با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Wednesday, April 09, 2008

تروریسم اسلامی و چپ سنتی!

منصور حکمت

(یک توضیح: اینجا دو متن کوتاه از منصور حکمت مشاهده میکنید. دو متن جالب در باره تروریسم اسلامی و موضع طبقه کارگر و حزبش در قبال آن. متن اول با عنوان "تروریسم اسلامی" در نوامبر 94 در نشریه انترناسیونال به چاپ رسیده است و نوشته دوم یک متن درونی حزب ما است که چند روز بعد از 11 سپتامبر و در نقد پیش نویس یک قطعنامه نوشته شده است. منصور حکمت در نوشته دوم خواننده را به نوشته اول رجوع میدهد. اما فکر کردیم اگر خواننده اول "تروریسم اسلامی" را بخواند و بعد نقد نادر به آن پیش نویس را آنگاه بهتر موضوع دستگیرش میشود.
در هردو این متن ها تلاش نادر این است که نشان دهد چطور چپ سنتی و غیر کارگری، یا همان چپ ضد امپریالیستی و جهانسومی، خویشاوندی جنبشی با این تروریسم اسلامی دارد. و باید مواظب بود که با آنها که به بهانه مقابله با "امپریالیسم" آمریکا در دامن امثال شیخ نصرالله و جمهوری اسلامی و حماس غش میکنند، مرزبندی روشنی داشت. کنه بحث نادر در این جملاتش در نقد پیش نویس قطعنامه مذکور است:
"روح عمومى متن، ما را به چپ سنتى نزديکتر ميکند، چون بيشتر راجع به ميليتاريسم آمريکاست تا تروريسم اسلامى. بنظر من ما بايد نسبت به هردو سوى اين اختلاف بسيار صريح باشيم."
هردو متن را بدقت بخوانید و به مواضع چپ سنتی و از جمله دوستان قدیم خود ما فکر کنید که در هر تحول سیاسی رگ "ضد آمریکایی" شان بیرون میزند و مثل گربه مرتضی علی با چاردست و پای مرحمت نسبت به اسلامیون بر زمین می آیند. این دو متن را به مناسبت اظهار نظرهای برخی از این دوستان در باره فیلم فتنه و گفتن چیزهای عجیب و غریب در مورد مواضع حزب کمونیست کارگری و توجیه کردن اسلام پناهی و مستضعف پناهی چپ سنتی خودشان آورده ایم. امیدواریم این دوستان هم این متون منصور حکمت و همچنین متن بیانیه حزب ما در مورد فیلم فتنه (که آنهم در این شماره آمده است) را بدقت بخوانند و کمی تعمق کنند.
این متون از سایت عمومی منصور حکمت به مدیریت خسرو داور برداشته شده است. تیتر بالا از ماست. جوانان کمونیست)


ستون اول
تروريسم اسلامى
موجى از آدمکشى هاى اسلامى، خاورميانه و شمال آفريقا را فرا گرفته است. قربانيان اين موج عادى ترين مردم عادى اند، در مصر و الجزاير اتباع خارجى را اعم از کارگر و توريست و بازنشسته به گلوله ميبندند و سر ميبرند، صف کودکان دبستانى را با بمب کشتار ميکنند، دختران جوانى را که از ازدواج اجبارى سر باز زده باشند به خون ميکشند. در تل آويو عابران بيخبر را، از کودک و پير و جوان، در خيابان و اتوبوس به قتل ميرسانند. و قهرمانانه، از اسرائيل تا الجزاير، به بشريت متحير اطمينان خاطر ميدهند که اين «مبارزه مسلحانه» ادامه خواهد يافت. زمانى بود که چپ سنتى و «ضد اميرياليست» خشونتهاى کور و تروريسم عنان گسيخته جريانات جهان سومى و ضد غربى را اگر نه بديده تحسين، لااقل به ديده اغماض مينگريست. ظلمى که به ملت هاى محروم و خلقهاى تحت ستم روا داشته ميشد به زعم اينان اين تروريسم را بعنوان عکس العملى مشروع توجيه ميکرد. تروريسم گروههاى فلسطينى، جريانات مسلمان و يا ارتش جمهوريخواه ايرلند، که قربانيانشان را بطور روز افزونى مردم بيدفاع و بى خبر غير نظامى تشکيل ميدادند، نمونه هاى برجسته اين تروريسم «مجاز» در دوره هاى قبل بودند، تروريسمى که ظاهرا به ظلمهاى گذشته و حال پاسخ ميداد، تروريسمى که ظاهرا در عکس العمل به خشونت و سياستهاى ضد انسانى دولتها و قدرتهاى سرکوبگر پديدار شده بود. جالب اينجاست که دولت اسرائيل نيز در طول سالها دقيقا با عين همين استدلال، يعنى با استناد به جنايات و نسل کشى هاى غير قابل توصيف فاشيسم هيتلرى و جريانات ضد يهود در کشورهاى مختلف عليه مردم يهود، سرکوب خشن مردم محروم فلسطين و کشتار هرروزه جوانان فلسطينى را توجيه کرده است. اين نوع استدلال، و تروريسم کورى که به استناد به آن در خاورميانه، چه از طرف سازمانهاى عرب و فلسطينى و چه از طرف دولت اسرائيل، جريان يافته است، همواره از نظر کمونيسم و طبقه کارگر ورشکسته و محکوم بوده و هست. کوچکترين ارتباط واقعى و مشروعى ميان مصائب هولناکى که در قرن اخير بر مردم يهود رفته است با سرکوبگرى ها و جنايات دولت و راست افراطى در اسرائيل عليه فلسطينيان، وجود نداشته و ندارد. کوچکترين ارتباط واقعى و مشروعى ميان مشقاتى که مردم محروم فلسطين کشيده اند با تروريسم سازمانهاى منتسب به اين مردم، اعم از اسلامى و غير اسلامى، وجود نداشته و ندارد. اين سوء استفاده و سرمايه ساختن جريانات و جناحهاى بورژوايى، اعم از دولتى و غير دولتى، از مصائب مردم محروم است. اين تروريسم نه فقط در مبارزه رهائيبخش کارگرى جايى ندارد، بلکه محکوم کردن و از ميدان بدر کردن آن توسط طبقه کارگر بويژه در کشورهاى منطقه يک شرط حياتى قرار گرفتن کارگر در راس مبارزه اجتماعى براى پايان دادن به اين مصائب است. موج جديد آدمکشى اسلامى، بخصوص در شمال آفريقا، ديگر ظاهرا حتى از اين قبيل توجيهات سياسى هم بى نياز است. يک عمامه و يک تفنگ تمام چيزى است که براى شروع اين جهاد کثيف عليه انسانيت کفايت ميکند. اين گانگستريسم اسلامى است، و سرمنشاء آن رژيم حاکم در ايران است. تکليف اين جريان نيز در ايران يکسره خواهد شد. منصور حکمت اولين بار در آذر ١٣٧٣، نوامبر ١٩٩٤، در شماره ١٦ انترناسيونال منتشر شد.
مجموعه آثار منصور حکمت جلد هشتم صفحات ٢٢٥ تا ٢٢٦ انتشارات حزب کمونيست کارگرى ايران، چاپ اول نوامبر ١٩٩٧ سوئد ISBN 91-630-5761-1


در مورد پيش‌نويس قطعنامه پيامدهاى جنايت تروريستى
شماره ٧٨٨٧ ١٩ سپتامبر ٢٠٠١ به رفيق اصغر و هيات دائمى و و دفتر سياسى درمورد پيش نويس قطعنامه پيامدهاى جنايت تروريستى بنظر من چند اشکال اصلى وجود دارد؛
١- اين متن مشخصات محتوايى يک قطعنامه حزب در مورد مسأله‌اى به اين اهميت را ندارد. سؤالات بسيار مهمى پاسخ نگرفته‌اند. قطعنامه خصلت يک راهنماى استراتژيک نسبت به دوره‌اى که وارد آن ميشويم را ندارد. پيامدهاى اين اقدام تروريستى اساسا از يک موضع اومانيستى فورى و يک تبيين کوتاه مدت از عواقب جامعه‌شناسانه مسأله بويژه در غرب بررسى شده است. پيامدهاى وسيعتر آن، در خاورميانه، در نظم نوين جهانى، در صفبندى‌هاى سياسى دنياى معاصر مورد اشاره قرار نگرفته‌اند. بعلاوه، تفاوتهاى ما گفته (يا برجسته) نشده است. تفاوت ما با موضع سنتى چپ (که جنايات اسلامى را بدليل ظلمى که بر مردم خاورميانه و جهان سوم شده است به ديده اغماض مينگرد) بروشنى تأکيد نميشود (رجوع کنيد به
ستون اول انترناسيونال ١٦ در سال ٧٣ - جلد ٨ صفحه ٢٢٥). تفاوت ما با موضعى که نسبت به ميلتاريسم آمريکا و نتايج مرگبار آن در پس اين واقعه لاقيد است برجسته نميشود (هرچند به اين بيشتر پرداخته شده است.) قطعنامه، مردم را از دولتها و جريانات سياسى بروشنى مجزا نميکند و عدم مشروعيت جنبشهاى سياسى و دولتها در تبديل مشقات مردم به ابزارى ايدئولوژيک در جنگ قدرت را تأکيد نميکند. قطعنامه روش مشخص مبارزه با تروريسم اسلامى را بحث نميکند (حل مسأله فلسطين، عدم حمايت غرب از حرکات و دولتهاى اسلامى، تقويت جنبشهاى سکولار در اين کشورها، و غيره) و به يک اعلام نيّت و عزم بسنده ميکند. قطعنامه نظر روشنى درباره سياست کنکرت فعلى آمريکا، اقدام نظامى در افغانستان، اعلام جنگ جهانى به تروريسم، نميدهد (مشروعيت و عدم مشروعيت آن، خاصيت آن، عواقب آن). قطعنامه ما بايد تکليف روشن کند، نسبت به انحرافات هشدار بدهد، با چپ و راست خود مرزبندى کند، اصول را بگويد، اوضاع را پيش‌بينى کند. اين نوشته وارد اين عرصه‌ها نشده است. نميتوان بر اين مبنا حزب را آنطور که بايد فرموله و منسجم کرد.
٢- اين نوشته را از نظر سطح بحث، ميشود بعنوان اطلاعيه دوم حزب چاپ کرد. اما به اين عنوان هم اشکالاتى دارد. فرمول "يک جنگ اعلام نشده" (سطر اول) منطقا موضع بوش که "اين يک جنگ است" را تأئيد ميکند. در آن حالت چرا بايد به جنگ رفتن آمريکا محکوم شود. در ثانى طرف اعلام جنگش را بارها کرده است. بنظر من اين فرمول را بکار نبريم چون لزومى ندارد وارد اين بحث حقوقى که اين يک جنگ رسمى است يا نه بشويم.
٣- روح عمومى متن، ما را به چپ سنتى نزديکتر ميکند، چون بيشتر راجع به ميليتاريسم آمريکاست تا تروريسم اسلامى. بنظر من ما بايد نسبت به هردو سوى اين اختلاف بسيار صريح باشيم.
٤- "راسيسم وارونه اسلامى و شرقى و جهان سومى"، منظور چيست؟ بنظر من خصومت شرقى‌ها با غرب راسيستى نيست، سياسى و مذهبى است. "راسيسم ضد عرب و ضد مسلمان" هم فرمول خوبى نيست، راسيستها حتما فعال ميشوند، اما هر تحريک قومى و ملى راسيسم نيست. اگر انگلستان و آلمان جنگشان بشود، حتما عليه هم در کشور خود تحريک و کشتار ميکنند اما اين ربطى به راسيسم ندارد.
٥- بنظر من نبايد از پيش در موضعى قرار بگيريم که ورود سربازان آمريکا به افغانستان را محکوم کرده باشيم. اين از نظر اصولى، سياسى و حقوق بين‌الملل قلمرو خاکسترى‌ترى است. اگر هندوستان براى سرنگونى طالبان وارد کابل ميشد ما ميبايست محکوم ميکرديم؟
٦- بنظر من، يکهفته بعد از واقعه، اطلاعيه و يا قطعنامه ما بايد بيشتر روشنگر کننده باشد تا احساسى و محکوم کننده. ما محکوممان را کرده‌ايم. حالا ميخواهيم بگوييم ماجرا را چگونه ميبينيم.
نادر.
از آرشیو کورش مدرسی - منتشر شده در "منتخب آثار منصور حکمت، ضميمه ١"، انتشارات حزب کمونيست کارگرى - حکمتيست، ژوئيه ٢٠٠٦ - صفحات ٥٤١ و ٥٤٢

No comments: