با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Thursday, September 25, 2008

در حاشیه یک بحران،پایان کدام تاریخ؟

مصطفی صابر

بحران مالی بین المللی هفته گذشته میخ آخر را بر تابوت "بازار آزاد" کوبید. اشتباه نشود، بازار آزاد همچنان حاکم است و حکم میراند و تا اطلاع ثانوی حکم خواهد راند. اما پشم و پیله اش دیگر کاملا ریخته است. یادتان هست که در مقطع سقوط شوروی (سرمایه داری دولتی روسیه) تا همین ده پانزده سال پیش چه کرکری برای "پیروزی بازار آزاد" و "شکست کمونیسم" و "پایان تاریخ" میخواندند؟ این رجزخوانی ها البته زود پوچ از کار درآمد. اما الان موضوع فراتر از پوچ بودن آن تبلیغات رفته است. همه دارند می بینند آنچه که پایان می یابد همین قهرمان جنگ سرد یعنی خود بازار آزاد است. چرا که متعصب ترین مدافعان بازار آزاد کفش و کلاه کرده اند تا بازار را مهار کنند! آنها که نعره میزدند "بگذار بازار تصمیم بگیرد"، حالا نزد نمایندگان مجلسین آمریکا استغاثه میکنند که فورا کمک 700 بیلیون دلاری را امضاء کنید که بازار روبه قبله دراز کشیده است!

اگر دولت آمریکا و دولت های فخیمه بورژوازی در اروپا و ژاپن به کمک بازار مربوطه نشتابند و زیربالش را نگیرند، یعنی اتفاقا "آزاد" بودنش را مهار نزنند، جناب بازار خود و صاحبانش را البته بنا به منطق خود، به نابودی خواهد کشاند. جرج بوش و خیلی های دیگر از متعصب ترین نئوکنسرواتیست های حاکم تعطیلات آخر هفته شان را خراب کردند تا با کمک و حمایت دمکرات ها به سرعت طرحی را برای نجات بازار سهام سرهم کنند. با پول "مالیات دهندگان" و به اصطلاح از کیسه "بیت المال" به سراغ "دارایی های بد" بورژواهای "خوب" و محترم رفتند و همه را خریدند تا بازار سرحال بیاد و قهر نکند، غش نکند. و گفتند که "ریسک این بیشتر از آن است که کاری نکنیم". چه استدلال امید بخش و دندان شکنی!

"دارایی بد"؟ این دیگر چه صیغه ای است؟ مگر دارایی بد هم میشود؟ اوه بله. دارایی های بد بد داریم! سرمایه ای که سود تولید نکند یا سود کافی تولید نکند، دارایی بد است. پس دولت یا بقول مانیفست "کمیته امور مشترک طبقه بورژوا" دارد همه "دارایی های بد" را میخرد و در واقع از بازار خارج میکند تا "دارایی های خوب" از شرشان رها شوند. یعنی چه؟ صاف و ساده یعنی اینکه میکوشند جلوی تنزل نرخ سود را بگیرند.

"تنزل نرخ سود"؟ این عبارت به نظرتان آشنا می آید؟ کسی قبلا از آن صحبت کرده بود؟ بله همان کسی که بارها، و خیره کننده تر از همیشه در مقطع سقوط شوروی، سعی کردند مرگ افکار و عقایدش و پایان جنبش احتماعی اش را اعلام دارند. در واقع زنده زنده در گورش کنند و نتوانستند. کارل مارکس.

حدود صد وچهل – پنجاه سال قبل مارکس به دقت ریاضی نشان داده بود که بحران های ادواری سرمایه داری اجتناب ناپذیرند. او نشان داد که علت بحران اقتصادی در ذات تولید بشیوه سرمایه داری نهفته است. مارکس نشان داد که مطابق قوانین عینی سرمایه داری، همان شرایطی که موجب رشد و گسترش و انباشت بی سابقه سرمایه میشود، در عین حال نرخ سود سرمایه را به کاهش و تنزل سوق میدهد. گرایش نزولی نرخ سود، تدریجا حکم خود را دیکته میکند و متناوبا بحران های اقتصادی عظیم را موجب میشود. هر بحران گرچه عوامل تخفیف خود را در بر دارد، اما رفع بحران و شروع دوره جدیدی از رونق و انباشت سرمایه تنها به معنی این است که بحران بعدی عظیم تر و بنیان برانداز تر از قبل سر برخواهد آورد.

بحران اخیر چه سرانجامی خواهد داشت؟ بحران فعلی یک بحران مالی و اعتباری است. ممکن است بتوانند آنرا مهار کنند. اما فعلا نمی توان گفت که حتی با خاصه خرجی 700 بیلیون دلاری دولت آمریکا که میگویند از مقطع "رکود کبیر" دهه 1930 تا کنون بی سابقه است، بتوانند جلوی گسترش بحران را بگیرند. بر فرض هم که بگیرند کسی نمی داند که بحران بعدی کی و در چه ابعادی سر بلند میکند. خصوصا اینکه با گرانی مواد غذایی و نفت چشم انداز روشنی در برابر سرمایه داری جهانی نیست. اما اینکه از لحاظ اقتصادی چه اتفاقی برای جهان در پیش است برای کسی بدقت قابل پیش بینی نیست. چرا که بازار و قوانین اش کور است و تنها وقتی فجایع بوقوع بپیوندد معلوم میشود که اشکالی در کار بوده است! آنچه که مسلم است این است که بحران اخیر چهره و چشم انداز سیاسی و ایدئولوژیک دنیا را عمیقا تحت تاثیر قرار خواهد داد. خصوصا که فی الحال بن بست های شدید سیاسی بعد از وقایع عراق و شکست عملی آمریکا و سیاست های نئوکنسرواتیو ها در برابر جهان سرمایه داری قرار دارد.

از جمله این تاثیرات همانطور که اشاره کردیم ریختن پشم و پیله بازار آزاد و بهم خوردن توازن ایدئولوژیکی به زیان راست و به نفع چپ علی العموم خواهد بود. شکست بازار آزاد واضح است که به معنی شکست سرمایه داری نیست، اما به معنی شکست جریان سیاسی نماینده سپردن همه چیز بدست بازار، میتواند باشد. منظور راست جدید است که از زمان ریگان و تاچر سر بلند کرد، برای پیروزی بازار آزاد و پایان تاریخ نعره کشید، نظم نوین خونین بورژوازی را رهبری کرد، سرکرده یک طرف جنگ تروریستها پس یازده سپتامبر بود، به عراق و افغانستان لشکر کشید و اکنون هر روز که میگذرد افق و چشم اندازش محدود تر میشود. این جریان البته به این سادگی از میدان بدر نخواهد رفت و هنوز جنایت ها از عهده اش ساخته است. بعلاوه این تنها جریان راست نیست. در خلاء افول نئوکنسرواتیوها جریانات دیگر راست میتوانند سر بلند کنند. چندان که در خود آمریکا دمکرات ها دندان تیز کرده اند که انتخابات را ببرند. بعلاوه جناح به اصطلاح چپ و دولت گرا و کمتر طرفدار بازار آزاد بورژوازی حاضر به یراق آنجا نشسته است که میدان را بدست بگیرد. گذشته از همه اینها بورژوازی را چه دیده اید برای نجات خود ممکن است دست به کارهای دیوانه وار بزند و جهان را نابود کند. همه چیز ممکن است. اما در عین حال نمی توان به این واقعیت چشم بست که چپ جامعه در تمام این سالهای سیاه بعد از نظم نوین جهانی بارها کوشیده است سر بلند کند. بعنوان نمونه دوره تظاهرات های ضد جهانی سازی از سیاتل تا رم را بیاد بیاورید. یا بزرگترین تظاهرات های تاریخ بشر بر علیه جنگ عراق. اکنون دو سه سالی است که میتوان تلاش برای عروج گرایشات سکولار و رادیکال را در اروپا و آمریکا مشاهده کرد. بعلاوه یادمان نرود وجود جامعه بسیار چپ و رادیکال در ایران نمی تواند یک تافته جدا بافته از کل دنیا باشد. همینطور آشکار است که مارکس دارد مجددا مد میشود و در هرحال رجز خوانی ها و خرافات دست راستی برد کم و کمتری پیدا میکند. بهم خوردن توازن قوای ایدئولوژیکی در جهان به عروج این چپ که تکیه گاهش طبقه کارگر است شانس و میدان میدهد. سوالی که ما بویژه باید جواب آنرا بدهیم این است که چپی که در اثر و در دل این تحولات میتواند سر بلند کند تا چه درجه از نوع کمونیستی کارگری خواهد بود!؟

ما همواره گفته ایم که سرنگونی جمهوری اسلامی به نیروی انقلابی کارگران و مردم و تحت رهبری حزب کمونیست کارگری بی شک یک نقطه قدرت برجسته برای جنبش ما در ابعاد جهانی خواهد بود. چنین پیروزی شکست بزرگی برای راست و ارتجاع بطور کلی خواهد بود و کمونیسم کارگری را بار دیگر وارد معادلات جهانی خواهد کرد. در عین حال همواره تاکید کرده ایم که لازمه پیروزی جنبش ما در ایران درجه ای از حمایت و همبستگی جهانی و بین المللی کارگران و مردم آزاده جهان از مبارزه کارگران و مردم ایران و حزب ما است. اما بحران اخیر مساله را از این هم فراتر از این میبرد. تحولات یکی دو دهه اخیر و اکنون این بحران اقتصادی همسرنوشتی کارگران و مردم جهان را بیش از هر وقت دیگر در پیش چشم همگان گرفته است. دوره ای از تحرک طبقه کارگر و جنبش های اجتماعی رادیکال و سوسیالیستی در پیش است. این توجه بیش از پیش به وظایف جهانی ما و مطرح کردن کمونیسم کارگری منصور حکمت و تلاش برای ساختن احزاب کمونیست کارگری در نقاط مختلف جهان را می طلبد. نوبت ما برای ایفای نقش بعنوان یک جنبش قدرتمند جهانی، نظیر دوره لنین و بلشویک ها و انقلاب اکتبر، فرا میرسد. باید به استقبال آن برویم.

No comments: