با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Tuesday, October 23, 2007

"جنگ جهانی سوم"و نقش ما!

مصطفی صابر

1
جرج بوش گفته است اگر جلوی برنامه اتمی جمهوری اسلامی گرفته نشود جنگ جهانی سوم میشود! اینرا بعد از این گفت که پوتین پنج کشور حاشیه دریای مازندران را جمع کرد و در بیانیه پایانی نشست گفت که ما دیگر جهان یک قطبی نمی خواهیم. بعد هم موشک های اتمی اش را به رخ کشید. یعنی اینکه روسیه سهم بیشتری در دنیا میخواهد. چین هم حمایت آمریکا از دالائی لاما را بهانه قرار داده و در نشست کشورهای 1+5 شرکت نکرده است. یعنی بورژوازی دولتی چین هم از سهم خود راضی نیست. چند وقت پیش هم رئیس جمهور جدید فرانسه که خیلی عشق آمریکا به کله اش زده از دهنش در رفته بود که جنگ میکنیم. یعنی ما سف و سخت با آمریکاییم. تونی بلر هم، گرچه نخست وزیر انگلیس نیست اما انگار هنوز به جای او حرف میزند، گفته که اوضاع جهان مثل شرایط ظهور فاشیسم (جنگ جهانی دوم؟) است. سیاستمداران و مقامات نظامی قد و نیم قد و ژورنالیست های و مفسران گوناگون از البرادعی و مقامات واتیکان گرفته تا فلان ژنرال بازنشسته و بازننشسته و غیره همه دارند از خطر جنگ صحبت میکنند. شیخ نشین های خلیج هم گویا دارند سپر موشکی به تن میکنند و برای بدترین شرایط آماده می شوند. سران سپاه پاسداران هم به سهم خود تعداد راکت هایی که در ساعت اول جنگ به هدفهای آمریکایی در منطقه شلیک میکنند را میشمارند. و همه اینها بر متن این شرایط است: اوضاع عراق همچنان بلبشو است. اوضاع افغانستان رو به وخامت است. پاکستان و ژنرال مشرف هم هیچ وضع تعریفی ندارد. ترکیه و دولت اسلامی اش خیال حمله به شمال عراق دارد. وضع فلسطین بهم ریخته است و رسما بین اسلامی ها و ملی ها تقسیم شده و چشم انداز دولت فلسطینی تیره و تار است و .. همین ها کافی است که بپرسیم چه اتفاقی دارد می افتد؟ جنگ جهانی سوم میخواهد بشود؟ ولی وضع فعلی آیا خودش یکجور جنگ جهانی نیست؟
ولی نه از این خیلی بدتر میتواند بشود!

2
جنگ آمریکا علیه جمهوری اسلامی البته محتمل است. اما احتمال یا عدم احتمال این جنگ ابدا نقطه شروع خوبی برای فهمیدن اوضاع جهان نیست. محدود و گمراه کننده است. اول باید فهمید چه خبر است تا بعد تازه خود این جنگ و احتمال وقوع و عواقب آنرا را بدرستی درک کرد.
اگر هنوز در مورد وقوع این جنگ حدس و گمانه زنی در جریان است، اما یک نکته مسلم است و همه آنرا حس کرده اند:
این جهان بدجوری دارد به پرتگاهی مهیب نزدیک میشود. و خاورمیانه و بخصوص ایران درست در مرکز همه این تحولات قرار دارد. چه جنگ بشود و چه نشود دمل چرکینی که کل کره زمین و ساکنانش را تهدید میکند از آن منطقه ای که اسمش ایران است بطور آشکاری سر برآورده است. البته دمل های چرکین تر هم هست ولی این یکی بخصوص خیلی "رسیده" شده است! این دمل بهر حال با نیشتر یا بی نیشتر خواهد ترکید. و ترکیدن آن میتواند بر تمام جهان چرک و خون بپاشد و یا اینکه میتواند سبب آرامش و سلامت کره زیبای ما بشود.
اینجاست که به نقش تاریخی ای می رسیم که مردم ایران و طبقه کارگر در این کشور بنا به شرایط عینی با آن مواجه است. اینجاست که به نقش تاریخی ای میرسیم که جنبش ما، جنبش کمونیسم کارگری و حزب کمونیست کارگری در پیشاپیش این جنبش و مردم ایران و خواه و ناخواه پیدا کرده است. کسانی که این نقش و این موقعیت را درک نکنند بدجوری از تاریخ عقب خواهند ماند و قربانی چرک و خون ها خواهند شد. برعکس آنها که این موقعیت را درک کنند میتوانند جزیی از یک تلاش شریف و تاریخی بشر برای رهایی باشند. چیزی که در دل همین اوضاع ممکن است.

3
آن دمل چرکین تنها جلوه مشخصی از بن بست های بنیادی سرمایه داری معاصر و ضرورت بازتعریف معادلات اقتصادی و سیاسی و نظامی جهان بردگی مزدی قرن بیست و یکم است. یک بحران همه جانبه بر سر تقسیم جهان و جنگ قدرت قطب های سرمایه داری شکل گرفته که بنحو عجیبی با بحران جمهوری اسلامی عجین شده است. ماجرا از سقوط شوروی، پایان تعادل جهان دوقطبی (جنگ سرد) و عروج نظم نوین آمریکا شروع شد. ولی از همان اول معلوم بود که "نظم نوین جهانی" یک وضعیت ناپایدار است و تنها به زور قلدری نظامی آمریکا که پایه مادی اش را روز به روز از دست میدهد دوام دارد. بعد یازده سپتامبر شد و جنگ تروریستها قد علم کرد. جنگ اسلام سیاسی و تروریسم دولتی غرب. که گویا این شد محمل پیشبرد نظم نوین جهانی. برای مدت کوتاهی همه قدرت های سرمایه داری پشت "جنگ علیه تروریسم" بوش و "دفاع از دمکراسی" قرار گرفتند و به عبارت دیگر دندان روی جیگر گذاشتند تا ببینند بعد چه میشود. اما حالا بخصوص بعد از جنگ عراق و موقعیت نا مطمئن آمریکا و موقعیت بسیار شکننده جمهوری اسلامی بعنوان سرمدار تروریسم اسلامی، این وضع دارد عوض میشود. دیگر جنگ تروریستها دوره اش پایان می یابد و در واقع نظم نوین جهانی با سر به سنگ میخورد. حالا باید تکلیف دنیای نامتعادل بعد از جنگ سرد بالاخره معلوم شود. چنین است که قدرت های بزرگ سرمایه داری صف کشیده اند تا ببینند در این جهان جدیدی که دارد شکل میگیرد سهم شان چیست. یکی از جنگ جهانی سوم میگوید، یکی اوضاع جنگ جهانی دوم را یادآور میشود و یکی دالائی لاما را بهانه قهر کردنش میکند و آن یکی میخواهد بگوید اگر سهم مرا بدهید پروژه اتمی جمهوری اسلامی را متوقف میکنم و غیره. یک بازار جهانی مبادله قدرت. و اینجا پول و اعتبار و سفته حکومت نمی کند، خون و آتش و بمب فرمان میراند.

4
اما چه کسی تکلیف دنیا را معلوم میکند؟ قدرت های بزرگ سرمایه داری؟ آمریکا و اروپا و روسیه و چین و ژاپن؟ بوش و پوتین و سارکوزی و بلر و خامنه ای و...؟ این چیزی است که ژورنالیست ها و کارشناس ها و سیاستمداران و پرفسورها و کشیش ها و و آخوندها و بسیاری از روشنفکران و احزاب سیاسی، چه راست و چه به اصطلاح چپ سعی میکنند به عنوان حقیقت مسلم به خورد ما بدهند. آنقدر بدیهی است که اصلا سوال کردن در باره آن هم ابلهانه به نظر میرسد و به تمسخر گرفته میشود. اما دقیقا همین فرض مسلم حضرات است که بزرگترین دروغ عصر ماست. درست این همان چیزی است که محاسبات آنها را بر هم میزند.
چه دنیای دو قطبی غرب و شرق -دوره دولت ولفر و "جهان آزاد" غرب در برابر کمونیسم ارودگاهی شرق، و چه دوره نظم نوین- بالا گرفتن قومیت و مذهب و نسبیت فرهنگی و از گور بیرون آمدن همه مومیایی های تاریخ، چه دوره جنگ تروریست ها - ترورهای نیویورک و لندن و غیره و جنگ افغانستان و عراق و به خاک و خون کشیدن مردم لبنان و فلسطین، و چه و اکنون که دوره افول نظم نوین جهانی و بن بست حضرات است، همه اینها علیه ما یعنی اکثریت عظیم مردم جهان، یعنی یک طبقه کارگر عظیم جهانی و توده مردم زحمتکش و شریف و بی حقوق برپا شده است. فقط جنگ آنها با یکدیگر نیست. جنگ همه آنها علیه ما است! رجز خوانی بوش و بلر و پوتین و "لنگه کفش" وطنی فقط رجز خوانی برای همدیگر نیست، بلکه اساسا علیه ماست! مساله همه آنها حفظ دنیای وارونه شان در برابر ما است. اصلا سر این دعوا دارند که کی بهتر حفظ اش میکند. دنیایی که برای ما قابل تحمل نیست. دنیایی که به دست خود ما ولی علیه ما ساخته شده است. دنیایی که حتی اگر ما بخواهیم با آن بسازیم، هرچقدر هم که حوصله به خرج دهیم و تحملش کنیم چنان ضد انسان است و چنان بشریت را به نیستی و تباهی میکشاند که بالاخره یک جایی می ایستیم و جلویش سنگر میسازیم. و این سنگر ها به پهنه تمام جهان در حال ساختن است. خب، خبرش را هر روز از رسانه هایشان نمی گویند. ولی گاه به گاه قدرت عظیمی به میدان می آید و همه را خیره میکند. آخرین نمونه آن "بزرگترین تظاهرات های تاریخ" در مقابل جنگ آمریکا علیه عراق شکل گرفت. اینبار به اعتقاد من نیرویی ده بار عظیم تر در سراسر جهان بیدار شده و دنبال راه حل میگردد و نقش اساسی ایفاء خواهد کرد.

5
آیا این ارزیابی خوش خیالی نیست؟ آیا ذهنی نیست؟
خب شما خودتان قضاوت کنید: آیا جنگ جهانی سوم جرج بوش خوش خیالی است یا این ایده که مردم جهان جلوی این رجز خوانی ها را بگیرند؟ آیا شما فکر میکنید جرج بوش بهمین راحتی میتواند مردم آمریکا و بعد غرب را پشت سر خودش به یک جنگ جهانی سوم ببرد؟ فعلا که در همین جنگ عراق و افغانستانش مانده است. نزد بسیاری از مردم آمریکا و از آن بیشتر مردم دیگر کشورهای غرب جرج بوش مثل احمدی نژاد مورد تمسخر است. آیا رجزخوانی احمدی نژاد که اسرائیل را محو میکنیم نزد مردم ایران جز هزل و هجو وی و مقادیری زیادی توهین و بی انصافی به یک حیوان شریف و دوست داشتنی یعنی میمون، بازتاب دیگری دارد؟ حالا وضع جرج بوش خیلی بهتر از این است؟ میدانم که وضع جرج بوش فرق دارد، ولی آنقدر فرق هست که مردم آمریکا و غرب را پشت سر خودش به جنگ سوم بکشاند؟ بعید است. یا اینکه بلر گفته اوضاع مثل دوره پا گرفتن فاشیسم است. فکر میکنید چه تعداد آدم های با عقل معمولی به این حرف باور میکنند و از وحشت فاشیسم موهوم به دامن بلر و بوش مکار می افتند؟ حتما این حرفها یک جاهایی خریدار دارد هنوز. اما اگر قرار بود این حرفها در ابعاد وسیع اجتماعی بگیرد که تئوری "جنگ تمدنها" و "پایان تاریخ" خیلی شسته رفته تر و قناری تر از اینها بود و حالا شکست شان توسط خودشان اعلام شده است. اگر این وصله پینه کاریهای مبتذل سیاسی قرار بود نجات بخش باشد پس چرا حضرات چنین در گل گیر کرده اند؟ یا فکر میکنید پوتین میتواند مردم روسیه را با ایده اعاده اوضاع ابرقدرتی روسیه به دنبال خودش به جنگ جهانی سوم جرج بوش بکشاند؟ به نظر من اصلا آسان نیست. همین پوتین با یک مافیا بازی تمام عیار به آن بالا رسیده و طبقه کارگر روسیه و مردم آن مملکت بالاخانه را کرایه نداده اند و این چیزها را می بینند و آنها هم میخواهند مثل همه مردم دنیا شاد و آزاد و مرفه باشند. شاید دولت چین بتواند روی ناسیونالیسم چینی سوار بشود و قدرت مهیبی داشته باشد، ولی آنها هم با سالی چند هزار اعدام دارند میگویند چه جور خودشان را آن بالا نگه داشته اند.
اشتباه نشود، دول سرمایه داری میتوانند جهان را به نابودی بکشانند، خطر آن آینده مهیب از همینجا می آید. ولی نکته من این است که در عصر اینترنت و ساتلایت و ارتباط جهانی، در عصر کارگر شدن 90 درصد زحمتکشان جهان، یک نیروی دیگر هم هست که میتواند و زمینه دارد نه فقط در اینجا و آنجا که در سطح جهانی قد علم کند. نیروی انسانیست. نیروی تمدن و آزادیخواهی و شادی و سعادت و برابری. نیروی بشریت کارگر. این نیرو در قرن نوزده و بیست بارها سر بلند کرده است. این قرن که به نظر میرسد فقط قرن او می تواند باشد.

6
این نیرو گرچه بالقوه بسیار قوی است، اما بطور بالفعل خیلی آنرا فعال نمی بینیم. ولی این دوره هم دارد بسرعت پایان می یابد. چرا؟
حتی اگر از همه نشانه های شروع یک دوره جدید تعرض چپ بگذریم (به قطعنامه ما در کنگره ششم رجوع کنید) لااقل در یک جای جهان وضع این نیرو خیلی خوب است که همان یکجا اهمیت بسیاری کلیدی در کل دعوای جهان معاصر دارد: ایران.
جرج بوش میگوید اگر جلوی بمب اتم جمهوری اسلامی را نگیرید جنگ جهانی سوم میشود. اما در ایران یک جنبش گسترده و قوی انقلابی هست که بسیار رادیکال، بسیار سکولار و بسیار آزادیخواه است. انسان و سوسیالیسم شعار این جنبش است. و این جنبش میتواند تمام معادلات سیاهی که اکنون در دنیا رشته شده است را پنبه کند. انقلاب مردم ایران علیه جمهوری اسلامی، انقلاب سوسیالیستی و آزادیخواهانه کارگران، زنان و جوانان در ایران برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی میتواند چاشنی بمب مخرب و مهیبی که در دل کره زمین کار گذاشته اند را قبل از عمل خنثی کند. حتی اگر جنگ را هم شروع کنند این نیرو میتواند بسرعت وارد عمل شود و جمهوری اسلامی را سرنگون کند و قدرت را بدست بگیرد و بهانه جنگ را از حضرات بگیرد. این یک احتمال واقعی و بسیار هم واقعی است. ما باید پیش دستی کنم و نیشتر را بر دمل بزنیم و بگذاریم چرک و خون ها از تن جهان بیمار سرمایه داری بیرون بریزد. اگر این اتفاق بیفتد بجای گفتمان جنگ و نابودی، بلافاصله پرچم انسانیت و آزادی و سوسیالیسم در جهان برافراشته خواهد شد. یک دوره جدید در جهان شروع خواهد شد.
و مردم ایران ابدا تنها نیستند. هم اکنون هم ما هر روز داریم در خیابانهای استکهلم و تورنتو و فرانکفورت می بینیم که چطور دل مردم جهان با مردم ایران است نه با احمدی نژاد و نه با بوش. در همین سفر احمدی نژاد به نیویورک بروشنی دیدیم که دنیا تنها عرصه تاخت و تاز بوش و احمدی نژاد ها نیست. یک قطب سومی هم هست که نه بوش را میخواهد و نه احمدی نژاد را. نه تروریسم اسلامی را میخواهد و نه تروریسم دولتی غرب. نه بمب اتم را میخواهد و نه جنگ را. قطب سومی که چشم به مردم ایران، به کارگران و زنان و جوانان ایران دوخته است. پس ما حق داریم که در مقابل رجز خوانی بوش آمریکایی و پوتین روسی و گیوه وطنی، رجزخوانی خودمان را بکنیم: انقلاب کارگری، انقلاب انسانیت، انقلاب آزادی، انقلاب صلح و سعادت و رفاه بشریت. و بعنوان قدم فوری سرنگونی جمهوری اسلامی و گرفتن اختیار توسط حکومت شورایی و مسقیم مردم، جمهوری سوسیالیستی.

7
ما میتوانیم و نباید بگذاریم جنگ بشود. ما باید زودتر عمل کنیم و جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم و اختیار جامعه را بدست بگیریم و تمام مردم جهان را به حمایت خود به میدان بیاوریم و نقشه جانیان حاکم بر دنیا را بر هم بریزیم. ولی حتی اگر جنگ را هم به ما تحمیل کنند تنها راه این است که هرچه سریعتر دولتهای خودی را پایین بکشیم و آت و اشغال های جنگ طلب و بورژوا را از کره زمین جارو کنیم.
در ایران با جنبش عظیمی که بین کارگران، زنان و جوانان وجود دارد و هر روز هم سازمانیافته تر و سوسیالیستی تر میشود، با وجود حزب کمونیست کارگری، و با وجود همه شمایی که به صفوف این حزب می پیوندید و یک اهرم واقعی برای مقابله با تهدید هولناک پیشاروبمان می سازیم، ما تضمین میکنیم که از شر لنگه کفش های با عمامه و بی عمامه رها شویم. امیدواریم مردم جهان هم از شر بوش و پوتین های خودشان رها شوند!

2 comments:

Anonymous said...

salam rafigh shadi ma ek veblage grohi ba bachehae sjk dorost kardim ke esme to ham dar an ast.matalebet ra dar an kahim gozasht.be ma link bede
"رفقای سجک "وبلاگ گروهی وبلاگ نویسان سازمان جوانان کمونیست است.هدف از تشکیل این وبلاگ ارتباط گیری بهتر فعالین این سازمان با همدیگر و همچنین با جوانان و دانشجویان است.این وبلاگ سعی میکند نظرات فعالین وبلاگ نویس این سازمان را درج کند و هم چنین به انتقادات و پرسشهای مربوط به این سازمان جواب دهد.نویسندگان فعلی این وبلاگ گروهی عبارتند:1نوید مینایی2سعید ولد بیگی3کیان اذر4الیا تابش5سیاوش شهابی6کامران مزین7شادی ابان

--------------------------------------------------------------------------------

Anonymous said...

با امضاء این پتیشن از دلارا علی حمایت کنید
http://www.petitiononline.com/maryam20/petition.html

کارگران نساجی قائمشهر
گزارشی از کمیته کارگری پویا