با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Wednesday, November 29, 2006

اگر ما بخواهیم


اگر ما بخواهیم
بحثی در باره کار حزب در داخل
کیان آذر
وقتی به تاریخ بیست وچند ساله جمهوری اسلامی نگاه می کنیم برکسی پوشیده نیست که این رژیم بر کشتاری وحشیانه از انسانهای آزادیخواه این جامعه بنا شده است که این با پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیم غرب همراه بوده. در نتیجه این سرکوب و بشکست رساندن انقلاب 57، شماری از این مبارزان مجبور به مبارزه مخفی و ترک کشور برای ادامه مبارزه و زندگی در خارج از ایران شدند و این ترکیب بندی موجود با کش و قوسهای فراوان با شکست و پیروزی های مختلف تا به امروز به پیش آمده است .
به صورت خاص تر وقتی به جنبش کمونیسم کارگری نگاه میکنیم شمار زیادی از افرادی را میبینیم که این سالها را با مبارزه سیاسی ، اجتماعی ، نظامی و تئوریک پشت سر گذارده اند و بدنه عظیمی از آنها جز افرادی هستند که از تیغ جمهوری اسلامی جان بدر برده اند و رژیم موفق به از بین بردن آنها نشد ، که ای کاش این تعداد به مراتب آمار بالاتری داشت.
این مقدمه برای یادآوری کسانی ست که در تحلیلهایشان این وقایع فراموش می شود و یا کمرنگ ارزیابی می شود و آنچه که امروز موجود است را منجمد و جدا از تاریخچه آن بررسی می کنند.
هر چند اگر هم چنین نمی بود به هر حال هر حزب اجتماعی و انترناسیونالیستی در همه جهان خود را گسترش می دهد و همه جا پیکره و بدنه آنرا باید بتوان دید این جز ویژگی های الزامی آنست، این جهان عرصه عرض اندام جنبش کمونیستی است.

1.

کار با داخل
اما حزبی مثل حزب ما با توجه به شرایط ویژه فعلی و گذشته ایران با آن رویدادها چه نوع ارتباط و سبک کاری با داخل جامعه دارد و باید داشته باشد؟ این سوالی ست که افراد مختلف پیش روی حزب میگذارند. چه فعالین آن، برای باز کردن دریچه مبارزه و تحقق و ایجاد بدنه مادی حزب در جامعه ایران، و چه منتقدین حزب که بعضا همراه حزبند یا بر علیه آن.
تا آنجا که به یک حزب اجتماعی در اندازه های حزب کمونیست کارگری بر می گردد دو حوزه جداگانه اما مربوط به هم (داخل وخارج) در ساختارکاری آن دیده میشود. که هرکدام آن ارزش و اهمیت خاص خودش را دارد و تقویت هر کدام باعث رشد و پیشرفت در آن یکی میشود. (همان بحث دو حوزه ای دیدن جامعه ایران که منصور حکمت مطرح کرده است.) اما بهر حال مسئله اصلی مبارزه با جمهوری اسلامی ست که چنبره ای وحشتناک بر زندگی میلیونها نفر در ایران و منطقه زده است. پس بایستی برنامه کاری مشخصی برای هر کدام از این بخشها داشت.
ما در داخل به صورت مشخص به سه بخش اصلی که ارکان اساسی جامعه را تشکیل میدهند روبروییم، جوانان ، زنان و کارگران. حزب به شیوه های مختلف با فعالیت در سه حوزه علنی ، نیمه علنی و مخفی مخصوصا از زمان پیدایش بحثهای حزب و جامعه ، حزب و قدرت سیاسی ، جنبشهای سلبی اثباتی و.... گامهای مشخصی برای رابطه گرفتن با ضربان زنده و واقعی جنبشها و مبارزات برداشته که نه هیچ کس میتواند منکر تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم آن براعتراضات و طبقات چه در چپ و چه حتی در راست جامعه بشود. و نمی شود هم منکر این مسئله شد که این پیشروی ناقص و با توجه به سرعت تحولات و در چهار چوب جایگاه رهبری جامعه، کم است. این یک امر بدیهی و روشن است. اما مسئله برسر آنست که ما در حال حاضر کارمان چه نقاط ضعف و کاستی دارد و ما باید چه تغییرات و اضافاتی به کارمان بدهیم.
باید در نظر داشت که حزب با جامعه دو رابطه مشخص دارد. یکی رابطه تشکیلاتی ،ارگانیک و سازمانی که بخشهایی از جامعه به این صورت سیاستها را جلو می برند و اعتراضات را شکل و سوق میدهند و تغییرات اتفاق می افتد و گستردگی و ریشه دواندن هر چه بیشتر این بخش در همه سطوح است که حزب را به تیتر انتخابها در جامعه میبرد. و بخش دیگر رابطه طبقاتی با بخش های دیگر چپ و نیمچه چپ جامعه که بنا به دلایلی حاضر نیست کاملا تحت ساختار حزب حرکت کند. اما در کلیت و سوخت و ساز کلی مبارزه، در چارچوب ارائه شده از سوی حزب به صورتهای مختلف حرکتی تقریبا هماهنگ دارد.
این دو وجه در هر مبارزه ای و هر جا جامعه ای وجود دارد. اما بایستی سعی کنیم که بخش اول همیشه وزین تر و گسترده تر باشد. نیاز امروز حزب ، جامعه ومبارزه با جمهوری اسلامی رابطه وسیع با جنبشهای رادیکال ، چپ و خواهان تغییر در جامعه است که این از طرف رهبران و مسئولین سازماندهی داخل بایستی با روشی اجتماعی انجام گیرد. حزب بایستی به سراغ رهبران و رادیکالهای شناخته شده و نشده این بخشها برود. ما بایستی به سمت آنها حرکت داشته باشیم. علاوه بر تی وی ، رادیو و نشریات و سایتها، مسئولین سازماندهی داخل بایستی فعالین این عرصه ها را شناسایی و با ایجاد ارتباط از روشهای مختلف آنها را به دیالوگ وادار کنند. بایستی که ما در برابر آدمها ی راست ، نمایندگان خودمان را پیدا کنیم. بایستی در عرصه های مختلف از سنگرهای خود بیرون بیاییم و وارد رابطه و گفتمان سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و همه آنچه که درون جامعه است شویم. اگر لازم است از طریق هنر یا از طرق صرفا اجتماعی یا فرهنگی بایستی این کار را انجام دهیم که این شاید بیشتر روی دوش نسل جوان حزب باشد که بتواند در این فضاها ابراز اندام کند و فعالین داخل بتوانند احساس بودن جبهه های مشترک و تفاهم اجتماعی، فرهنگی بر روی بستر سیاسی با ما را احساس کنند. بایستی آنها را بپای ارتباط با خودمان بکشانیم، ما بایستی پیاده نظام مان که با مردم عادی و نخبه برخورد میکند پای صحبت و گفتگو بنشیند باید فراتر از حوصله صرفا سیاسی عمل کند. باید پیاده نظام سازماندهی ما رو به ایران سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و.... کار کند. باید بتواند در عرصه های مختلف با ضربان جامعه پیش رود. ما باید روش ارتباط گیری و ارتباط حفظ کردن با جامعه را بیشتر پیدا کنیم و با حفظ فاکتورهای دست یافته تا به حال به دنبال مابقی نداشته آن بگردیم. همه آنچه که ما نداریم امروز باعث کندروی و فقدان ما در عرصه هایی از جامعه است ،ما خیلی جاها را تصرف کرده ایم اما بسیار بیشتر از آنرا هنوز تسخیر نکرده ایم و متاسفانه این مکانها، توده ای ترین و اجتماعی ترین بخشهای جامعه است (با توجه به در نظر گرفتن شرایط خارج ارده خودمان). ما یک حزب سیاسی ،اجتماعی هستیم و حزب سیاسی مکانیزمهای اجتماعی و توده ای لازم دارد. شاید این کاربیشتر روی دوش سازمان جوانان باشد که باید بخشهایی که در آن حضوری نداریم و یا خیلی کمرنگ است را بوجود آورد و پرکند. جوانان و بخش عظیمی از مردم ایران مانند بقیه دنیا برای خودشان علائق و دلمشغولی هایی دارند ودر آنجاهاست که جوانان میلیونی حضور دارند . ما برای اینکه بتوانیم جامعه سیاسی ایران را هر چه بیشتر به سمت اعتراضات بکشانیم و اکتیوسازیم. باید از جاهایی خارج از عالم سیاست بکوبیم، ما علاوه بر اکتیویستهای سیاسی که خودشان در فضای سیاسی حضور دارند باید به سراغ جاهای دیگر جامعه برویم. ما باید دایره سیاسی را بزرگتر کنیم تا بخشهای بیشتری نسبت به آنچه امروز هستند ما را ببینند و انتخاب کنند.
جامعه ای که دو فاکتورمهم به همراه دارد 1.همه مسائلش گره به درگیری با حکومت خورده و 2.بخش عظیمی از مردم سبک جدید و مدرن و انسانی می خواهند، به خودی خود امتیاز بالایی برای ما دارد که بتوانیم فعالیت خود را در عرصه های مختلف بوجود آوریم و شدت بخشیم. باید سراغ بخشهای دیگر جامعه رفت، علاوه بر جدال در بخش مشخصا سیاسی.

2.

کار در داخل
فعالان، سمپاتها و همراهان ، آنان که می خواهند حزب روند رو به جلو و بالایی داشته باشد و گاها انتقاد میکنند و یا نظر میدهند- و حتی شاید هیچکدام از این کارها را نیز انجام ندهند- همه کسانی که میخواهند حزب کمونیست کارگری نقش رهبری و تعیین کننده در آینده ایران داشته باشد بایستی به تلاش و حرکت خود بیفزایند. اگر ما قرار است آینده یی انسانی داشته باشیم بایستی همه برایش کار کنند. همه کسانی که در این آرمان خود را شریک می دانند. نمی شود فقط این آرزو را داشت و هیچ کاری هم نکرد و یقه رهبری و بخش فعال حزب را گرفت که اشکال کار شما اینجاست.
بایستی هر کس در هر جا همه کاری و هر کاری که میشودانجام دهد. من به نوبه خود با توجه به اینکه در درون آن جامعه کار کرده ام با بعضی مسائل این گونه ، که مطرح میشود مشکل دارم . اگر ما جنبشی هستیم که فکر میکنیم پراتیک انقلابی انسانهاست که زندگی ، آینده و جامعه و تاریخ رامی سازد پس نمی توانیم انتظار داشته باشیم همه چیز، همین جوری درست می شود . به هر حال حزب در بخشهایی قدرتمند است، بخشهایی ضعیف و در بخش هایی هم اصلا حضور ندارد و نمایندگان مستقیمش در آنجا وجود ندارن. خب این واقعیت است، باید این واقعیت را تغییر داد یا نه؟خواسته بعضی دوستان و دشمنان در مورد بودن حزب (رهبری) درداخل با توجه به این شرایط (هر چند که بارها این اتفاق افتاده ) آرزوی رژیم و بسیار دید ابتدایی به مسائل داشتن است. اگر من که در بخشی ازاین جامعه زندگی می کنم و خواهان جامعه انسانی و برابر و آزاد و مرفه هستم حرکت نکنم سیاستهای حزب که در همه ارگانها ومدیاهای آن 24 ساعته اعلام میشود را پراتیک نکنم، از تماس گرفتن با حزب که راحترین کار است تا نوشتن ، تبلیغ سیاسی برای حزب کردن ، سرکشی به بخشهای مختلف ، ارتباط با پیرامون خود ، خبرنگار حزب بودن ، گرد آوری آدمهای بیشتری حول این نظرات ، ایجاد مجامع عمومی در کارخانه ها و دانشگاه ها ، ایجاد جمع های آزادی و برابری، ایجاد جمع های آزادی زن ، ارتباط گرفتن با نهادهای جوانان ، دانشجویان، زنان، کودکان و جذب اجتماعی و فردی آنها ، ارتباط با کارگران و پیوند زدن همه اینها به حزب . تا همه این کارها را تک تک ما انجام ندهیم ، تا صدای حزب نباشیم در همه جاهایی که هستیم و جاهایی که باید برویم و آشنا شویم و دیگران را جذب کنیم تا هیچ کدام اینها نباشد ، ما نمی توانیم سکوی رهبری را بگیریم . هروقت تک تک ما رفتیم و این کارها را انجام دادیم و رابطه متقابلی بین ما و بخشهایی که با آن رابطه داریم بوجود آوردیم و کارکرد توپخانه ای و کلان حزب به صورت کلی و اجتماعی و چپ جامعه به هم گره خورد و رابطه ای دیالکتیکی بوجود آمد ، ما میتوانیم امیدوار باشیم که آینده از آن ماست.
باید هر کسی در هر بخشی که هست بکوبد و بکوبد. فعالین در همه عرصه ها، در همه جا، داخل و خارج بایستی به همه صورت و هر شکلی که می شود مواضعمان را باید پیش برد ،خط سیاسیمان را بایداجتماعی کنیم. این یک واقعیت است که اگر می خواهیم پیروز شویم باید تلاش مادی و هرکولی کنیم و آنهم نه فقط رهبری و بدنه خاصی از حزب بلکه تمام این پیکره عظیم چه در داخل و چه در خارج، که بخش اعظم این کوه یخ کمونیسم کارگری در ایران است. اگر همه اینها با هم هرکولی و مادی کارکنند و تغییر واقعی در زندگی آدمهای واقعی و کل جامعه ایجاد کنند ویک جنبش وسیع اجتماعی و رادیکال بوجود آوریم، میتوانیم که تاریخ و ساعت اعتراضات و انقلابمان را هم بگوییم. این کاری ست که همه ما باید برویم و انجام دهیم

Monday, November 20, 2006

کمونیسم کارگری و ترکیه


کمونیسم کارگری و ترکیه
کیان آذر
هفته گذشته در ترکیه (آنکارا) اعتراضی علیه دولت اسلامگرای این کشور که توانسته از سال 2002 به قدرت برسد انجام شد. این اعتراض در مراسم بزرگداشت بلند اجویت صورت گرفت
اجویت هفته گذشته درگذشت. وی در عرصه سیاسی ترکیه نقش زیادی را داشته است. سکولاریزم در ترکیه تا به حال از دو سو دنبال میشده، یک سر آن مبارزات نهادها و سازمانهای آزادیخواه ، چپ و طبقه زحمت کش آن که سالیان سال تحت یک سرکوب وحشتناک بوده و مدام برای رهایی جامعه از چنگال عقب ماندگی تلاش میکرده اند(با همه نقدی که نسبت به این حرکتها و جنبشها وجود دارد) و سر دیگر آن نقش خود حکومت و بورژوازی ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا و جدا کردن خود از کشورهای آسیایی و اسلامی است. (نه از جنبه زیر بنای فرهنگی و اجتماعی بلکه از نظر سیاسی و اقتصادی یعنی ساختار گردش سرمایه و آوردن روبناهای جامعه برای ایجاد هارمونیی در سطح جوامع اروپایی
این نوع تلاش و گرایش راست جامعه و سرکوب بخش چپ همواره به زنده نگه داشتن عقب ماندگی، مذهب، قوم پرستی کمک کرده اما یک نیاز مبرم و همیشگی جامعه جدا شدن از سنتها ، مذهب و قوم گرایی بوده است. با روی کار آمدن اسلامیستها در ترکیه هجومی چند برابربه بخشهای آزادیخواه و سکولار و نهادهای حقوق بشری پدیدآمده است که انسانهای برابری طلب و چپ و کلا بخشهای رادیکال جامعه تحت یک استرس دائمی و فشار مذهبی و قومی سنتی قرار دارند
شرایط جهانی و منطقه ای و کشاکش رفتن ترکیه به اتحادیه اروپا و رابطه با کشورهای اسلامی مدام به این وضعیت در جامعه (حمله به دستاوردهای انسانی) دامن زده است و شخص اجویت و درگذشت او با همه شاخصهای سمبلیکی که در ترکیه دارد: سالها نخست وزیر ترکیه بوده، در جبهه های مختلف مبارزه با مذهب نقش داشته ، نماینده جنبش ملی و هجوم به زندگی انسانهایی در حوزه جغرافیایی دیگر (قبرس) و در گیری با یونان یا سرکوب اقلیتها!!! و نمونه های اینچنینی با آوردن نام اجویت به یاد می آید. اما آن بخش از جامعه ترکیه که سکولاریزم و آزاد بودن جامعه را خواستار است (که باز دو بخش متفاوت خواهان آن هستند،یک بخش از راست جامعه که نمایندگی آن را با ارتش ترکیه میتوان تداعی کرد، که مدام در حال کشمکش با دولت فعلی ست و بخش دیگر چپ جامعه، انسانها و نهادهای انسانی آن جامعه هستند که نمیخواهند جامعه بیشتر از این قربانی مذهب شود) مخالف حرکتهای دولت فعلی هستند . باید این بخش جامعه را تقویت و از آن دفاع کرد. ولی نکته قابل ذکر این است که این جنبشها باید خط خود را از باقی صفوف جدا کنند و خط شفاف و مستقل خود را نمایندگی کنند. کمونیسم در ترکیه آغشته به جنبشهای ملی، شرقی، و نوع روسی، چینی، و ...... است. بر سر در احزاب آنها عکس همه از استالین، مائو و..... را میشود دید. اما طبق تجربه ، نظریات کمونیسم کارگری در ترکیه قابل قبول بوده و سمپاتی فراوانی نسبت به آن بوجود میاید و چشم اندازهای این جنبش است که در جهت رادیکالیزه شدن و بوجود آمدن بلوک جدیدی در جامعه ترکیه بسیار حائز اهمیت است. این بخش جامعه تشنه کمونیسم کارگریست بایستی در جهت تشکیل این صفبندی جدید کوشید و حزب کمونیست کارگری باید در چهارچوب کاری خود در کشورها و چه در چارچوب جبهه سوم برای تقویت این بخش تلاش کند. این واقعیت جدی و بادرجه زمانی معین است . حزب و تشکیلات ترکیه حزب، مسئولیت سنگسین و قابل ملاحظه ای پیش روی دارند. باید در جهت این امر کوشید

تشکل، امر امروز پناهندگان است


تشکل، امر امروز پناهندگان است

کیان آذر

همیشه وقتی به اخبار نگاه میکنیم، یکی از ستونهای همیشگی خبر در مورد گرفتار شدن عده ای انسان بدست مامورین کشورها و یا کشته شدن و یا مرگ افراد در راههای رفتن به یک کشور دیگر است، کلا بحث بر سر این است که عده ای انسان بخاطر دلایلی اعم از سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی مجبور به گام نهادن به این پروسه خطیر و پردردسر می شوند.
اخبار پناهندگی که بسیار فراوان است ،که پشت درهای بسته کشورهای اروپایی و امریکایی سرگردان و بی پناه ،آواره هستند و یا کسانی که برای کسب درآمد به بازار کار کشورهای دیگر میروندو پروسه رفتن و ماندن و کار کردن در یک شرایط ضد انسانی و برده وار از ابتدا تا انتها حاکم است وقتی به همه این اخبار و مسائل نگاه میکنیم و به آن فکر میکنیم ،ریشه علت پیدایش این پدیده ها را باید جستجو کرد ،چرا انسانها بخاطر مسائل و معضلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی مجبور به ترک محل زندگی شان میشوند و این همه خطر را قبول می کنند،چرا؟
چرا باید یک جامعه امنیت سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی برای افرادش تامین نکند که آنها مجبور به ترک جامعه شان شوند و چرا وقتی این شرایط حاکم است پروسه پذیرش انسانها به شکلی باشد که افراد باید پنهانی و مخفی در کشوری به صورت ضد انسانی باشند و به جای پناه گرفتن در آغوش آن جامعه ،بی پناه رها می شوند،چرا؟
خبرها بسیاراست و وحشتناک
پناهجویانی در راه رفتن به کشور دیگر در اثر رفتن به روی مین کشته شدند
پناهجویانی در کشوری(یونان) دستگیرو با کشتی به کشور مبدا (ترکیه)برگردانده میشوند و در راه همه آنها را در دریا میریزند
و یا پناهندگان سیاسی به دولت قاتل و آدمکش تحویل داده میشوندو بسیار اخبار اینچنینی
....
آدمکشی توسط دولتها به اشکال مختلف در حال انجام است
چرا باید انسانها را به دریا ریخت ،جان انسان چقدر ارزش دارد؟این حرکت از جانب یکی از دولتهای اتحادیه اروپا صورت گرفته که عده ای بی پناه که اکثرا منبع درآمد خانواده شان بوده اند و برای کار به اردگاه کار یونان میرفتند ،توسط پلیس دستگیر و در راه بازگشت به دریا ریخته میشوند
انسان ،امروز در معادلات نظام سرمایه بی ارزش ترین پدیده است
همه این سئوالات و اتفاقات ،واقعیت امروز جامعه بشری است.باید باور داشت که این واقعیت کثیف هر روز جان انسانها ی بیشتری را میگیرد و ما (افکار بشریت مدرن و آزادیخواه)هر کسی که انسانیت و جان انسان برایش محترم و مهم است بایستی با این مسئله درگیر شود
ما بایستی در مقابل این واقعیت بایستیم.این واقعیت توسط یک سیستم بازتولید میشود؛زندان،شکنجه،سنگسارغالبا در کشورهای اسلامزده ،اعدام (قتل عمد دولتی)که آمار درخشان آن را سه کشور سمبلیک امریکا ،چین و ایران در دست دارند ،قتل خبرنگار روسی ،بیخانمانی و نابودی ٨٠ درصد جامعه که مجبور به فروش نیروی کار خود هستند ،اعتیاد، تن فروشی و
.....
و وقتی انسانها از این شرایط میگریزند و به جوامعی که در اثر مبارزات جریانات چپ و آزادیخواه از حداقل استاندارد انسانی برخوردار شده اند پناه می آورند ،اینچنین برخورد و کشتاری همانند رفتار پلیس یونان با آنان میشود.این واقعیت تلخ توسط دو بخش که روبنای یک سیستم هستند نمایندگی میشود،یک سر آن اسلام سیاسی و سردیگر آن تروریسم دولتی غرب به رهبری امریکاست، که بایستی ما انسانها ی آزادیخواه و بربری طلب و خواهان یک زندگی شایسته انسان قرن٢١ با هر دو بلوک مقابله کنیم.امر پناهندگی امروز اینست و پناهجویان و همه کسانی که از این شرایط به تنگ آمده اند بایستی حول مبارزه با هر دو سوی این بلوک جمع شوند.معضل پناهندگی گره خورده با همه بخشها ی دیگر است.باید جبهه سوم خودش را، در مقابل آنها متشکل کند این راهیست که امروز در مورد پناهندگی میتواند امر پناهندگان را پیش ببرد.نباید در برابر این اخبار بی تفاوت بود ،بایستی هر چه سریعتر جلوی این توحش را گرفت

مرگ بر نظام سرمایه
زنده باد جامعه یکپارچه انسانی

26/08/1385 نشریه انترناسیونال 166 (دانلود) ؛

Sunday, November 12, 2006

19/08/1385 نشریه انترناسیونال 165 (دانلود) ؛

انترناسیونال به سردبیری محسن ابراهیمی
مطالب این شماره
رادیو انترناسیونال به خانه های شما بر میگردد
آیا صدام حسین باید اعدام شود
شکست انتخاباتی راست افراطی در امریکا و نقش مردم
حزبیت و علنیت 2
و مطالب دیگر

Tuesday, November 07, 2006

باید با تمام توان از اخراج افغانی ها از ایران جلوگیری کرد

باید با تمام توان از اخراج افغانی ها از ایران جلوگیری کرد

جمهوری اسلامی بار دیگر تلاش دارد در یورشی جنایتکارانه کارگران افغانی را به افغانستان برگرداند. برایشان ضرب الاجل گذاشته که تا سه ماه دیگر ایران را ترک کنند. این تلاش در تداوم اقدام است که هر دوره به بهانه ای برای کارگران افغانی و خانواده هایشان بوجود میاورند. دوره ای از ثبت نام کودکانشان در مدارس جلوگیری میکردند. زمانی از ثبت حق ازدواج زنان ایرانی با مردان افغانی یا بر عکس ازدواج مردان ایرانی با زنان افغانی جلوگیری میشد. دوره ای دیگر کودکان حاصل از ازدواج افغانی و ایرانی حق گرفتن شناسنامه ایرانی نداشتند. بهر رو دولت ایران با سیاستهای ضد بشری اش هر دوره میلیونها انسانی را بجرم اینکه در مکانی دیگر متولد شده اند را اذیت و آزار میدهد. این سیاست جنایتکارانه اساسا در راستای سیاست راسیستی و ضد انسانی است که نه تنها بر افغانی ها بلکه بر ملیتهای دیگری در ایران یا اقلیتهای مذهبی که در ایران وجود دارند نیز اجرا شده و میشود.

هزاران خانواده افغانی در ایران زندگی میکنند. یعنی میلیونها زن، مرد و کودکانی که در ایران متولد شده اند. انسانهایی هستند در تهدید بازگشت به افغانستان و از دست دادن زندگیشان در ایران با هراس و ترس شب را به روز و روز را به شب میرسانند. در نظر بگیرید دارند آدمهارا به جایی بر میگردانند که هیچ خاطره یا تصویری از آن ندارند. منظورم کودکانی است که در ایران متولد شده اند و دوران کودکیشان را در ایران گذرانده اند. منظور انسانهایی است که همه عمرشان کارکرده اند. در کارخانه ها در بازار کار با کمترین حقوق و کمترین امنیت شغلی حاضر شده اند تن به کار دهند تا خود و خانواده هایشان را نان دهند. منظورم زنان و مردانی است که روز و شب را با هزاران مکافات به هم میرسانند. در مورد کودکانی صحبت میکینم که از مدرسه رفتن محرومند، شناسنامه ندارند یعنی در کشوری هستند که هویت شهروندیشان برسمیت شناخته نمیشود.

جمهوری اسلامی بعنوان حکومتی که حرمت انسانهارا برسمیت نمیشناسد باید محکوم شود. با زور و ترور سر کار مانده. تلاش میکند کارگران و مردم آواره افغانی را قربانی فشارهای اقتصادی خود کند. میخواهد کارگران را در مقابل هم قرار دهد وبار و تاوان شکستهای اقتصادی و تحمیل فقر به مردم جامعه را افغانی ها بیاندازد. وضعیت زندگی کارگران و مردم زحمتکش در ایران نمونه بارزی است از تحمیل شدید ترین بیحقوقی ها. از فروختن کلیه گرفته تا خودکشی و ناامن بودن محیط زندگی انسانها نمونه های بارز شرایط زندگی کارگران در ایران است. اما دولت جمهوری اسلامی با راه انداختن شایعه بین مردم که افغانی ها چکارها که نمیکنند میخواهد عداوت و دشمنی بین مردم را گسترش دهد. میخواهد با تبلیغات ضد بشری مردم را درمقابل هم قرار دهد. این سیاست ضد انسانی باید هوشیارانه خنثی شود.

باید توطئه اخراج افغانی ها از ایران را خنثی کنیم. با دفاع جدی از کارگران افغانی. با دفاع خود از حقوق شهروندی برای افغانی ها در ایران این توطئه رژیم علیه افغانی هارا باید خنثی کرد. با اتحاد و همبستگی با مردم آواره افغانی در ایران طرح ضد بشری اخراج افغانی ها از ایران به اعتراض علیه سیاستهای ضد انسانی رژیم اسلامی تبدیل کنیم. این امر همه کارگران و مردم آزاده و برابری طلب است که در مقابل رژیم اسلامی بایستند. این توطئه تنها علیه کارگران افغانی نیست بلکه حرکتی ضد بشری و علیه حرمت انسان است.

افغانی ها در ایران حق دارند زندگی کنند
با اتحاد و همسرنوشتی کارگری باید از اخراج افغانی ها از ایران جلوگیری کرد

اسماعیل مولودی
5
نوامبر 2006

"عدالت" نظم نوينى
در حاشيه دادگاه صدام حسين


سياوش دانشور
پس از يکدوره طولانى دادگاهى صدام حسين و برخى افراد بالاى حزب بعث عراق٬ ديروز يکشنبه دادگاه حکم اعدام صدام حسين و برادر ناتنى اش را صادر کرد. اين دادگاه و اين محاکمات درس خوبى براى جنبش آزادى و برابرى در ايران دارد و نفس اين پروسه و آنچه که "اجراى عدالت" ناميده ميشود عواقب وخيمى براى مردم عراق و جامعه آتى عراق برجا ميگذارد.

ترديدى نيست که صدام حسين يک جنايتکار٬ يک فرد بيرحم و قصى القلب٬ يک ديکتاتور٬ و در اين اواخر نماينده يک گرايش معين ارتجاعى در جدالهاى منطقه اى يعنى ناسيوناليسم ميليتانت عرب بود. بدون اين دادگاه فرمايشى نيز برکسى جنايات صدام حسين و حاکميت ضد بشرى او پوشيده نبود. سوال اينست که حلق آويز کردن صدام در يک ميدان در بغداد کدام درد مردم محروم عراق را التيام مى يابد و اجراى اينگونه "عدالت" سنگ بناى چه نظامى را ميگذارد؟ هر ناظر سياسى که نتايج وخيم حمله امريکا به عراق را مشاهده ميکند٬ هر کسى که عروج جريانات ارتجاعى مذهبى و قومى را ميبيند٬ هر کسى که سير قهقرائى جامعه عراق و جنگ داخلى هر روزه را نگاه ميکند٬ هر کسى که عروج انواع و اقسام ارتشهاى خود گمارده و آدمکش را ميبيند٬ هر کسى که راندن زنان به موقعيت قرون وسطى را در عراق ميبيند٬ هر کسى که ميبيند جامعه و مدنيت و نان و آب و امنيت و کار و آينده و همه چيز در عراق بى معنى شده است٬ بايد به اين نوع اجراى عدالت نظم نوينى تف کند!

محاکمه صدام و صدور حکم اعدام براى او٬ آنهم درست يکروز قبل از انتخابات مياندوره اى آمريکا٬ نشان ميدهد که اين دادگاه و اين حکم عليرغم تبليغات پوچ رسانه هاى غربى٬ يک نوع فيل هوا کردن در عراق و تلاش براى پوشاندن ناکامى هاى آمريکا و ابزارى در خدمت رقابت انتخاباتى در داخل آمريکاست. نه اين دادگاه و قوه قضائيه عراق يک نهاد مستقل و خارج از اعمال فشار سياسى و متکى بر اصول وموازينى حداقل قضائى است٬ نه اين دولت دست ساز سر سوزنى مشروعيت دارد٬ و نه اين محاکمه را ميتوان مستقلا و روى پاى خودش بررسى کرد. اين يک شو سياسى٬ يک تبليغات پوچ٬ پوشاندن شکست سياسى آمريکا و موئتلفينش٬ و يک عوامفريبى تمام عيار است. حتى اگر فرض را بر صحت و سلامت و قانونيت اين دادگاه بگيريم٬ اگر فرض کنيم که صدام دارد تاوان جناياتش را ميدهد٬ سوال اينست که چرا در کنار صدام بوش و رامسفلد و چنى و رايس و بلر و ديگران ننشسته اند؟ آيا جنايات جنگى آمريکا عليه مردم عراق در دو جنگ کمتر از صدام حسين بوده است؟ ايا عمليات طوفان صحرا و جناب شوارتسکف کمتر از جنايات صدام از مردم عراق قربانى گرفته است؟ اين استاندارد دو گانه از کجا آمده است؟

اين نظم نوين جهانى است که قاتلينى امسال بوش و بلر و سران عشاير و مذاهب وردست آنها قرار است "عدالت" را اجرا کنند! اين دادگاه از همان قانون هميشگى و کهنه فاتحين يک جنگ ارتجاعى تبعيت ميکند که تنها تفاوتشان با از تخت افتادگان در قدرت سياسى و توازن جديد است. اين دادگاه نشان ميدهد که عدالت نظم نوينى در قرن بيست و يکم تا چه حد پوچ و ضد انسانى است. اين دادگاه نشان ميدهد که دامنه افق دمکراسى موشک کروزى و بمباران پيشگيرانه آمريکا تا چه اندازه مبتنى بر ريا و جنايت و واپسگرائى است. شايد در متن فضاى انتقام جوئى و تبليغات چشم در مقابل چشم و قصاص اسلامى- قومى- دمکراتيک پنتاگون تعدادى از مردم عراق احساس کنند که "بالاخره حق به حقدار رسيد"! اما تنها چيزى که در اين ميان مدفون شده است نفس حق و حقيقت است. اجراى اين حکم که قرار است بعد از دادگاه تجديد نظر طرف سى روز اجرا شود٬ سر منشا تشديد جنايت و ترور و کينه قومى و مذهبى و تداوم کشتار و جنايت در عراق است. اجراى حکم اعدام توسط دولت دست ساز عراق و با اتکا به قانون٬ نفس آدمکشى دولتى و امتياز آدمکشى دولتى را دوباره احيا ميکند. اينجاست که اين حکومت به شمول بوش و شرکا٬ تفاوتى با حکومت صدام حسين ندارد. هر دو با نام "اجراى عدالت"٬ "دفاع از قانون و شريعت"٬ بنام "منافع ملى" و غيره آدم کشتند و ميکشند. دار زدن صدام در عراق٬ درست مانند دار زدن تيمسارهاى شاه در تهران٬ راهى را هموار ميکند که فردا فعالين سياسى٬ مخالفين دولت٬ رهبران کارگرى٬ آته ئيست ها و سکولارها٬ و مردم معترض و محروم عراق را گروه گروه اعدام و تبرباران کنند. اين حکم تنها چرخه آدمکشى را در عراق از طريق قانون ابقا ميکند و آدمکشى را قانونى ميکند.

اعدام يک عمل شنيع و ضد انسانى٬ يک قتل عمد دولتى٬ يک جنايت با نقشه قبلى زير پرچم "عدالت" و "حقوق مردم" است. قانون اعدام از پيش انسانيت مردمى را که بنامشان جنايت ميشود اعدام ميکند و بعد بر اساس فلسفه انتقام و خونخواهى قانون قضا را تدوين ميکند. و وقتى که دولت ميتواند اعدام کند چرا غير دولتها اعدام نکنند؟ چرا گانگسترها اعدام نکنند؟ چرا گروههاى متخاصم مذهبى و غير مذهبى و ناسيوناليست اعدام نکنند؟ اگر قرار است نمايش قدرت با گرفتن جان اسرا و زندانيان اجرا شود٬ تفاوت دولت و غير دولت چيست؟ و بالاخره جامعه اى که مبنايش را از همان ابتداى "عمليات آزاد سازى عراق" به جنايت جمعى و کشتار جمعى بنا نهاده است٬ جامعه اى که با پاشيده شدن آن هر گروه و دسته براى خودش دولت و قدرت است و تازه در جلو دوربين و جلو چشم جهان سر ميبرد و اعدام ميکند٬ جامعه اى که نام عدالت را با جنايت تعريف ميکند٬ چنين جامعه اى آب خوش از گلويش پائين نخواهد رفت.

کارگران عليه اعدام اند!
اگر صحنه هاى امروز دادگاه صدام حسين درسى دارد٬ اينست که پرچم الغا مجازات اعدام را برافراشته تر کرد. آزادى و تحقق آن با جنايت در حق اسراى جنگى و شکست خوردگان يک نبرد حاصل نميشود. مردم ايران بزودى رژيم اسلامى را بزير ميکشند و سوال مجازات سران و کارگزاران جنايت عليه مردم جلو صحنه رانده ميشود. جنايتکاران بايد محاکمه شوند٬ در اين ترديدى نيست. جنايتکاران بايد مجازات شوند٬ در اين ترديدى نيست. اما قانون حکومت ما٬ قانون حکومت کارگرى٬ قانون جمهورى سوسياليستى فرداى ايران٬ اعدام جنايتکاران رژيم اسلامى نيست. نه عزيزان ما در خاوران و گورهاى دسته جمعى چهارگوشه ايران با اعدام سران رژيم زنده ميشوند٬ نه داغ فقدان اين عزيزان با اعدام التيام مى يابد٬ نه جامعه آزاد ميتواند آزاديش را با اعدام و قتل جشن بگيرد٬ و نه قانون و فلسفه قضا در يک جامعه انسانى خود را روى انتقام جوئى و کينه بازماندگان و قربانيان بنا ميکند.

کسانى که در مهد دمکراسى جهان٬ آمريکا٬ با خونسردى و با استفاده از تکنولوژى جديد جنايت مرتبا اعدام ميکنند٬ نميتوانند در دمکراسى صادراتى شان در عراق از مجازات اعدام دفاع نکنند. بويژه منافعشان در آن جامعه نظام سياسى اى را طلب ميکند که متکى بر سرکوب عريان و بيحقوقى مردم باشد. اعدام و آدمکشى رسمى و قانونى و غير رسمى و توسط سازمانهاى جاسوسى شناسنامه اينهاست. کارگران و جنبش آزادى و برابرى براى نظامى مبارزه ميکنند که نيازى به نفى حيات فيزيکى ندارد٬ منفعتى در آن ندارد. نظامى که خود را بر آزادى و رهائى همه جانبه انسان بنا ميکند٬ نظامى که پايه هاى فقر و استثمار و آدمکشى و تبعيض و خشونت دولتى و غير دولتى را برميچيند٬ نيازى به اعدام ندارد. الغاى مجازات اعدام يک بند فرمان پيروزى طبقه کارگر ايران و حکومت کارگرى ايران است.

در مورد"کمپین قانون بی سنگسار


کمیته بین المللی علیه سنگسار



در مورد"کمپین قانون بی سنگسار

اخیرا کمپینی در ایران آغاز بکار کرده است که هدف خود را لغو قانون وحشیانه سنگسار اعلام کرده است. تعدادی از شخصیتها و نهادهای داخل ایران از جمله امضا کنندگان و یا فراخوان دهندگان این کمپین هستند
کمیته بین المللی علیه سنگسار این حرکت را مثبت ارزیابی کرده و آنرا گامی دیگر در جهت اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران میداند. این حرکت یکی دیگر از نتایج پیشروی جنبش جهانی علیه قوانین وحشیانه سنگسار در دنیا و همچنین یک نمونه دیگر از پیشروی جنبش ما در جامعه و هژمونی جنبش چپ در ایران است. گرایشاتی که تا کنون به اجبار یا مصلحت سکوت کرده و در مورد این شنیع ترین رفتار با زنان و مردان حرفی نمیزدند٬ اکنون جلو آمده و با وضوح علیه سنگسار حرف زده و خواهان ملغی شدن قانون سنگسار میشوند٬ این جای خوشحالی است.

سنگسار رفتاری قرون وسطایی و وحشیانه است که برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه و برای دفاع از موجودیت حکومتهای ترور و وحشت اسلامی و یا اعمال نفوذ باندهای اسلامی در مناطقی از جهان اعلام و اجرا میشود. مبارزه بر علیه این سبعیت غیر قابل تصور٬ به قدمت اجرای اولین احکام سنگسار در ایران و به قدمت روی کار آمدن حکومت اسلامی است. مردم و نهادهای مدافع حقوق انسانی و در راس آنها کميته بين الملي عليه سنگسار در ایران و در دنیا بر علیه این وحشیگری انزجار آور سالهای طولانی از مبارزه را پشت سر دارند.

فعالین حرکت مزبور در ایران همچنانکه در مصاحبه شادی صدر یکی از فراخوان دهندگان این کمپین به آن اذعان شده است٬ متاسفانه در مورد سنگسار در ایران و بر علیه آن تا کنون کمتر حرفی زده و فعالیت چندانی نیز انجام نداده اند. اگر چه تعدادی از اینها همچون شیرین عبادی٬ امکانات فراوانی برای اظهار نظر در این مورد داشته اند. اکنون که تعدادی از این فعالين پا به این میدان گذاشته و فعالیت برای لغو قانون سنگسار در ایران را پیش میبرند٬ یک گام به پیش است و میتواند جمهوری اسلامی ایران را زیر فشار بیشتری برای لغو قانون وحشیانه سنگسار قرار دهد.
فعالین "کمپین قانون بی سنگسار" امروز دیگر باید متوجه شده باشند که این قانون وحشیانه به جنبش سیاه اسلام سیاسی و به جایگاه زنان در مذهب اسلام ربط دارد و دیگر در این مورد ابدا نمیتوان از عدم تناقض اسلام با حقوق زنان و یا رافت و عطوفت اسلام حرفی به میان آورد.

سنگسار وحشیانه و قرون وسطایی است . قربانیان آن اساسا زنانی هستند که رابطه جنسی خارج از ازدواج داشته و یا متهم به آن هستند. سکس امری است خصوصی. هیچ کسی و هیچ نهادی و دولتی نمیتواند در مورد آن قانون و مقررات تعیین کند. ولی مذهب اسلام ٬ سکس آزاد و برابر را برای زنان حرام دانسته و زن را وسیله خدمات دادن به مردان تعریف کرده است و زنان را مایملک مردان میداند. حجاب اسلامی٬ جدا سازی جنسی و آپارتاید جنسی و بی حرمتی مداوم و تحقیر و توهین به زنان جزیی از جوهره این مذهب و همه مذاهب است.

بعد از قدرت گرفتن اسلام سیاسی در منطقه خاورمیانه و بعد از روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران٬ سبعیت علیه زنان گسترش یافت و به یک امر روزمره تبدیل شد و تا کنون در طول دوره حکومت اسلامی و همچنین در دوران حکومت خاتمی "اصلاح طلب"٬ صدها زن و مرد در ایران سنگسار شده اند.
مبارزه علیه سنگسار یک جبهه مهم مبارزه علیه اسلام سیاسی و علیه حکومتهای اسلامی بوده و هست. در این مبارزه تا امروز جای بسیاری از فعالین٬ نهادها ٬ شخصیتها و احزاب خالی بوده است. بویژه در ایران و در بین فعالین و یا نهادهایی که خود را فعالین اصلاح قانون و فعال " جنبش زنان" میدانند تا کنون فعالیتی و کوششی و مبارزه ای بر علیه این وحشیگری غیر قابل توصیف را شاهد نبوده ایم.

کمیته بین المللی علیه سنگسار و جنبش مدافع جهانشمولی حقوق انسان باید برای دفاع از جان هر تک نفر و برای دامن زدن به یک جنبش گسترده اجتماعی علیه سنگسار ٬ به جنگ گرایشات سیاسی و جنبش های اجتماعی معینی میرفت. گرایشات و جنبش هایی در ایران و در دنیا که بدلایل منافع مادی خود٬ مبلغ بی تفاوتی و بی توجهی به این معضل و دامن زدن به یک پاسیویسم و لاقیدی در مورد این جنایت بزرگ علیه بشریت در این قرن٬ بوده اند. پاسخ و نقد ما به تزهای پست مدرنیستی٬ نسبیت فرهنگی و یا تقسیم دنیا به اسلامی و غیر اسلامی٬ پاسخ ما به تزهای رنگارنگ دولتهای غربی و مدافعین سرسخت آنها در موسسات "شرق شناسی" و "اسلام شناسی"٬ پس زدن جریاناتی که جهانشمولی حقوق انسانی را زیر سوال برده بودند٬ و همچنین پاسخ به جنبشی که توهم رفرم در اسلام و حکومتهای اسلامی را پراکنده میکرد و از عدم تناقض اسلام با حقوق زنان و یا تفاوت حقوق " زن مسلمان" با دیگران دفاع میکرد٬ یک بخش مهم و غول آسای کار ما بوده است.

با وجود تمام ناملایمات و سد و موانع این راه٬ فعالیتهای گسترده و جهانی ما موفقیتهای گسترده و سمپاتی میلیونی بخود جلب کرد٬ این فعالیتها سد مدیا را شکست و فشار عظیمی را روی نهادهای بین المللی و از جمله اتحادیه اروپا اعمال کرد. کمیسیون پاتن که از سوی اتحادیه اروپا به ایران رفت و با شاهرودی و مقامات حکومت اسلامی نشست داشت٬ قبل از سفر به ایران ٬ در شهر بروکسل با ما نشست داشت. اعضا این کمیسیون خواهان علنی نشدن این نشست بودند٬ چرا که از جمهوری اسلامی و " حساسیت" آن به این نشست مشترک بیمناک بودند. بعد از این سفر٬ شاهرودی تحت فشار بین المللی مجبور شد اعلام کند که سنگسار در ایران " متوقف" میشود و احکام اعلام شده اجرا نمیشود و احکام جدید هم اعلام نمیشود.
اما یکسال بعد اولین حکم بر علیه یک نوجوان 14 ساله در مریوان ژیلا ایزدی اعلام شد. و وقتی که در فاصله کوتاهی متوجه شدند که یک جنبش جهانی گسترده علیه حکومت اسلامی و فشار به اتحادیه اروپا و سازمان ملل راه افتاد٬ حکومت اسلامی عقب نشست و حکم ملغی شد.
تا کنون و در طول 5 سال گذشته ٬ جنبش جهانی علیه سنگسار باعث نجات جان دهها نفر در ایران و پاکستان و سودان و نیجریه و افغانستان شده است. این جنبش در عین حال یک جبهه وسیع از مدافعين حقوق انساني ایجاد کرده است که حکومتها و باندهای تروریست اسلامی را به حساب بردن از این جنبش وادار کرده است. کمیته بین المللی علیه سنگسار که در این جبهه جهانی و در این مبارزه ٬ نقش سازمانده و پیشروی را ایفا کرده است٬ از طرف دولتها و نهادها و اتحادیه اروپا و مردم در ابعادی وسیع به رسمیت شناخته شده است. اين کميته متشکل از 200 سازمان٬ نهاد و شخصيت بين المللي است.
روز 11 جولای روز سنگسار مریم ایوبی میرود که بعنوان روز جهانی علیه سنگسار در دنيا به رسمیت شناخته شود و تا کنون دهها سازمان و نهاد مدافع حقوق انسانی آن را امضا کرده اند.

یکی از تبعات حرکت جهانی و جنبش وسیع علیه قوانین سنگسار این است که زمینه اعلام موجودیت کمپین ها و فعالیتهایی از نوع "کمپین قانون بی سنگسار" در ایران را فراهم کرده است و فعالین آن میتوانند بر سکوی این دستاوردها کمپین شان را پیش ببرند. ما خرسندیم که این کمپین میتواند گوشه ای از یک جنبش جهانی و وسیع علیه سنگسار باشد. مبارزه علیه سنگسار با مبارزه علیه اسلام سیاسی و علیه قوانین و مقررات و سنتهای ضد زن اسلامی عجین شده است. به این مبارزه باید پیوست و برای عقب راندن باندهای ترور اسلامی و حکومتهای زن ستیز و ضد انسانی اسلامی باید با تمام قوا به میدان آمد. دنیا نباید به یک مورد دیگر از سنگسار عادت کند. سنگسار را باید فورا و قانونا در همه جا ممنوع کرد!

مینا احدی هماهنگ کننده کمیته بین المللی علیه سنگسار
6 نوامبر 2006
http://www.stopstoningnow.myphotos.cc/

تلفن تماس: 00491775692413
minaahadi@aol.com

Sunday, November 05, 2006

12/08/1385 نشریه انترناسیونال 164 (دانلود) ؛

انترناسیونال نشریه ای به
سردبیری محسن ابراهیمی
مطالب این شماره
در تعقیب یک جنایتکار
علنیت و حزبیت
خطر جنگ و 16 آذر
قربانیان کودک آزاری
قتل ناموسی در قالب خودکشی
و مطالب دیگر