اشغالی از ساف خواسته شد که دولت خود را در نوار غزه و ساحل غربی رود اردن تشکیل دهد. در حالی که ساف احتمال مذاکرات و امکان همزیستی دو دولت فلسطینی و اسرائیل را تصور میکرد. به همین دلیل جورج حبش FPLP
که چنین روندی را مردود میدانست کمیته اجرائی را ترک کرد و به چند گروه کوچک مخالف دیگر پیوست. درگیری بین گروه-های مختلف سه سال بطول انجامید و بالاخره در سال 1977 به پیان رسید
با تغیر شرایط در لبنان (1976-1975) فلسطینی-ها درگیر جنگ داخلی این کشور شده و با مداخله نظامی سوریه، بطور قابل ملاحظه-ای ضعیف و ناتوان شدند. در بین سال-های 1977-1974 کنفرانس-های بین المللی در مورد خاورمیانه به رهبری آمریکا و شوروی تشکیل شد و یک راه حل در مورد درگیری اسرائیل-فلسطین ارائه داده شد. ولی مسافرت سادات به اورشلیم در نوامبر 1977 و پذیرش قرارداد کمپ دیوید
Camp-David) این روند را متوقف کرد
مشکل بدین ترتیب بود که اگر مصر با اسرائیل به توافق میرسید و سینا
(Sinaï)
را باز پس میگرفت فلسطینی-ها فقط " استقلال" در جهار چوب اسرائیل را بدست می آوردند. طرحی که برای فلسطینی-ها قابل قبول نبود، بالاخره اشغال لبنان توسط ارتش اسرائیل، بحران دولت لبنان و قتل عام صبرا و شتیلا
(Sabra et Chatila)،
خروج اجباری عرفات و نیرو-هایش از بیروت ورق درد ناک دیگری است در تاریخ ساف. بیروت پایتخت لبنان، جای مناسبی برای گسترش فعالیت-های سیاسی- دیپلماتیک و نظامی این جریان بود. مهمتر از این، خطر از دست دادن وزنه سیاسی به ویژه در بین نسل جوان و جدید فلسطین ساف را تهدید میکرد
در سپتامبر 1982، در زمان حمله فالانژیست-هابه کمپ-های پناهندگان صبرا و شتیلا
(Sabra et Chatila )
و درتابستان 1983،برای بار دوم ساف متحمل انشعاب دیکری شد، این بار
FPLP
متعلق به جورج حبش.از ساف جدا شد
دو انشعاب جورج حبش و حواتمه جبهه دیگری را با هم تشکیل دادند بنام
FSNP
این دو گروه نظرات مشخص و روشنی داشتند. سه اصل زیر اساس نظرات آنها را تشکیل می داد
1-امتناع از برسمیت شناختن دولت اسرائیل و تمام راه حل-های دیپلماتیک
2-محکوم کردن مصر و اردن
3-شدت بخشیدن به مبارزه و عملیات مسلحانه
در نهایت FSNP
خود را جانشین ساف میدانست
عرفات و سایرین تلاش کردند از طریق مبارک، رئیس جمهوری مصر، مسیر دیپلماتیک را پیش ببرند. در 11 فوریه 1985، با حسین شاه اردن توافقنامه-ای به امضاء رسید مبنی بر مصالحه و معامله با اسرائیل، این موضوع می توانست راهی برای باز کردن مذاکرات با واشنگتن باشد . با انتخاب چنین روندی رهبری ساف ریسک بزرگی را در رابطه با از دست دادن متحدین رسمی خود از آن جمله شوروی پیش بینی میکرد
در مقابل، جریاناتی که می توان آنها را " سانتریست" نامید شامل
FDLP
حزب کمونیست فلسطین، از سال-ها قبل موافق راه حل-های دیپلماتیک بودند. این جریانات خود را بیشتر به عرفات و کشور-های غرب نزدیک میدانستند. با وجود انشعابات متعدد ساف توانست موقعیت سیاسی خود را در بین فلسطینی-ها و در جامعه بین المللی حفظ کند و بعنوان تنها نماینده مردم فلسطین در سطح جهانی مطرح باشد
جنبش مقاومت اسلامی حماس
جنبش اخوان المسلمین در 1928 در مصر توسط شیخ حسن ال بانا
(Cheik Hassan El Bana)
تشکیل و بسرعت گسترش پیدا کرد. مدرنیزه شدن جامعه مصر در پایان قرن 19 مبنی و منشاء بوجود آمدن اخوان المسلمین بود. آنان مخالف فرهنگ مضر و زیان آور غرب در مصر بودند. هدف این جنبش ایجاد و تاسیس دولت اسلامی بر اساس قوانین و فرامین قرانی بود. برای رسیدن به این هدف تعداد بیشماری مدرسه، موسسه و مراکز تعلیم و تربیت اسلامی در اطراف مساجد ایجاد کردند. بویژه، ایدئولوژی خود را در دهکده-ها و شهر-های فقیر و در میان مردم زحمتکش مصر به سرعت گسترش دادند
اخوان المسلمین برای اولین بار در زمستان 1947 به فلسطینی-ها علیه اسرائیل کمک کرد، یاسر عرفات دانشجوی سال اول مهندسی یکی از کسانی بود که به دعوت این جریان برای مبارزه به فلسطین رفت. از این پس، تعداد زیادی از اعضاء این جنبش فعالیت-های خود را در فلسطین و در اردن ادامه داند. در دهه 1950، این جریان توانست شاخه–های متعدد در مصر، سوریه و عراق تشکیل دهد. بعضی از تحلیل گران معتقدند که عربستان سعودی و سوریه در سال-های 1980-1970 جنبش اخوان المسلمین را از نظر مالی تامین میکردند. این جریان با کمک-های مالی و پروژه-های مذهبی توانست حمایت فلسطینی-ها را بخود جلب کند. در سال 1987، ( 19 سال پیش) اخوان المسلمین تحت رهبری مذهبی-سیاسی شیخ احمد یاسین شاخه نظامی خود حماس را تشکیل داد، و حماس عملیات تروریستی علیه اسرائیل را بعهده گرفت
اخوان المسلمین و حماس با اعتقادات عمیق اسلامی در مخالفت با گروه-های مارکسیست، چپ و لیبرال فلسطینی اقدام به بستن سالن-های سینما، کافه-ها و هتل-ها در غزه، هیرون
(Hébron)
و بتلائم
(Bethléem)
و دیگر شهر-ها نمودند. بین سال-های 1980-1970، درگیری-های متعددی بین گروه-های اسلامی و ساف در سطح کمپ دانشگاه غزه در رابطه با جداسازی دختران و پسران بوجود آمد. و در نهایت گروه-های اسلامی موفق شدند کافه تریای دختران را جدا کنند. در اواخر دهه 70، با بوجود آمدن جمهوری اسلامی، گروه-های اسلامی موقعیت و پیشروی قابل ملاحظه-ای بدست آوردند. نادیده نباید گرفت که تشکیل جمهوری اسلامی در ایران شور و هیجان غیر قابل وصفی را در تمام دنیای عرب و مسلمانان بوجود آورد. دومین موضوع سیاسی که باعث شادی و هیجان اعراب و گروه-های اسلامی شد فروپاشی شوروی بعنوان کشور کمونیستی در آخر دهه 80 بود.
خستگی و ناتوانی نظامی ساف پس از جنگ لبنان، خروج عرفات و نیرو-هایش از این کشور و سرخوردگی دنیای عرب مجموعه-ای بود که حماس با بکار گیری عملیات تروریستی خلاء ساف را پر کرد
سال-های 2006-1994
حماس بیانیه و موافقتنامه اسلو را که در سال 1993 بین اسرائیل و رهبری فلسطین-ها امضاء شده بود هرگز به رسمیت نشناخت. شیخ احمد یاسین و محمد نازل نماینده حماس در اردن قانون اسلامی مبنی بر قطع رابطه به مدت 10 سال با غیر مسلمان را اعلام کردند. هر دو رهبر مذهبی حماس اظهارداشتند: " نه پذیرش نه صلح و نه برسمیت شناختن اسرائیل". حماس عملیات تروریستی و انتحاری خود را تشدید کرد. در حقیقت حماس 3 هدف مد نظر داشت
1-گسترش عملیات نظامی-انتحاری علیه اسرائیل
2-بی اعتبار و منحل کردن موافقتنامه اسلو
3-ضعیف کردن فتح، عرفات و ساف در صحنه سیاسی و بدست گرفتن قدرت
در اثر عملیات نظامی اسرائیل، شیخ احمد یاسین، در 22 مارس 2004 کشته شد و حماس با چرخش کوچکی تغیر جهت داد. در 2005
در انتخابات پارلمانی شرکت کرد و در ژانویه 2006 با کسب
42.9%
آراء اکثریت مطلق را بدست آورد. هدف حماس تاسیس دولت اسلامی در فلسطین، شامل نوار غزه و ساحل غربی رود اردن بود. با تشکیل دولت حماس به مدت 10 ماه، اختلافات دولت جدید و محمود عباس " رهبری جدید فلسطین پس از عرفات" در رابطه با تشکیل کابینه مشترک به اوج خود رسید. تا آنجا که در درگیر-های نظامی خیابانی تعدادی از هر دو طرف کشته و زخمی شدند. شرایط بد اقتصادی، بیکاری، فقر و قطع کمک-های مالی اتحاد اروپا
UE
از فردای بقدرت رسیدن حماس و بعضی از کشور-های عرب ( مصر) یکی از دلائل مهم کناره گیری و استعفاء نخست وزیر حماس در 12 نوامبر 2006 شد. به جز روسیه، تمامی کشور-های اروپائی عضو اتحاد اروپا، کانادا، استرلیا و آمریکا حماس را یک گروه تروریستی میشناسند
جهاد اسلامی
جهاد اسلامی گروه کوچکی است که هواداران آن بیش از 3% مردم فلسطین را تشکیل نمی دهند، ولی عملیات نظامی-تروریستی این گروه در خاورمیانه دارای اهمیت است. و بر عکس حماس که توانست با دادن کمک-های مالی و اجتماعی توجه فلسطینی-ها را جلب کند، جهاد تنها به عملیات نظامی اکتفا کرد.در بین ده-ها گروه کوچک که جهاد اسلامی را تشکیل میدهند تنها یک گروه تحت رهبری دکتر فتحی شکاکی
( Fathi Shakaki)
در غزه از اهمیت بیشتری بر خوردار است. این فرد در سال 1988، به سوریه و سپس به جنوب لبنان رفت و در 26 اکتبر 1995 در مالت
(Malte)
به قتل رسید. تا قبل از کنفرانس مادرید در نوامبر 1991، حماس و جهاد اسلامی هرگز با هم دست به عملیات مشترک نظامی نزدند، ولی پس از این کنفرانس و امضاء بیانیه بین اسرائیل–فلسطین، این دو جریان با هم دست به عملیات انتحاری گسترده-ای زدند. در سال 1992،
بدنبال چنین عملیاتی اسرائیل حدود 400 نفر از افراد حماس و جهاد را از غزه اخراج کرد. لبنان بنا به تجربه تلخ گذشته حاضر به پذیرش انان نشد. آنها مجبور شدند در کمپی در نزدیکی نوار امنیتی بین اسرائیل-لبنان که تحت کنترل اسرائیل است مستقر شوند
در دهه 1990 ساف از رهبران حماس و جهاد در خواست کرد به سازمان رسمی جنبش ملی فلیسطین به پیوندند. برای دستیابی به این هدف عرفات رهبران آنان را در مصر و اردن ملاقات کرد. ولی تمام تلاش-ها بیهوده بود. رهبری حماس شرایط زیر را برای پیوستن به ساف مطرح کرد
1-قطع هر گونه مذاکره با اسرائیل
2-اختصاص 40% کریسی-های ساف به حماس
عرفات شریط حماس را رد کرد. ولی حماس پایان دادن به درگیری بین گروه-های خود و ساف را پذیرفت
منابع و کتاب-های استفاده شده

1-La formation du Moyen-Orient
Bernard Lewis
Traduit de l’anglais par Jacqueline Carnaud
Editions : Histoires Aubier ; France 1995

2-Les 100 portes du Proche-Orient
Alain Gresh et Dominique Vidal
Editions : Autrement ; paris 1986

3-Les palestiniens (Un siècle d’histoire)
Nadine Picaudou
Editions : Complexe 1997, ISBN

5-La Palestine en marche
Ben Porat et Dany Rubinstein
Editions : Flammarion ; France 1996

6-Paix ou guerres
Charles Enderlin
Editions : Stock ; 1997

7-Les Emmurés
Ylvain Cypel
Editions : La Découverte, Paris 2000

8-http://fr.wikipedia.org/wiki/OLP
http://fr.wikipedia.org/wiki/Fatah
http://fr.wikipedia.org/wiki/Autorit%C3%A9_palestinienne
http://fr.wikipedia.org/wiki/Hamas

بررسی تاریخی خاورمیانه ، فلسطین-اسرائیل ، بخش 4

اورشلیم مگر تو را فرموش کنم
بخش 4
2006-1948
مترجم: مرجان افتخاری
28.11.2006

به دلائل تاریخی، تئولوژیکی و سیاسی موقعیت و آینده شهر مقدس اورشلیم برای سه مذهب توحیدی ابعاد جهانی به خود گرفت. از سال1948
که اروشلیم پایتخت اسرائیل اعلام شد، سرنوشت این شهر نه تنها مورد نگرانی سازمان-هائی که مستقیما در درگیری اعراب و اسرائیل دخالت دارند، بلکه باعث نگرانی دیپلمات-ها تاریخدانان، تئوریسین-ها و بخصوص متخصصین حقوق بین الملل نیز میباشد. همه این گروه-ها تلاش کرده و می کنند تا راه حلی مناسب و دراز مدتی برای آن پیدا کنند. تا کنون بیش از 55 پیشنهاد، پروژه رسمی–ملی و بین المللی برای مشکل و مسئله اورشلیم داده شده است . اولین توافقنامه در سال 1916 بنام سایکس پیکو
(Sykes-Picot)
بین فرانسه و انگلیس برای بین االمللی کردن فلسطین و اورشلیم مطرح شد. این توافقنامه در حد یک نامه معمولی فراموش و به خاک سپرده شد.( مفاد مهم آنرا در پایان همین نوشتار ملاحظه خواهید کرد

در 14 ماه مه 1948، اسرائیل اعلام موجودیت کرد و در فردای آن روز فلسطین توسط ارتش-های 5 کشور عرب (مصر، سوریه،لبنان،عراق و اردن) اشغال شد. ارتش اردن با تسخیر و تسلط به بخشی از اورشلیم شرقی محله-های یهودی نشین اورشلیم غربی را زیر بمباران توپخانه خود قرار داد. و اورشلیم شرقی کاملا بدست اعراب افتاد. در پایان جنگ، در اوریل 1949، در حالی که اورشلیم شرقی در دست ارتش اردن و اورشلیم غربی توسط ارتش اسرائیل تسال
(Tsahal)
اشغا ل شده بود، قرار داد ترک مخاصمه بین دو کشور بسته شد. بر اساس این قرار داد ورود آزاد یهودیان به مناطق مقدس در اورشلیم تضمین میشد. این مناطق شامل دیوار مقدس
Mur des Lamentations،
دانشگاه عبری
(Hébraïque)
و بیمارستان حاداسا
(Hadassa
میشد. ارتش اردن بطور مرتب این قرار داد را نقض کرد، واورشلیم تا ژوئن 1967 به دو قسمت تقسیم شده بود


در سپتامبر 1948، دیوان عالی اسرائیل در اورشلیم مستقر شد و در ماه دسامبرهمین سال کاخ نخست وزیری از تل آویو
(Tel-Aviv
به اورشلیم انتقال یافت و در 13دسامبر1949، اورشلیم پایتخت اسرائیل اعلام شد. پس از 1953 و الحاق دو قسمت اورشلیم در سال 1967،
سازمان ملل دیگر در مورد وضعیت اورشلیم نگران نبود

در اولین ساعات 5 ژوئن 1967، در حالی که اشغال گران اسرائیلی واحد-ها و پایگاه–های هوائی مصر را بمباران می کردند. دولت اسرائیل توسط سازمان ملل، طی یک پیغام فوری به حسین شاه اردن ابلاغ کرد که اسرائیل به اردن حمله نخواهد کرد، به این شرط که اردن در درگیری بیطرفی خود را حفظ کند. ولی صبح همان روز، اورشلیم غربی مورد حمله توپخانه اردن قرار گرفت و دفتر سازمان ملل در اورشلیم توسط ارتش اردن اشغال شد. 2 روز بعد، ارتش اسرائیل اورشلیم شرقی را هم تسخیر کرد.

در نوامبر 1967، شورای امنیت سازمان ملل، قطنامه معرف 242 را تصویب کرد. طبق این قطعنامه، صلح پایدار در خاورمیانه براساس غقب نشینی ارتش و نیرو-های اسرائیلی ازسر زمین-ها و مناطق اشغالی مطرح شد.ولی اسرائیل هرگز مناطق اشغالی را ترک نکرد و این قطعنامه چون دیگر بیانیه-ها و قطعنامه-ها بدون نتیجه بایگانی شد

جنگ 6 روزه 1967( اسرائیل-مصر

جنگ 6 روزه، سومین جنگ اسرائیل با کشور-های همسایه، با پیروزی غیر قابل تصور ارتش اسرائیل پایان یافت. اسرائیل اورشلیم، نوار غزه، بلندی-های جولان و سینا را اشغال کرد و مرزهای خود را 4 برابر ساخت. کشور-های اروپائی موضعی دو گانه در مقابل این جنگ اتخاذ کردند. از جمله فرانسه، در عین حالی که اسرائیل را مسبب جنگ میدانست، مصر را به حمله و تهاجم متهم کرد

قبل از جنگ 6 روزه، شرایط به گونه-ای بود که هر دو کشور مصر و اسرائیل، نگران بوجود آمدن در گیری و جنگ بودند، در مجموع، شرایط در سال 1963، آرام بود. ولی با تشکیل سازمان آزادیبخش فلسطین، ساف به رهبری احمد شکری
،(Ahamd Choukeyri) ،
تغیراتی بوجود آمد. در ژانویه 1965، فتح
( Fath)
به کمک سوریه اولین کماندو-های نظامی خود را به اسرائیل فرستاد، که با حمله شدید این کشور روبرو شدند. به دنبال این اقدام، اسرائیل عملیات نظامی گسترده-ای را علیه افراد و نیرو-های یاسر عرفات، سوریه و مصر هدایت کرد. رژه و مانور نظامی اسرائیل در 15 مه 1967 در اورشلیم، باعث آماده باش ارتش مصر در 17 ماه مه شد. در 18 همین ماه، مصر خروج نیرو-های سازمان ملل از شرم الشیک
(Charm Al Cheik،
و نوار غزه را مطالبه کرد و در 22 ماه مه خلیج عقبه
Akaba)
به روی کشتی-های اسرائیلی بسته شد

در همان زمان،بگین برای اولین بارریاست دولت رابدست گرفت. و فردای آن روز ارتش و نیرو-های اسرائیل در فاصله 6 روز سینا و ساحل غربی رود اردن را به تصرف خوددر آوردند. اعراب که شکست فاحشی را متحمل شده بودند، آتش بس سازمان ملل را پذیرفتند. پس از 5 ماه مذاکره، بالاخره کمسیون امنیت سازمان ملل قطعنامه 242 را صادر کرد که شامل مورد زیر بود

1-عقب نشینی اسرائیل از مناطق اشغال شده
2-پایان دادن به حالت جنگی و شرکت در جنگ
3-برسمیت شناختن دولت-های همسایه در منطقه
4-کشتی رانی آزاد در کانال سوئز و خلیج غقبه و ایجاد منطقه غیر نظامی

پیروزی اسرائیل در جنگ 6 روزه، فاجعه-ای بود که موجب بی ثباتی کشور-های عرب شد. جنگ 6 روزه پی آمد-های دیگری را هم در کشور-های عرب داشت، از جمله رادیکالیزه شدن عراق، سرنگونی رژیم سلطنتی در لیبی، عقب نشینی انگلیس و استقلال شبه جزیره عربستان

جنک 6 روزه، پیروزی اسرائیل، شکست مصر و سوریه دو کشوری که مستقیما در جنگ شرکت داشتند، مرگ ناصر در 28 سپتامبر همان سال و روی کار آمدن سادات وقایعی هسنتد که تغیرات مهمی را در پی داشت
اسرائیل با تسلط کامل بر مرز-ها، هر گونه پیشنهادی در مورد فلسطین را مردود شناخت و از این تاریخ به بعد اسرائیل نواحی دیگری از خاک فلسطین را اشغال کرد. و با بازگشت 300,000 پناهنده و آواره فلسطینی مخالفت کرد. از طرف دیگر اشغال نوار غزه و ساحل غربی رود اردن، بن بست و مشکل فلسطینی-ها، جنگ و عدم وجود امنیت، جامعه اسرائیل را با بحران روبرو کرد. این موضوع موجب شد تا تعداد زیادی از مهاجرین به اروپا و آمریکا باز گردند. ( در مورد مصر و روی کار آمدن ناصر در پایان همین نوشتار خواهید خواند)

موافقت نامه کمپ دیوید، مصر-اسرائیل
، (Camp-David 1978)

موافقتنامه کمپ دیوید بین اسرائیل و مصر مرحله جدیدی در رابطه با موقعیت خاورمیانه و اورشلیم بود. در 17 سپتامبر 1978، بین انور السادات و بگین
(Begin)
قرار داد صلح بین دو کشور مصر و اسرائیل به امضاء رسید. این موافقتنامه نتیجه تلاش-های مصر–اسرائیل و آمریکا برای دست یابی به راه حلی جهت صلح بود. در واقع، این کنفرانس خروج از جنگ و بهبود وضعیت غیر قابل تحمل اقتصادی مصر را در بر داشت. برای اسرائیل، صلح و عادی شدن روابط با مصر به عنوان یک کشور عربی اهمیت بسیار داشت. توافق نامه کمپ دیود شامل مورارد زیر است
1-لغو وضعیت و حالت جنگی بین دو کشور
2-عقب نشینی اسرائیل از کانال سوئز (50 کیلومتر) و باز گرداندن چاه-های نفت سینا
3-پایان دادن به محاصره دریائی، و بازگشائی کانال سوئز برای کشتی-های اسرائیلی
4-استقرار نیرو-های سازمان ملل در منطقه غیر نظامی بین دو کشور

آمریکا و شوروی هر دو موافق ادامه مذاکرات صلح بین دو کشور بودند. انورالسادات در 9 نوامبر 1977 برای ادامه مذاکرات صلح به اورشلیم سفر کرد
با روی کار آمدن حزب دست راستی لیکود
(Likoud
وعلیرغم ادامه اشغال سر زمین-های فلسطینی، سادات تصمیم گرفت به مذاکرات صلح ادامه دهد. او اعلام کرد که: "من به مذاکرات صلح ادامه خواهم داد حتی اگر سایر کشور-های عرب آنرا نپذیرند"
طبق این موافقتنامه اسرئیل تمام مناطق اشغالی را ترک، و سینا در 26 مارس 1979 آزاد شد.( سینا از 1967 تحت اشغال اسرائیل بود

اسرائیل پس از 1948، برای اولین بار روابط رسمی و دیپلماتیک با یک کشور عربی را آغاز کرد. از طرف دیگر، اقدام آمریکائی-ها بدون در نظر گرفتن شوروی و سایر کشور-های عربی مورد مخالفت شوروی قرار گرفت. ره آورد قرار داد صلح کمپ دیوید برای مصر، باز پس گیری مناطق اشغالی و بهبود شرایط اقتصادی این کشور را بدنبال داشت.

دز 30 ژوئیه 1980، بر اساس تحریکات بگین، پارلمان اسرائیل،کنس
(Knesset
قانون بنیادین زیر را تصویب کرد. " اورشلیم پایتخت اسرائیل، محل دولت، مجلس و دیوان عالی کشور است". تا ثیر منفی این قانون باعث شد که بار دیگر شورای امنیت سازمان ملل اسرائیل را محکوم کرده و از تمام کشور-هائی که در اورشلیم نمایندگی و یا سفارتخانه داشتند خواسته شد که نمایندگی–های خود را به جای دیگری منتقل کنند. تنها سفارتخانه-های السالوادر و کوستریکا در سال 1984
به اورشلیم بازگشتند

اشغال سرزمین-های فلسطینی (کلونیزاسیون
Colonisation)

اشغال ساحل غربی رود اردن، نوار غزه و دیگر نواحی فلسطین از فردای جنگ 6 روزه 1967 شروع شد. در ژوئیه 1967، اولین گروه مهاجرین وارد جولان
(Golan
شدند و در سپتامبر، تمام نواحی هبرن
(Hébron
اشغال شد. در سال 1985، تقریبا 100 منطقه از خاک فلسطین مورد اشغال قرار گرفت. حدود 50,000 مها جر در ساحل غربی رود اردن و15,000 نفر در نوار غزه و 40,000 نفر در بلندی-های جولان اسکان داده شدند. به این مجموعه100000 مهاجر
دیگر را هم که در اورشلیم اقامت داشتند باید اضافه کرد. هدف اصلی اشغال این نواحی خلع مالکیت فلسطیی-ها، ضبط و توقیف زمین-های آنها به بهانه امنیت و ایمنی بود. در ضمن موضوع کنترل و تعقیب فلسطیی-ها را هم باید به آن اضافه کرد. مهاجرین اشغالگر را اکثرا افراد مسلح و مذهبیون تند رو تشکیل می داند که در بسیاری از مناطق نقش پلیس را هم بعهده داشتند
مراحل اشغال سر زمین-های فلسطینی پس از 1967

بطور کلی می-توان سیاسیت کلونیزاسیون و اشغال سرزمین–های فلسطینی را به سه مرحله تقسیم کرد
1-طرح آلون
((Allon
معاون نخست وزیر حزب کارگراسرائیل در ژوئیه 1967 به اجرا گذشته شد
طبق این طرح، برای دفاع از امنیت اورشلیم و جلوگیری از هر گونه مانوری، در ابتدا، مهاجرین، نواحی پر جمعیت فلسطینی عرب نشین را اشغال کردند. بدین ترتیب، تمامی محله-ها و نواحی عرب نشین توسط مهاجرین اشغال شد و تعداد این مهاجرین در سال 1977 به 50,000 نفر رسید
2- در این مرحله، اشغال سرزمین-ها، در سال 1974 تحت عنوان " بلوک وفادران اسرائیل" شروع شد. جنبشی که معتقد بود که یهودیان حق دارند در هر جا در "سرزمین اجدادی اسرائیل" مستقر شوند. آنها بطور غیر قانونی در مراکز پر جمعیت عرب نشین مستقر شدند .در همین زمان، موفقیت بگین در انتخابات به اشغال نواحی بیشتری دامن زد. اسکان مهاجرین در نواحی سواحل غربی رود اردن و در اطراف تل آویو.بعنوان تنها راه حل بحران مسکن مهاجرین در نظر گرفته شد.
3-اشغال مناطق دیگر و اسکان مهاجرین همچنان ادامه پیدا کرد. روی کار آمدن دولت اتحاد ملی
(لیکود-حزب کارگر) ساختمان سازی در نواحی اشغالی را متوقف نکرد. در این زمان،18 ناحیه جدید به مناطق اشغالی در نوار غزه اضافه شد. سیاست جدید دولت اسرائیل در سرزمین-های اشغالی تنها کنترل مردم عرب ساکن این نواحی نبود، بلکه هدف در حاشیه نگهداشتن، ایزوله و در نهایت اخراج آنان بود
بیانیه اسلو 1993-1990
Oslo
در 30 اکتبر 1990، در فضای جدیدی مذاکرت صلح بین اسرائیل-فلسطین در مادرید شروع شد و در واشگتن ادامه یافت. در مقابل قاطعیت نماینده فلسطین-ها مبنی بر تضمین خروج بدون قید و شرط از سر زمین-های اشغالی، اسرائیل مذاکرات سری و مخفی با سازمان آزادیبخش فلسطین( ساف) را شروع کرد، این مذاکرات چند سال بعد مفاد و اساس بیانیه اسلو را تشکیل داد.
با توجه به مجموعه شرایط در منطقه، و روی کار آمدن احتمالی حزب کارگر در 1992 رابین-پرز
(Rabin-Perès)
رهبری فلسطین احساس کرد که مذاکرات صلح میتواند ادامه یابد. با این هدف، ساف، اقدام به یک سری مانورهای دیپلماتیک و سری برای به قدرت رسیدن حزب کارگراسرائیل کرد. با توجه به اینکه احزاب عرب اسرائیلی به طور سنتی حدود 12 کرسی پارلمانی را در دست داشتند، ساف به حزب کارگر اسرائیل قول حمایت احزاب عرب-اسرائیلی را در انتخابات داد. افراد کاملا قابل اعتماد عرفات ورابین زمینه-های عملی پیروزی حزب کارگر را به کمک احزاب عرب-اسرائیلی بوجود آوردند. و در ژوئن 1992
، حزب کارگر در انتخابات پیروز شد. این پیروزی بدون حمایت احزاب عرب–اسرائیلی امکان پدیر نبود
به دلیل افکار عمومی در فلسطین و اسرائیل که هر دو طرف مخالف هر گونه مذاکره و قرارداد صلح بودند، ملاقات-ها و مذاکرات بطور سری بین افراد قابل اعتماد عرفات، ورابین شروع شد. و در 20 اوت 1993 در اسلوپایان یافت. در این تاریخ، بیانیه اسلو توسط ابو علا
(Abou Alaa َ)
بنام نماینده ساف و اوری ساویر
(Ouri Savir)
بعنوان نماینده دولت اسرائیل امضاء شد. و در 9 سپتامبر 1993 این بیانیه مهم توسط عرفات و رابین
(Arafa- Rabin)
بطور رسمی به امضاء رسید
مفاد اصلی بیانیه اسلو1
1-به رسمیت شناختن دولت اسرائیل
2-به رسمیت شناختن ساف به عنوان نماینده رسمی مردم فلسطین بدون برسمیت شناختن دولت مستقل فلسطینی.
3-خروج اسرائیل از نوار غربی رود اردن مسائل دیگری چون (خروج کامل اسرائیل از مناطق اشغالی، ماهیت حقوقی و قضائی فلسطین، و دسترسی به منابع آب، مشکل پناهند گان، و موقعیت اورشلیم به مذاکرات آینده موکول شد).
بدلیل کار شکنی و عدم پذیرش اسرائیل، خروج اسرائیل از مناطق اشغالی به تاخیرافتاد. عملیات نظامی و تروریستی حماس و جهاد و روی کار آمدن حزب دست راستی لیکود در 1996که کاملا مخالف بیانه اسلو بود موانع اصلی تحقق و ادامه این بیانیه بودند
مفاد اصلی بیانیه اسلو
II
1-سازماندهی انتخابات آزاد و مستقیم تحت نظارت کمیته بین المللی در ساحل غربی رود اردن و نوار غزه
2-چهار جوب دوره واگذاری،تصویب موافقتنامه ای در مورد شرایط و چگونگی دقیق انتخابات در نوارغزه و ساحل غربی رود اردن
3-انتخابات، اولین فاز در مورد طرح مطالبات قانونی، مشروع و عادلانه فلسطین-ها است
4-دوره انتقالی 5 سال پیش بینی شد، که با خروج از نوارغزه شروع میشد
5-سایر موارد چون موقعیت اورشلیم، پناهندگان، مستعمرات، مسائل امنیتی در مرز-ها، روابط و همکاری با کشور-های همسایه و مسائل مربوط به منافع مشترک دو طرف قرار داد موضوع مذاکرات اینده در نظر گرفته شد
مصر، جمال عبدل ناصر جنگ 6 روزه 1967
ناصر در 1918 در شهر
Beni-Mor،
بدنیا آمد و در سال 1934 وارد دانشکده حقوق شد.زمانی که حزب
Wafd
در سال 1936 قدرت را در مصر بدست گرفت. با تائسیس "آکادمی ارتش" امکان و فرصت مناسبی برای فرزندان خانواد-های مرفه از جمله ناصر بوجود آمد. در سال 1942 ارتش انگلیس با محاصره کاخ سلطنتی، پادشاه مصر را مجبور کرد تا دولت وقت را منحل و دولتی وابسته و نزدیک به انگلیس انتخاب کند. در سال 1948، پس از تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین، ناصر فورا در جنگ شرکت کردو در سال 1951، هزاران جوان داوطلب و افسران ارتش برای مبارزه علیه حضور استعمار انگلیس در کانال سئوئز خود را آماده مبارزه کردند. در سال 1952 گروه ناصر بنام (افسران آزاد) با 100 عضو و یک کمیته اجرائی که دارای 14 عضو بود تشکیل شد. این افسران را بیشتر کمونیست-ها و دوستاران یا هواداران گروه اخوان المسلمین تشکیل میداند که کینه به استعمار، فساد مالی و فئودالیسم آنها را بهم پیوند داده بود
کودتای 23 ژوئیه 1952 یکی از افسران بنام نجیب، راه را برای ناصر هموار کرد. در همین سال، که اکثر کشور-های عربی زیر سلطه دو استعمار قدیمی انگلیس و فرانسه قرار داشتند، "افسران آزاد" در 1953 به 150 سال رژیم سلطنتی در مصر خاتمه داده و جمهوری مصر را اعلام کردند. بدون اینکه تصویر و تعریف عمیقی از جمهوری داشته باشند. در بهار 1954 ناصر، ژنرال نجیب چهره مردمی و محبوب مردم مصر را کنار گذاشت، در حالی که خود چنین چهره-ای در بین مردم مصر نداشت. در پی این اقدام، سربازان حاضر به بازگشت به سربازخانه-ها نبودند. در مورد سیاست خارجی، ناصر تقریبا به همین شیوه عمل کرد. در 19 اکتبر 1954،
قراردادی با انگلیس به امضاء رساند مبنی بر عقب نشینی تمام نیرو-های انگلیس، مشروط به بازگشت ارتش انگلیس در صورت در گیری و یا جنگ. این قرارداد، نا رضایتی ناسیونالیست-ها را بدنبال داشت. در واقع، ناصر بدنبال راهی برای نزدیک شدن به کشور-های غربی بود
ناصر شدیدا تحت تاثیر و جذابه قدرت آمریکا بعنوان کشوری غیر استعماری بود. ولی واشینگتن رابطه ناصر با اتحاد شوروی را نمی پذیرفت. در 1955، آمریکا فروش اسلحه به ناصر را قبول نکرد و او مجبور شد از چکسلواکی اسلحه خریداری کند. شرکت در جنگ و ملی کردن کانال سوئز در 26 زوئیه 1956 توسط ناصر، شور و هیجانی را در اعراب و در مبارزه ضد استعماری بوجود آورد.
شکست درتشکیل جمهوری متحد اعراب (جمهوری متحد مصر-سوریه) در سال 1961-1958 باعث رادیکالیزه شدن سیاست داخلی مصر و ملی کردن بخش خصوصی شد. رفرم-های مختلف در این زمینه منجر به تشکیل "اتحاد سوسیالیست عرب
USA"
گردید، که نقش مهمی در پیشرفت اقتصادی مصر داشت. انعکاس این اقدامات و اصلاحات، جوششی را در دنیای عرب بر انگیخت. در نهایت جنگ 1967، شکست و از هم گسیختگی ارتش، نه تنها بیان گر ضعف و ناتوانی سیاسی ناصر بلکه باعث بوجود آمدن قشر جدید تکنوکرات-های بورژوا شد. انور السادات در راس جنبش تکنوکراک-ها به راحتی ناصر را کنار گذاشت
قرار داد
Pykes-Picot-(1916)

این قرار داد بطور سری بین فرانسه و انگلیس در سال 1916 بسته شد و سپس شوروی آن را تائید و تصویب کرد. هدف این قرارداد تقسیم امپراطوری عثمانی متحد آلمان و اطریش در جنگ اول جهانی بود
مفاد این قرار داد بشرح زیر است.
1-شمال شرقی و غربی کنستانتین، غرب بسفر، و دریای مرمره، داردانل و بخشی از دریای سیاه را شوروی تصاحب کرد
2-یونان و ایتالیا، منطقه کوچکی در اطراف سمیرن
( Smyrne)،
غرب آناتولی و جنوب ترکیه را بین خود تقسیم کردند
3-فرنسه، آدانا
(Adana،
نوار لبنان، سوریه، منطقه نفت خیز موصل را مستعمره خود ساخت
4-انگلیس، از شرق عراق تا غرب اردون را تصاحب کرد
5-فلسطین بعنوان منطقه بین المللی شناخته شد و لی حیفا تحت کنترل انگلیس قرار گرفت
6-تنها شبه جزیره عربستان تحت رهبری هاشمی بعنوان منطقه مستقل اعلام شد

منابع و کتاب-های استفاده شده
1-La formation du Moyen-Orient
Bernard Lewis
Traduit de l’anglais par Jacqueline Carnaud
Editions : Histoires Aubier ; France 1995
2-Les 100 portes du Proche-Orient
Alain Gresh et Dominique Vidal
Editions : Autrement ; paris 1986
3-Les palestiniens (Un siècle d’histoire)
Nadine Picaudou
Editions : Complexe 1997, ISBN
4-Le Proche-Orient au XXe sièclee
Nadine Picaudou
Editions : Documentation photographique, paris 1991
5-La Palestine en marche
Ben Porat et Dany Rubinstein
Editions : Flammarion ; France 1996
6-Du rêve sioniste à la réalité israélienne
Mitchell Cohen
Editions : la Découverte, Paris 1990
7-Paix ou guerres
Charles Enderlin
Editions : Stock ; 1997
8-Les Arabes dans les territoires occupés par israël
Colloque de Bruxelles 1981
Edtions : Vie Ouvrière Bruxelles 1981
9-Les Emmurés
Ylvain Cypel
Editions : La Découverte, Paris 2000
10- http://guerredugolfe.free.fr/
http://www.monde-diplomatique.fr
http://fr.wikipedia.org/wiki/Guerre_du_Kowe
http://fr.wikipedia.org/wiki/Isra%C3%A9l
http://fr.wikipedia.org/wiki/J%C3%A9rusalem-Est
http://fr.wikipedia.org/wiki/%C3%89gypte



بررسی تاریخی خاورمیانه ، فلسطین-اسرائیل ، بخش 3

تشکیل دولت اسرائیل 1948-1917
بخش 3

مترجم: مرجان افتخاری
20.11.2006
دولت یهود 1948-1917
Etat juif


9 دسامبر1917 خاورمیانه دستخوش تغیراتی شد. در چنین روزی به 4 قرن حکومت عثمانی پایان داده شد، در حالی که آخرین سرباز ترک، اورشلیم را ترک می-کرد، ارتش انگلیس جنوب و غرب این منطقه را اشغال کرد. در 11 همین ماه،آلونبی
(Edmund Henri Hynman Allenby)
رئیس و فرمانده متحدین (فرانسه، انگلیس، ایتالیا و آمریکا) به نمایندگان مسلمانان، یهودیان و مسیحیان چنین اظهار داشت: " ما برای فتح و اشغال نیامده-ایم بلکه ما نیرو-های آزادیبخش و پیام آوران صلح در این سر زمین هستیم". در 2 نوامبر 1917، طی نامه-ای لرد بالفور
Lord Balfour)
دبیر وزارت امور خارجه انگلیس به لرد رتچیلد
(Lord Rothschild)،
رئیس فدارسیون صهیونیست در انگلیس چنین نوشت، " موافق با ایجاد کانون ملی یهودیان در فلسطین است، و برای تحقق آن از هیچگونه کمکی دریغ نخواهد داشت. ولی، در حال حاضر، باید از هر حرکتی که حقوق مدنی و مذهبی غیر یهودیان را نادیده می گیرد پرهیز کرد". در همین زمان، دولت فرانسه به نهام سوکولو
( Nahum Sokolov)
دبیر امور صهیونیست چنین نوشت" دولت فرانسه از یهودیان که همیشه در بی عدالتی و ستم بسر برده-اند و برای آزادی و بدست آوردن حقوق خود مبارزه کرده-اند حمایت و دفاع میکند". جنبش نوپای صهیونیسم و بنیان گذار آن تودر هرز
(Théodor Herzl
هرگز چنین موقعیت سیاسی را بدست نیاورده بود. پس از
Herzl
یکی دیگر از چهر-های درخشان علمی یهودی، هیوم وایزمن
(Haïm Weizmann)
شیمیدان اهل روسیه، امور مربوط به صهیونیسم را در دست گرفت
در فوریه 1916، دولت فرانسه و انگلیس تصمیم گرفتند که امپراطوری عظیم عثمانی را بین خود تقسیم کنند. فرانسه قسمت-های سوریه، دمشق
، Alep، Homs،
موصل، شرق و غرب آن و لبنان را زیر نفوذ و کنترل خود گرفت. انگلیس، بیابان-های
(Neguev)
در فلسطین، شرق اردن
،( Mésopotamie )
تا بصره و خلیج فارس و قسمت-هائی از حیفا رازیر پوشش خود قرار داد و فلسطین و مراکز مقدس زیر کنترل بین المللی قرار گرفتند. دولت انگلیس ترجیح داد که منطقه استراتژیکی مهم کانال سوئز را تحت کنترل خود داشته باشد و دست فرانسویان را از آن کوتاه کند. برای پیشبرد اهداف خود، جنبش صهیونیستی و مهاجرین یهودی آمریکائی را متحد خود در ساختن خاورمیانه مدرن در نظر گرفت

آوریل 1918، برای اولین بار وایزمن، رهبر صهیونیست به فلسطین آمد و با تعدادی از ناسیونالیست-های تبعیدی سوریه در پایتخت مصر، ملاقات کرد. آنها با ایجاد کانون ملی یهود مخالفت کرده ولی با حضور 1 نماینده پارلمانی موافق بودند. به توصیه آلونبی (Allenby)،
نماینده انگلیس، وایز من تصمیم گرفت با ملک فیصل
( Fayçal)
و مشاور انگلیسی او لورنس
(Lawrence)
ملاقات کند. در این ملاقات وایز من توضیح داد" که ما بکمک شما نیازمندیم، و بسوی شما دست کمک دراز میکنم، اعراب نباید از حضور ما بترسند. علاوه بر این، ما ملت عرب را در پیشرفت اقتصادی و صنعتی منطقه کمک خواهیم کرد". در این ملاقات، ملک فیصل که کاملا به مسائل سیاسی و صهیونیسم آگاه بود قول داد که متن مذاکرات را به پدر خود بعنوان رهبر مافوق ارسال خواهد کرد

در 2 اکتبر 1918، سربازان نیرو-های متحد وارد دمشق شده و ترک-ها را وادار به امضاء قرار داد تسلیم کردند. و دمشق شهر مسلمان نشین با 300,000 جمعیت توسط سربازان مسیحی به اشغال در آمد، موضوعی که ترس و وحشت زیادی را برای فرمانده انگلیس بوجود آورد، هراس از یک خیزش ملی-اسلامی. به درخواست فرمانده انگلیس، فیصل و مشاور او اولورنس وارد دمشق شدند. آلونی، نماینده رسمی انگلیس و نماینده فرانسه با او ملاقات کرده، و به او یاد آور میشوند که این منطقه تحت نفوذ و کنترل دولت فرانسه است. فیصل قیمویت و نفوذ فرانسه را در سوریه و لبنان نمی-پذیرد و دولت موقت خود را در دمشق اعلام میکند. در 11 نوامبر 1918 فرانسه مجبور به امضاء قرار داد ترک مخاصمه شد. منطقه-ای کاملا ویران شده در اثر جنگ،و فقیر که 560,000نفر مسلمان و 55,000
نفر یهودی در آن زندگی میکردند. یک ماه بعد، فیصل و وایز من در لندن یکدیگر را ملاقات کردند. بالاخره، در 3 نوامبر 1919 ، بین فیصل و وایز من و نماینده صهیونیست قرار داد تفاهم و توافق به امضاء رسید. در این قرار داد، همکاری، مشارکت و پیشرفت اقتصادی دولت عرب و فلسطین مطرح میشوند وفیصل اجراء قطعنامه بالفور
(Balfour) ،
در مورد مهاجرت یهودیان به فلسطین را تضمین میکند. در حقیقت، فیصل در نظر داشت با حمایت صهیونیست نه تنها بر سوریه بلکه با الحاق ساحل غربی رود اردن بزرگترین دولت عرب، یعنی از حجاز تا دمشق را بر علیه فرانسه بر پا سازد. ولی وایز من هیچگونه منافعی در این بازی دیپلماتیک جستجو نمی کرد

در 6 فوریه 1919، در کنفرانس ورسای
(Versailles
با حضور وایز من،فیصل مطالبات خود را چنین بیان داشت
استقلال برای تمام مردم عرب، آسیا، جنوب اسکندرون
(Alexandrette)
تا دیاربکر
ِ(Diarbekir)
و در مورد فلسطین بخاطر ویژکی آن، تمام گروه-ها از جمله یهودیان تصمیم مشترک خواهند گرفت

در بازگشت، جشنی به مناسبت پیروزی فیصل در دمشق بر گذار شد و شخصی بنام عبدل قادر مظفر، فلسطینی، شدیدا جامعه یهودیان را مورد انتقاد قرار داد و اظهار داشت که ازفیصل حمایت نخواهد کرد. او یهودیان را که از طرف صهیونیسم حمایت می-شدند خائن و خیانتکار نامید. در همان لحظه، جوان 18 ساله یهودی بنام
Eliahou Sasso،
از یک خانواده سر شناس دمشقی شروع به صحبت کرد. او اظهار داشت که استقلال و همبستگی ملی به همان اندازه که برای اعراب اهمیت دارد برای یهودیان نیز مهم است. و اجازه خواست تا فردا در خیابان-های دمشق به همین مناسبت راهپیمائی کنند. در فردای آن روز 5000 یهودی در خیابان-های پایتخت راهپیمائی کردند، این اولین حرکت سیاسی و تظاهرات یهودیان محسوب میشد. فیصل این جوان 18 ساله را مسئول روزنامه الحیات
(Al hayat)
کرد

جنبش ضد یهودی اعراب

در فلسطین، از بیانیه بالفور استنباط و بر داشت خوبی نشد ( بخشی که مربوط به مهاجرت یهودیان به فلسطین میشد) به همین دلیل واکنش-های شدیدی بین دو گروه بوجود آمد. از یک طرف یهودیانی که از اروپا آمده بودند به زبان عربی آشنائی نداشتند، موضوعی که برای اعراب اهمیت ویژه-ای داشت. .از طرف دیگر، جامعه عرب با بحران اقتصادی شدیدی مواجه بود. کشاورزان و روستائیان که زمین-های خود را به یهودیان فروخته بودند با بیکاری مواجه شدند. با استخدام کارگران یهودی و بکار گیری تکنیک-های مدرن و پیشرفته در کشاورزی، بر تعداد بیکاران عرب اضافه شد. بیکاری، فقر، تهیدستی و مسائل ملی-مذهبی باعث رویا رویی و افزایش جنبش-های کوچک و در ابتدا محدود ضد صهیونیستی شد

در فوریه 1920، گروهی از اعراب به(مستعمرات) کلونی-های یهودی در خلیله
(Galilée)
حمله کردند،. در حجاز و مکه جنبش ضد صهیونیستی اوج گرفت. در مصر، در تظاهرات ضد انگلیسی 8 انگلیسی کشته و تعداد زیادی زخمی شدند. در ماه مارس 1920، کنگره ملی سوریه،فیصل را بعنوان پادشاه سوریه بزرگ که شامل فلسطین هم میشد انتخاب کرد. فرانسه و انگلیس در مقابل چنین اقدامی متحیر و متعجب شدند. هر دو دولت اروپائی به فیصل هشدار دادند ولی فیصل به کمک ترک-های کمال ایست به هدف–های فرانسه و مسیحیان در لبنان حمله کرد. در 14 ژوئیه 1920،گورد
(Gouraud)
ژنرال فرانسوی در بیروت به فیصل اولتیما تم داد و 12 روز بعد فرانسوی-ها دمشق را اشغال کرده و نیرو-های فیصل و ناسیونالیست-های استقلال طلب را اخراج کردند، که تعداد زیادی از آنها به فلسطین رفتند

با اوج گیری جنبش ملی اعراب، جنبش صهیونیست-سوسیالیست برای مخالفت با انگلیس-ها و نشان دادن حضور سیاسی خود در 1 ماه مه 1921 تظاهراتی را در تل آویو سازمان داد. این اولین اعلام مخالفت یهودیان با حضور انگلیس-ها در فلسطین بود. درست در همین زمان، انگلیس تصمیم گرفت که موقعیت سیاسی خاورمیانه را بطور جدی در دستور کار خود قرار دهد. به همین دلیل، در 12 مارس 1921، کنفرانسی در قاهره تشکیل داد. در این کنفرانس آلونبی
(Allenby )
بعنوان کمیسر عالی در مصر، وینستون چرچیل
(Winston Churchil
وزیر مشاور در امور مستعمرات (کلونی-ها) شرکت داشتند. پس از 4 روز بحث و مذاکره بین چرچیل و لورنس و با توجه به گذشته تاریخی منطقه، تصمیم گرفته شد که فیصل را بعنوان رئیس منطقه-ای که از این لحظه به بعد عراق نامیده میشود انتخاب کنند
دقیقا همزمان با کنفرانس قاهره عبدالله شاه اردن هاشمی وارد عمان شد. در 27 مارس 1921 چرچیل با عبدالله در اورشلیم ملاقات و به او پیشنهاد کرد که بطور موقت پست حاکمیت سا حل غربی رود را بپذیرد. این پیشنهاد دو هدف را در پی داشت
1-پیشگیری از حمله عبدالله به سوریه
2-از این پس ساحل غربی رود اردن نمی-توانست بعنوان کانون و مرکز ملی یهودیان در نظر گرفته شود
بدین ترتیب، عبدالله شاه اردن با نیرو-های نظامی خود و کمک-های مالی انگلیس در فلسطین مستقر شد

اولین خیزش اعراب

در اوت 1929، در گیری-های شدیدی در اورشلیم بین اعراب و یهودیان صورت گرفت که منجر به کشته شدن 133 یهودی و 116 عرب و زخمی شدن تعداد زیادی شد. کمسیون تحقیق که توسط انگلیس-ها تشکیل شده بود، اعراب و مفتی حاج امین ال حسینی
( Hadj Amin el Husseini
را مسئول درگیری-ها شناخت. در عین حال کمسیون تحقیق اعلام داشت که فلسطین ظرفیت پذیرش این تعداد مهاجر یهودی را ندارد. در 1922، طبق آمار گرفته شده توسط انگلیس-ها 65,000 مسلمان، 87,000 یهودی و 73,000 مسیحی در این منطقه زندگی می کردند. و در سال 1935 تعداد 960,000 مسلمان و 400,000 یهودی آمار داده شد. پس از روی کار آمدن هیتلر در سال-های 1936-1933،
164,000
یهودی دیگر وارد فلسطین شدند

با ید به این نکته توجه داشت که به کمک سرمایه گذاری یهودیان، فلسطین از نظر اقتصادی پیشرفت قابل توجهی کرد. بخصوص حیفا ( Haïfa
و تل آویو
(Tel-Aviv ،
در مدت 10 سال به شهر-های واقعی و مناسب برای زندگی تغیر چهره دادند. در ادامه درگیری-های خونین بین اعراب و یهودیان، در 25
آوریل 1936، (کمیته عالی عرب) با مسئولیت حاجی امین ال حسینی تشکیل شد. او فورا اعتصاب عمومی را رهبری و مطالبات زیر را برای مردم فلسطین خواستار شد
1-ممنوعیت مهاجرین یهودی به فلسطین
2-ممنوعیت فروش زمین به یهودیان
3-ایجاد دولت ملی عرب

آغازشورش اعراب فلسطینی

هیچگونه توافق و تفاهمی بین کمیته عالی عرب
(Haut Comité arabe)
و انگلیس-ها در مورد مطالبات اعراب و یهودیان بوجود نیامد و در پی آن شورش-های اعراب و یهودیان ادامه یافت
اولین شورش در اکتبر 1936 ، شروع شد که در آن 80 یهودی، 200 عرب و 30 انگلیسی کشته و حدود 1000 نفر زخمی شدند. پس از آن، کمسیون تحقیق برای برسی خواسته-های اعراب و یهودیان به مسئولیت لرد رابرت پیل
((Lord Robert Peel
تشکیل شد. این کمسیون ادعای اعراب در مورد تصا حب زمین-های حاصل خیز توسط یهودیان را کاملا مردود شمرد. ولی برای آرام کردن اوضاع، خرید زمین توسط یهودیان را ممنوع اعلام کرد. و تعداد مهاجرین یهودی به فلسطین را به 12000 نفر در سال کاهش داد. برای اولین بار کمسیون تحقیق، پروژه تقسیم منطقه به دو قسمت یهودی و عرب را مطرح کرد. طبق این پروژه، یهودیان در قسمت خلیله و اعراب در فلسطین و ساحل غربی رود اردن و انگلیس-ها در قسمت-اورشلیم و بتلائم
( Bethléem)
و پایگاه نظامی تیبریاد
(Tibériade)،
و خلیج عقبه
(Akaba)
مستقر شدند

کمیته عالی عرب و یهودیان هر دو این پروژه را نپذیرفتندو مخالفت خود را ابراز داشتند. در همین زمان، آلمان و ایتالیا تبلیغات رسمی را علیه امپریالیسم انگلیس و صهیونیسم رهبری و از خواسته-های اعراب حمایت کردند، بطوری که در تظاهرات ضد انگلیسی اعراب در ماه مه 1937 پرچم-های آلمان و ایتالیا بر افراشته شد

در بهار 1937، سازمان ملی نظامیان
( Organisation militaire nationale )
یا ایرگون
(Irgoun)
به طور مخفیانه تشکیل شد. در اوریل 1937 ، جکوبتانسکی
(Jabotinski)
که از ژوهانسبورک اخراج شده بود، با تعدادی از همراهان خود، که به اسلحه و بمب-های دستی مجهز بودند اعلام میکنند که در مقابل حمله اعراب ساکت نخواهند نشست. در آخر سپتامبر، با تشدید درگیری–های مسلحانه اعراب و کشته شدن تعدادی بویژه یک مقام انگلیسی، حاجی امین به لبنان فرار کرد. در 8 سپتامبر، کمیته عالی عرب برای دفاع از فلسطین با حضور 400 نماینده از کشور-های مختلف عرب در سوریه تشکیل شد. در پایان، قطعنامه-ای به تصویب رسید، مبنی بر اینکه فلسطین متعلق به اعراب است و اعراب حق دارند از فلسطین دفاع کنند و یهودیان تهدید جدی برای دنیای عرب محسوب میشوند. پس از بر گذاری این کمیته، در یک نشست مخفی، تعدادی از نمایندگان تصمیم میگیرند حملات خود را علیه یهودیان و اعرابی که با انگلیس–ها همکاری دارند ادامه دهند، و 30 نفر از آنان به طرف جنین
(Jénine)
و ناپلس
((Naplouse
حرکت میکنند
در فلسطین ستاد یهودیان تحت فرماندهی شخصی بنام اورد وانگات
(Orde Wingate
اقدام به سازماندهی نظامی یهودیان برای نگهبانی از مزارع کشاورزان میکند. موشه دایان
(Moshé Dayan)،
که در آن زمان 21 سال داشت در این ستاد نظامی شروع به کار کرد. در 4 ژوئیه 1938، سوء قصد-هائی بوسیله سازمان مسلح یهودی ایرگون صورت میگیرد. رهبری این سوء قصد-ها را فردی بنام اسحاق
(Yitzhak
تحت نام مستعار شامیر
(Shamir)
بعهده داشت. اکثر آنها عضو هاگانا
Haganah)
سازمان نظامی یهودیان که هسته اصلی ارتش اسرائیل را پس از 1948 تشکیل داد).بودند. 45 سال بعد،شامیر، بعنوان نخست وزیر اسرائیل انتخاب شد. از این لحظه به بعد، هر دو گروه یهودیان و اعراب دست به عملیات نظامی و سوء قصد-های تروریستی زدند. در مدت چند روز 73 کشته و صد-ها نفر زخمی شدند. به نظربن گوریون
( Ben Gourion)
عملیات تروریستی ایرگون، همکاری آنها را با انگلیس-ها به مخاطره می-انداخت، او عملیات باند-های مسلح ایرگون را محکوم کرد. ولی درگیری-های خونین بین دو گروه عرب و یهودی همچنان ادامه یافت

آغاز جنگ دوم جهانی

جنگ جهانی دوم با گام-های بلند نزدیک شد، در 1 اکتبر 1938 بخشی از چکسلواکی توسط ارتش آلمان اشغال شد. در اروپا، یهودیان در موقعیت خطرناکی بسر میبردند، بویژه در آلمان. تنها در یک شب 500 سیناگوگ
(Synagogues
کنیسا یهودیان) را به آتش کشیدند و 50,000 یهودی را به اردوگاه مرگ فرستادند. در فلسطین، مراسم دعا و نیایش در همبستگی با یهودیان آلمان سازمان داده شد. آژانس یهودیان از دولت انگلیس مهاجرت 10,000 کودک بی سرپرست آلمانی و اطریشی به فلسطین را در خواست کرد. پاسخ منفی نشان داد که رهبری صهیونیست در صحنه بین المللی وزنه سنگینی ندارد

جنگ با آلمان نازی قربیب الوقوع بود و انگلیس در جنگ جهانی باید با کشور-های عرب متحد میشد. در نتیجه مهاجرت یهودیان به 10,000
نفر در سال کاهش یافت. و فروش زمین هم ممنوع اعلام شد. از این پس مهاجرت یهودیان باید با تائید اعراب انجام میشد. در همین زمان گروه مسلح ایرگون به رهبری جکوبتانسکی ، چند عملیات نظامی و تروریستی علیه منافع انگلیس و اعراب را سازمان داد. در جریان یکی از این عملیات او دستگیر شده و در اداره پلیس تل آویو متوجه میشود که گروه-های مسلح آلمان نازی وارد خاک فلسطین شده-اند. یهودیان فلسطین با شنیدن این خبر بسیج شده و 140,000 زن و مرد داوطلب وارد ارتش انگلیس میشوند تا از زندگی و مراکز صنعتی و اقتصادی خود دفاع کنند

دو موضوع یعنی جنگ جهانی و جنگ اعراب- یهودیان در این منطقه در جریان بود. در پی اعتصاب عمومی یهودیان در شهر-های یهودی نشین و پیش بینی جنگ جهانی چمبرلین
((Chamberlain
جای خود را به چرچیل داد. او برای حل درگیری-های فلسطین بوسیله سر یوهان فیلبی
Sir John Philby)
به پادشاه عربی سعودی چنین پیشنهاد کرد. " تمام خاک فلسطین به یهودیان واگذار، و در عوض 20 میلیون لیر انگلیس به ابن سعود
( Ibn Saoud)،
داده میشود تا اعراب فلسطینی اجازه زندگی در کشور او را داشته باشند. در ضمن او به عنوان پادشاهی بزرگ عربی مطرح خواهد شد ولی ابن سعود این پروژه را رد میکند

خطر حمله و اشغال عراق توسط آلمان نازی بسیار زیاد بود. در 1939 امیر عراق
Rhazi
1
در یک تصادف کشته شد و پسر او برای جانشینی بسیار جوان بود، رشید علی
( Rashid Ali)
یکی از مسئولین،که به آلمان-ها نزدیک بود از فرصت استفاده کرده و قدرت را بدست میگیرد. برای اینکه هواپیما-های آلمانی نتوانند سوخت خود را در فرودگاه عراق تامین کنند، ستاد انگلیس پیشنهاد تخریب ذخائر سوختی عراق را داد. در همین زمان، مفتی حاجی امین که تحت تعقیب دولت انگلیس بود در بغداد بسر میبرد و در کنار رشید علی با ارتش آلمان همکاری داشت. تا سال 1941 مفتی حاجی امین در بغداد با آلمان نازی همکاری کرد. زمانی که، نوری سعید
،( Nouri Said)
نخست وزیر عراق او را متهم به کشتن 179 یهودی کرد،. مفنی حاجی امین به تهران و سپس به استانبول و در نهایت به رم
Rome
فرار کرد. در 27 اکتبر 1941، با موسیلینی
( Mussolini)
ملاقات کرد و 10 روز بعد عازم برلین
(Berlin)
شد. مفتی حاجی امین در خاطرات خود چنین نوشت: " آلمان دوست ما محسوب میشد، او کشور امپریالیستی نبود و هرگز کشور-های عربی و مسلمان را تسخیر نکرد. آلمان در مبارزه با امپریالیسم انگلیس و صهیونیسم در کنار ما بود. بالاخره دشمن دشمن ما دوست ما است. من مطمئن هستم که آلمان کشور ما را از دست امپریالیسم و صهیونیسم نجات خواهد داد". او در 28 نوامبر 1941 با هیتلر ملاقات کرد. هیتلر به مفتی قول حمایت داد ولی در مورد آینده خاورمیانه هیچگونه تعهدی به او نداد. مفتی حاجی امین تنها کسی نبود که چنین اشتباهی در تحلیل-های خود در صحنه سیاسی جهانی داشت
حوادث سیاسی در جای دیگری بطور مخفی در جریان بود. در نوامبر 1942 اطلاعاتی در مورد قتل عام یهودیان در اروپای شرقی بدست آمد، صحبت از اطاق گاز و کمپ-های مرگ بود. مسئولین صهیونیست در بیلتمور
(Biltmore)
آمریکا جلسه-ای تشکیل داده و برنامه 5 ساله-ای را طرح ریزی کردند. طبق این برنامه، در-های فلسطین باید برای مهاجرین یهودی باز شود. آزانس یهودی مسئول کنترل مهاجرت و مسئول سرمایه-گذاری برای ساختن کشور یهودی است و فلسطینی-ها باید دولت یهود را بپذیرند

حمله-های سازمان نظامی تروریستی ایرگون
(Irgoun)

نیرو-های متحدین وارد شمال آفریقا میشوند، تهدید حمله آلمان به فلسطین از ذهن-ها دور میشود. گروه مسلح ایرگون حملات نظامی خود را علیه منافع انگلیس در شهر-های حیفا و تل آویوفشرده میکند. در 6 نوامبر 1944،لرد موین
(Lord Moyne)
وزیر مستعمرات (کلونی-ها) در جلو محل مسکونی–اش بقتل میرسد . بخشی از این گروه-ها مسلح را شامیررهبری میکرد. در نهایت، تحت فشار-های دیپلماتیک و ترور-های سازمان مسلح ایرگون، نخست وزیر انگلیس با مهاجرت 100,000 یهودی بی خانمان و آواره موافقت کرد. در عوض در نوامبر داوید بن گوریون علیه گروه-های مسلح و تروریستی یعنی ایرگون وسترن
(Stern
بیانیه–ای صادر کرد مبنی بر اینکه افراد این گروه-ها باید از ادارات و محل کار اخراج شوند. تعدادی زیادی از افراد این دو گروه دستگیر و به انگلیس-ها تحویل داده شدند
22
مارس 1945، تاریخ مهمی در خاورمیانه است. در این تاریخ برای اولین بار " اتحاد عرب"
Ligue arabe
تشکیل و اعظم پاشا
( Azzam Pacha)
بعنوان دبیر آن انتخاب شد. در 8 مه 1945جنگ در اروپا پایان می-یابد و یهودیان فلسطین متوجه فاجعه کمپ-های مرگ نازی میشوند

قتل عام یهودیان اروپا در جنگ دوم جهانی
کشور تعداد کشته شدگان
لهستان 2,800,000
روسیه 1,300,000
210,000 Baltes
رمانی 150,000
چکسلواکی 217,000
آلمان 160,000
هلند 110,000
یونان 56,000
فرانسه 83,000
اطریش 65,000
یوگسلاوی 60,000
ایتالیا 10,000

علاوه بر این، صد-ها هزار باز مانده در کمپ-های مرگ در اروپا، بزرگترین تراژدی بشری بود که مردم یهود تحمل کردند. رهبران صهیونیست مطمئن بودند که یک سازش سیاسی، یک مصالحه سیاسی در مورد ایجاد دولت یهود
( Etat juif)
امکان پذیر است. آنها دیگر به قول و قرار-های چرچیل باور نداشتند . بویژه که در ژوئیه 1945، با روی کار آمدن حزب کارگر، وزیر امور خارجه جدید، ارنست بون
(Ernest Bevin)
تمایل داشت روابط خوب و مناسبی را با اعراب ایجاد کند. تقریبا همزمان با تغیرات سیاسی در انگلیس، در آمریکا ترمن
(Harry Truman)
بجای روزولت
Roosevelt
(که متحد مناسبی برای آژانس یهودیان بود پست ریاست جمهوری را بدست گرفت. او طی نامه-ای مهاجرت 100,000 یهودی را به فلسطین از دولت انگلیس در خواست کرد. دولت انگلیس تنها با 35,000 نفر بازمانده کمپ-های مرگ به آفریقای شمالی موافقت می کند. روابط بین رهبران یهودی و انگلیس در مورد مهاجرت رو به وخامت بود. درگیری-ها و تظاهرات روز بروز افزایش یافت، در یک اعتصاب عمومی 30,000 نفر بطور خشونت آمیزی به ادارات و منافع انگلیس در تل آویو حمله کردند، طبق دستور، چتر بازان انگلیسی به روی مردم آتش گشودند که منجر به کشته شدن تعداد زیادی شد. بدنبال این مانور بن گوریون استراتژی خود را تغیر داد. او به رئیس ستاد نظامی یهودیان هاگانا (هسته اصلی ارتش رسمی اسرائیل در 1948) اجازه داد که با گروه-های مسلح و تروریستی ایرگون وسترن حملات خود را علیه انگلیس-ها شروع کنند. عملیات نظامی منجر به انفجار و تخریب پل-های ارتباطی بین کشور-های همسایه شد. در 22 ژوئیه 1946 تحت رهبری هاگانا محل ستاد فرماندهی انگلس کینگ دیوید
(King David
منفجر شد.در ادامه عملیات نظامی و تروریستی علیه دولت انگلیس، ژنرال بارکر
(Barker)
فرمانده جدید، دستور بایکوت تمام مراکز اقتصادی یهودیان را صادر کرد (رستوران، کافه، اداره و مزرعه). کنترل کارت شناسائی و گشت-های خانه به خانه منجر به دستگیری 787 نفر یهودی شد. آنچه که مشخص است، اینکه از ابتدا صهیونیست-ها در مورد ایجاد دولت اسرائیل در فلسطین تصمیم گرفته بودند، تنها مشکل آنها وجود 1,300,000عرب در سال 1947 بود. چگونه می توان یک اقلیت یهودی 650,000 نفری بر کشوری کنترل داشته باشد که اکثریت آن را اعراب فلسطینی مخالف تشکیل میدهند.

