با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Sunday, May 18, 2008

اوضاع سياسي عراق

فاتح بهرامي
بخش دوم وپاياني
سرنوشت طرح "آشتي ملي"، عواقب طرح بوش – مالکي

در بخش اول اين نوشته به وضعيت مردم عراق تحت حاکميت باندهاي اسلامي و قواي اشغالگر، پروپاگاند بوش و تيم وي درباره ضرورت وجود ارتش آمريکا در عراق و همچنين به تلاشهاي آنان در جهت ايجاد يک نيروي صد هزار نفري از گروهها و قبايل اسلامي سني که فعلا متحد آمريکا هستند بطور مختصر اشاره شد. در اين بخش اساسا به دلايل موج کشتارهاي اخير و شروع يک جنگ ويرانگر و زمينه هاي آن اشاره ميشود.

گرچه اشغال عراق و جنگ داخلي ناشي از آن در پنج سال گذشته بيش از يک ميليون کشته و حدود پنج ميليون آواره بهمراه داشته و مقامات کاخ سفيد و پنتاگون بر شکست استراتژي تاکنوني هم انگشت گذاشته اند اما "راه جديد براي پيشروي" از نظر آمريکا همچنان ادامه جنگ و حضور نظامي است، يعني همان استراتژي باضافه افزايش نيروي نظامي. همانطور که در بخش قبل اشاره کردم موج اخير قتل و کشتارها و شدت انفجارات در شهرهاي مختلف عراق پوچ بودن تبليغات سران دولت آمريکا را درباره پائين آمدن درصد کوچکي از ميزان قتل و کشتار در ماههائي از سال ۲۰۰۷ که بعنوان پيشرويهاي سياسي بوش و تاثير افزايش نيروي نظامي قلمداد ميشد، را به خود بوش و تيم وي نيزنشان داد. در جريان درگيريهاي دو ماه گذشته در کل عراق بيش از ۲۰۰۰ نفر کشته شده اند و بيشتر از ۲۵۰۰ نفر هم زخمي شده اند. جدا از دلايل مشخص تشديد جنگ و کشتار اخير، واضح است که فاکتور اساسي در توضيح اين وضعيت به اشغال عراق و نتايج سياستهاي آمريکا در عراق و کل خاورميانه مربوط است. پس از سرنگوني صدام حسين و ورود ارتش امريکا و متحدين آن به عراق، از يکسو انواع و اقسام گروهها و فرقه هاي مذهبي و قومي با منافع متفاوت و اختلافات جدي ميداندار شدند و به صحنه سياسي عراق پا گذاشتند، و از سوي ديگر سياست آمريکا براي حکومت بعد از صدام حسين مبتني بر تشکيل يک حکومت متشکل از همين گروهها و فرقه هاي قومي و مذهبي بوده است. اين سياست البته مختص فقط عراق نيست، عراق و افغانستان آزمايشگاه عملي اين سياست هستند. مدل حکومتي نئوکنسرواتيوهاي آمريکا و دمکراسي نظم نويني آنها در خاورميانه اساسا بر همين حکومتهاي قومي- مذهبي استوار است که قرار است ارتجاعي ترين گرايشات قعر جامعه را که با سياستهاي آمريکا همسو بشوند بر سر مردم سوار کند، و البته در معيت ارتش آمريکا و با اتکا به آخرين تکنولوژي جنگي آن. جنگ و کشتار و ناامني مستمر خود يک جزء تفکيک ناپذير از پروسه سرهم شدن حکومتهائي است که از گروهها و فرقه هاي مسلح قومي و مذهبي تشکيل شده است. بهمين دليل هم طرحهاي مسخره "آشتي ملي" در نطفه شکست خورده اند و خود آمريکا هم به شکست آن اذعان ميکند.
پس از دوره هاي حاکميت پل برمر، نخست وزيري اياد علاوي، و نخست وزيري ابراهيم جعفري، سرانجام بدنبال بروز اختلافات شديد گروههاي اسلامي سني بر سر نخست وزيري مجدد جعفري که نيروهاي وي در وزارت کشور از جمله متهم به دست داشتن در قتل سني ها بودند و آمريکا هم بنوعي آنرا تائيد کرده بود، نوري مالکي بعنوان آخرين شانس آمريکا و بعنوان نخست وزير روي کار آمد و قرار بود که درباره "آشتي ملي" معجزه بکند. اکنون پس از ۲ سال از نخست وزيري مالکي نه فقط اوضاع بهتر نشده بلکه حتي تا چند ماه قبل فشار زيادي در هيئت حاکمه آمريکا روي بوش وجود داشت که مالکي را عوض کند، اما بوش از آنجا که آلترناتيوي نداشت در دفاع از مالکي تاکيد کرد، و البته وي را براي اتخاذ سياستهائي در جهت تامين امنيت تحت فشار گذاشت و مورد انتقاد قرار داد. در واقع سياست جديد مالکي، مبني بر "مصمم بودن به تامين امنيت"، بطور جدي از طرف بوش و تيم وي مورد حمايت قرار گرفت و تشديد جنگ و ناآراميهاي اخير هم، علاوه بر تاثير بالا گرفتن اختلافات جمهوري اسلامي و آمريکا، در واقع از نتايج به اجرا گذاشته شدن سياست بوش-مالکي در جهت باصطلاح تامين امنيت است که پائينتر به هر دوي آن اشاره ميکنم. اما قبل از آن اشاره اي کوتاه به ترکيب نيروهاي دخيل در حکومت عراق، مجلس و دولت، لازم است.

گروههاي اسلامي و مجلس و دولت

بدنبال سقوط حکومت صدام حسين، احزاب و گروههاي متعددي در اوضاع و حيات سياسي عراق دخيل شدند که تعداد زيادي از آنها را گروههاي اسلامي شيعه تشکيل ميدهد. اکثريت اين گروهها در يک ائتلاف بنام "ائتلاف يکپارچه عراق" متشکل هستند که باصطلاح يک ائتلاف پارلماني است. از ميان اينها سه گروه اصلي و قدرتمند از اسلاميون شيعه را ميتوان نام برد که به آنها و نيز بطور تيتروار به چند حزاب پارلماني و خود مجلس و دولت هم اشاره ميشود.

۱- مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق:
اين تشکل ۲۶ سال پيش، در سال ۱۹۸۲، در ايران و با کمک جمهوري اسلامي تشکيل شد. محمد باقر حکيم در ۱۹۸۰ به ايران رفت و ۲ سال بعد اين تشکل را با کمک جمهوري اسلامي درست کرد و چهار سال بعد در راس اين تشکل قرار گرفت. پس از جنگ خليج، باقر حکيم در سال ۹۱ طي اعلاميه اي مردم عراق را به قيام عليه صدام حسين دعوت کرد، اين قيام سرکوب شد. سپس باقر حکيم براي مبارزه با حکومت صدام حسين "سپاه بدر" را بکمک و در واقع توسط سپاه پاسداران جمهوري اسلامي درست کرد که در آنوقت اين سپاه پنج هزار نيروي مسلح داشت. باقر حکيم پس از سرنگوني حکومت صدام در اواسط ماه مه ۲۰۰۳ به عراق بازگشت. سه ماه بعد، او و صد نفر از همراهانش در ۲۹ اوت ۲۰۰۳ در جريان يک بمبگذاري در نجف کشته شدند. موفق ربيعي بعد از انفجار نجف و کشته شدن حکيم گفته است: "آقاي حکيم در زمينه سياست و مذهب کاملا ميانه رو بود. او عميقا به دمکراسي، به عراق نوين داراي نظام پارلماني و قانون اساسي و عراقي چند قومي اعتقاد داشت."
پس از کشته شدن محمد باقر حکيم، عبدالعزير حکيم رياست مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را بعهده گرفت و به عضويت شوراي حکومتي در آمد و بعنوان يکي از اعضاي ارشد اين گروه در دولت موقت نيز شرکت داشته است. عبدالعزيز حکيم نيز مانند برادرش به خاطر مخالفت با رژيم سابق عراق تحت تعقيب بود. وي سالهاي طولاني به حالت تبعيد در ايران به سر ميبرد و در ماه مه ۲۰۰۳، يک هفته پس از برادرش، به همراه حدود چهارصد تن از اعضاي "سپاه بدر"، شاخه نظامي مجلس اعلا، به عراق برگشت، او فرمانده اصلي سپاه بدر بحساب ميامد. عبدالعزيز حکيم پس از بعهده گرفتن مسئوليت مجلس اعلا به ايران رفت و با سران جمهوري اسلامي ديدار و گفتگوي وسيع داشت. او همچنين در دسامبر ۲۰۰۶ به آمريکا رفت و در کاخ سفيد با جرج بوش درباره اوضاع عراق گفتگو کرد.

۲- حزب الدعوه: حزب الدعوه (حزب الدعوة الاسلامية)
در اواسط دهه پنجاه ميلادي توسط محمد باقر صدر و تعدادي از همفکران او تشکيل شد. هدف محمد باقر صدر از تشکيل اين حزب جلوگيري از نفوذ مارکسيسم و چپگرائي در ميان جوانان و تحصيلکردگان و احياي نهادهاي مذهبي و در نهايت برپائي يک حکومت اسلامي در عراق بود. کتابهاي "اقتصاد ما" و "سياست ما" از جمله آثار اصلي او در توضيح اسلام بعنوان يک مکتب فکري و مبناي حکومت مورد نظرش در مقابله و جدل با چپ بود. اين حزب در صحنه سياسي عراق دست به فعاليت زد و سالها هدايت مبارزه مسلحانه مخفي در عراق را عليه حکومت صدام بعهده داشت، و دولتهايي که پس از سقوط سلطنت در عراق روي کار آمدند در جهت سرکوب آن کوشيدند. در جريان اين سرکوبها محمد باقر صدر در سالهاي ۱۹۷۱ و ۱۹۷۴ بازداشت شد اما بدليل نفوذي که در ميان قبايل شيعه داشت زياد در بازداشت نماند. بار آخر چند ماه بعد از سر کار آمدن جمهوري اسلامي صدر حبس خانگي شد و سرانجام حدود يکسال بعد از روي کار آمدن جمهوري اسلامي صدام حسين او و خواهرش آمنه (ملقب به بنت الهدا) را اعدام کرد. صدر و خميني با هم ارتباطاتي داشتند و مجموعا حدود ۱۳ سال هر دو در نجف زندگي کردند. محمد باقر حکيم، محمود شاهرودي و کاظم حائري جزو شاگردان محمد باقر صدر بوده اند. پس از اعدام صدر حزب الدعوه که رهبرش را از دست داده بود دچار ضعف و افول شد، رهبران آن تحت حمايت مستقيم ايران قرار گرفتند و اکثرا به ايران رفتند. سپس تعدادي از رهبران اين حزب از جمله ابراهيم جعفري به لندن رفتند و آنهايي که در تهران و قم ماندند نيز زير چتر مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق رفتند که جمهوري اسلامي براي گردآوردن گروههاي مختلف اسلاميون شيعه در عراق درست کرده بود و بدين ترتيب ميراث محمد باقر صدر زير نفوذ محمد باقر حکيم قرار گرفت که خانواده او از قديم در پرچمداري شيعيان عراق، رقيب خاندان صدر به شمار ميرفت. حزب الدعوه تا پيش از حمله آمريکا به عراق در ۲۰۰۳ چندين پاره شده و تحت الشعاع ديگر احزاب قرار گرفته بود اما با راه يافتن آن به قدرت بدنبال سقوط حکومت صدام حسين دوباره جان گرفت و بعنوان يکي از نيروهاي عمده سياسي در عراق سر برآورد. ابراهيم جعفري که قبل از مالکي نخست وزير عراق شد رهبري حزب الدعوه را بعهده دارد و جواد مالکي نيز، که بدنبال سرکوب اين حزب در سال ۱۹۸۰ به سوريه رفته بود، هم اکنون سخنگوي حزب الدعوه است و قبلا هم از فعالين و اعضاي قديمي اين حزب بوده است.