انتقال فلسطینی-ها تنها راه حل پیشنهادی( 1948-1937

چندین راه حل در مورد وضعیت و موقعیت یهودیان بویژه مهاجرت آنان به فلسطین مطرح شد
1-در ابتدا ترک-های عثمانی و سپس نماینده دولت انگلیس در فلسطین مخالفت خود را با مهاجرت یهودیان اعلام کرده بودند. در همین رابطه، قوانینی را هم به تصویب رسانده بودند. در عوض، مهاجرت یهودیان به آمریکای شمالی، اروپای غربی و یا کشور-های مشترک المنافع توصیه شده بود. بنا بر این، پروژه، ایجاد اکثریت در فلسطین از طریق مهاجرت امکان پذیر نبود
2-تشکیل دولت مشترک با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی
برای یهودیان اروپائی که یک نوع لیبرالیسم و سوسیال دمکراسی را هدف خود قرار داده بودند رژیم آپارتاید مانند یک ایده لعنت شده یا کفر آمیز تلقی شد
3- تقسیم فلسطین، سهیم شدن (اعراب-اسرائیل
از سال-های 1930، تعدادی زیادی از رهبران صهیونیست به این نتیجه رسیده بودند که مهاجرین یهودی هرگز اکثریت را در فلسطین نخواهند داشت. و طرح سازمان ملل در سال 1947 مبنی بر تقسیم فلسطین به دو قسمت یهودی- فلسطینی با تردید و سوء نیت ارزیابی شد
4- انتقال فلسطینی-ها
آخرین راه حل، انتقال فلسطینی-ها بود که کمتر راجع به آن صحبت میشد. امکان تشکیل دولت هماهنگ یهودی در فلسطین امکان پذیر بود،با این فرض که اعراب فلسطینی را به سر زمین-های دیگری منتقل کنند. سیاستی که در 1948 برنامه ریزی شد. بن گوریون موافقت خود را با پیشنهاد پیل (نماینده انگلیس در فلسطین) مبنی بر انتقال اعراب فلسطینی به عراق و ساحل غربی رود اردن اعلام کرد. این موضوع با مسئولین و تئورسینهای دانشگاه اورشلیم مورد بحث قرار گرفت. یکی از مسئولین، تنها در مورد اخلاقی و غیر اخلاقی بودن انتقال 600,000 خانواده فلسطینی بحث کرد. به نظر بن گوریون انتقال اعراب ساده ترین راه حل بود. برای کاپلان( Eliezer Kaplan)
یکی از زهبران حزب کمونیست، انتقال اعراب یک مصیبت از نظر روابط خارجی محسوب میشد

اخراج فلسطینی-ها از سرزمین خود

در فوریه 1947، دولت انگلیس تصمیم گرفت پرونده تقسیم سرزمین فلسطین–یهود را به سازمان ملل ارسال کند. در 13 ماه مه کمسیون تحقیق بی طرفی بنام یونسکو
(UnScop
تشکیل شد. در همین حال ایرگون و گروه مسلح تروریستی دیگر، حمله-های خود را علیه انگلیس-ها و اعراب ادامه دادنند. کمیته عالی اعراب
(Haut Comité des Arabes palistiniens
اعلام کرد که تمام تصمیمات مربوط به تقسیم فلسطین منجر به حمام خونی خواهد شد که برای یهودیان ساکن فلسطین خطرناک خواهد بود. علیرغم این تهدید، کمسیون یونسکو کار خود را در اوت 1947 بپایان رساند و چنین پیشنهاد کرد، مناطق خلیله تپه-های مرکزی فلسطین تا مناطق جنوبی در مرز-های مصر متعلق به دولت مستقل عرب خواهد بود. اورشلیم و بتلائم تحت کنترل بین المللی قرار خواهند گرفت و یهودیان باقی مناطق را تحت کنترل دولت مستقل خود خواهند داشت. در 29 نوامبر 1947، مجمع عمومی سازمان ملل تقسیم فلسطین را به تصویب رساند. این موضوع با واکنش فوری و شدید اعراب مواجه شد. در حمله به یک اتوبوس در اورشلیم 7 یهودی کشته و تعدادی زخمی شدند. تقریبا در تمام نقاط درتل آویو، حیفا و خلیله درگیری-های شدیدی بین اعراب و یهودیان در جریان بود. سازمان نظامی یهود هاگانا بطور مخفی از باریگار-های، ایرگون . سترن کمک خواست. انگلیس-ها در مقابل همه وقایع سکوت اختیار کردند. به عبارت دیگر، اجازه عملیات مسلحانه را صادر کردند. در 14 ماه مه 1948 در فاصله 2 هفته 93 عرب، 54 یهودی و 7 انگلیسی کشته شدند.

آغاز فصل جدید و خونین، اخراج فلسطینی-ها

بمب گذاری و عملیات نظامی از هر دو طرف در شهر-های اورشلیم و تل آویو غیر قابل پیش بینی و مهار بود. دهکده دیر یاسین( Deir-Yassin)
توسط باریگارد-های ایرگون به حمام خون تبدیل شد، 250 زن و کودک بطور وحشیانه-ای بقتل رسیدند. 6 روز بعد، 77 دکتر و پرستار در بیمارستان یهودی حاداسا
(Hadassah )
اورشلیم بقتل رسیدند. نیرو-های انگلیسی کاملا کنار کشیده و هیچ دخالتی در امور نمیکردند. در این زمان، هاگانا (سازمان رسمی نظامی) ویران کردن دهکده-های فلسطینی را در دستور کار قرار داد. تنها در ماه دسامبر بین 20,000 تا 30,000 فلسطینی، حیفا را به سمت لبنان، سوریه و اردن ترک کردند. انها حتی درهنگام فرار هم تحت تعقیب و کشتار قرارد گرفتند. این عملیات که توسط مناخیم بگین
(Menahem Begin
رهبری شد یکی از جنایتکارانه ترین عملیات نظامی تاریخ محسوب میشود. در 25 اوریل ایرگون به جنوب حیفا جائی که 60,000 عرب زندگی میکردند حمله کرد. تمام مناطق
Al Ajami-Magid- Abdel- Raho و Abed
ویران شد،. و آنهائی که زنده ماندند دست به فرار زدند. تنها، گروه کوچکی تحت عنوان اخوان المسلمین از مصر برای دفاع از مردم غزه وارد عملیات علیه ایرگون شد. در این عملیات جوان 19 ساله فلسطینی ساکن قاهره دست به عملیات شجاعانه-ای زد، او چند سال بعد بنام یاسر عرفات، رهبری سازمان آزادی بخش فلسطین ساف را بعهده گرفت
تشکیل دولت–اسرائیل 1948

10
ماه مه، گلدا مایر
(Golda Méir)
با عبدالله شاه اردن ملاقات کرد. در این ملاقات که چند ساعت به طول انجامید. گلدا مایر در مورد طرح دولت رسمی کشور اسرائیل با مرز-های مشخص صحبت کرده و از عبدالله در خواست کرد که با کشور-های سوریه، عراق و مصر وارد مذاکره شود

در 14 ماه مه 1948 ساعت 16 انگلیس-ها به فرماندهی ژنرال آلونبی فلسطین را ترک میکنند. در حالی که او اورشلیم را برای حیفا ترک میکرد اظهار داشت که فلسطین دیگر جزء کشور-های مشترک المنافع نیست و قولی که لرد بالفور به صهیونیست-ها داده بود تحقق پذیرفت. پس از یک شب بحث، مذاکره و تردید راسای آژانس یهودی
( (Agence juive
تصمیم خود را گرفتند

بن گوریون در حضور کمیته و مشاوران یهود در موزه تل آویو تشکیل دولت مستقل اسرائیل را اعلام کرد. او در سخنرانی خود چنین اعلام کرد: دولت اسرائیل در–های خود را به روی مهاجرین یهود میگشاید. این کشور بر اساس آزادی، عدالت و صلح همانطور که پیغمبر اسرائیل پیش بینی کرده بود پایه ریزی میشود. ما برابری کامل حقوق سیاسی اجتماعی برای تمام ساکنین با هر مذهب، عقیده، زبان و فرهنگی را تضمین میکنیم. مراکز مقدس طبق قطعنامه سازمان ملل اداره خواهند شد. ما از اعراب برای ساختن و پیشرفت کشور تحت شرایط برابر دعوت میکنیم. ما دست صلح و دوستی بسوی همه همسایگان و مردم آنها دراز میکنیم و به همکاری و کمک آنان در استقلال کشور اسرائیل نیازمندیم. دولت اسرائیل به سهم خود برای صلح و پیشرفت خاورمیانه تلاش خواهد کرد. چند دقیقه پس از این سخنرانی آمریکا دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و 3 روز بعد روسیه هم دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت

منابع و کتاب-های استفاده شده

1-La formation du Moyen-Orient
Bernard Lewis
Traduit de l’anglais par Jacqueline Carnaud
Edition : Histoires Aubier ; France 1995

2-Les 100 portes du Proche-Orient
Alain Gresh et Dominique Vidal
Edition : Autrement ; paris 1986

3-Les palestiniens (Un siècle d’histoire)
Nadine Picaudou
Editions : Complexe 1997, ISBN

4-Le Proche-Orient au XXe sièclee
Nadine Picaudou
Edition : Documentation photographique, paris 1991

5-La Palestine en marche
Ben Porat et Dany Rubinstein
Edition : Flammarion ; France 1996

-Du rêve sioniste à la réalité israélienne6
Mitchell Cohen
Edition : la Découverte, Paris 1990

-Paix ou guerre7
Charles Enderlin
Editions : Stock ; 1997

8-Sur Israël
Friedrich Dürrenmatt
Traduit de l’allemand par Walter Weideli
Editions : Albin michel ; Paris 1977