۳- گروه مقتدا صدر (جيش المهدي يا سپاه مهدي)
مقتدا صدر يکي ديگر از آخوندهاي عراق است که از همان ابتداي اشغال عراق بدليل مخالفت آشکار با حضور آمريکا و برخورد تند به ساير گروههاي اسلامي شيعه که با آمريکا همکاري ميکردند به يک چهره جنجالي در صحنه سياسي عراق تبديل شد. اختلاف وي با اکثر مراجع مذهبي و رهبران گروههاي اسلامي عراق، علاوه بر اختلاف بر سر نحوه برخورد به آمريکا، به اختلاف پدرش (محمد صادق صدر) با اين مراجع در دوره صدام حسين هم برميگردد. محمد صادق صدر گرچه در مواردي توسط صدام حسين، در مقابل آخوندهاي نجف که رابطه نزديکي با جمهوري اسلامي داشتند، تقويت ميشد اما سرانجام در سال ۱۹۹۹ صدام حسين او و دو فرزند ديگرش را اعدام کرد.
مقتدا صدر در سطح علني و با زبان تند از مراجع مذهبي و ديگر گروههاي اسلامي انتقاد ميکرد و علاوه بر سخنرانيهايش از طريق نشريه اي بنام "الحوزه الناطقه" (حوزه گويا) عليه سکوت و يا همکاري اين گروهها با آمريکا حرف ميزد. او عملکرد ساير گروههاي اسلامي را "حوزه خاموش" و جنبش خود را "حوزه گويا" ميناميد. سرانجام در آوريل ۲۰۰۴ اين نشريه توسط شوراي حکومتي تعطيل شد و همين بهانه شورش مقتدا صدر و طرفداران وي در نجف در آوريل ۲۰۰۴ شد که به "قيام مقتدا صدر" مشهور شد. "سپاه مهدي" در واقع دو هفته بعد از ورود ارتش آمريکا به خاک عراق توسط مقتدا صدر تشکيل شد. گرچه آخوندهاي مرجع و نيز دو جريان مجلس اعلا و حزب الدعوه تلاششان اين بوده که مقتدا صدر و گروه وي را جدي نگيرند و از رودرروئي با وي پرهيز کنند، اما گفته ميشود که برخي از اينها بطور پنهاني از سرکوب مقتدا صدر توسط آمريکا پشتيباني کرده اند. دو ماه بعد از ورود ارتش آمريکا به عراق مقتدا صدر به ترور آخوندي بنام مجيد خوئي که مدتي قبل از سرنگوني صدام بکمک آمريکا از لندن به نجف برگشته بود متهم بود اما او اين اتهام را رد کرده بود. مقتدا صدر همان اوائل سرنگوني صدام به ايران سفر کرد و با آخوندهاي قم از جمله کاظم حائري که مورد احترام اوست گفتگو کرد. جمهوري اسلامي و رسانه هاي آن از همان اوائل و بويژه در جريان درگيريهاي نجف در آوريل ۲۰۰۴ علنا از مقصدا صدر حمايت ميکردند. در طول پنجسال گذشته و بويژه از آوريل ۲۰۰۴ تاکنون "سپاه مهدي" يکي از طرفهاي درگير در درگيريهاي مسلحانه با ارتش آمريکا و انگليس، با نيروهاي دولت عراق، و نيز با ساير گروههاي مسلح اسلامي عمدتا سني در عراق و يکي از عوامل بمبگذاريها بوده است. در کنار اين درگيريها، مقتدا صدر در مقاطع مختلف سياستهاي متفاوتي از قبيل کنار گذاشتن اسلحه، نزديک شدن به علي سيستاني، مذاکره با دولت و احزاب ديگر، توافق با مجلس اعلا بر سر کارهاي فرهنگي مشترک و عدم حمله نظامي به نيروي نظامي عراق، و شرکت در انتخابات پارلماني و غيره هم انجام داده است.
بلحاط اجتماعي، طرفداران مقتدا صدر عمدتا جوانان و مردم فقير و محروم حاشيه شهرها بوده که عموما جزو مراجعين به شبکه هاي وسيعي از نهادهاي خيريه متعلق به او هستند و اعضاي سپاه مهدي نيز از ميان همين طيف جذب شده اند. يک منبع اوليه تامين هزينه اين نهادهاي خيريه به امکانات و ثروت فراوان پدر مقتدا صدر يعني محمد صادق صدر مربوط ميشود. محمد صادق صدر با استفاده از ثروت زياد ناشي از موقوفات و عوايد سهم امام، در شهرها و محلات مختلف شبکه گسترده اي از مؤسسات خيريه پايه گذاري کرده بود که پيرامون آن فعاليتهاي مذهبي و سياسي هم انجام ميشد. مقتدا صدر در مناطق فقير نشين مختلفي در جنوب و مرکز عراق نفوذ دارد و يکي از مهمترين مناطق تحت نفوذ وي "شهرک صدر" در جنوب غربي بغداد است که نام آن قبل از سرنگوني صدام "شهرک صدام" بود. روش فعاليت مقتدا صدر و نحوه سازماندهي طرفدارانش بنوعي شبيه حزب الله لبنان است که در کنار قدرت نمائي نظامي به فعاليتهاي نهادهاي خيريه اي و سربازگيري از ميان توده وسيع جوانان و مردم فقير و محروم نيز توجه دارد، و امکانات مالي مقتدا صدر بدليل کمکهاي جمهوري اسلامي و مکانيزمهاي تامين مالي جريانات اسلامي ته ندارد. بلحاظ تبليغي نيز، مقتدا صدر عموما در سخنرانيهايش روي شعارهاي طرفداري از "مستضعفين" نيز تاکيد زيادي دارد.

۴- احزاب ديگر
پرداختن حتي خيلي مختصر به همه احزاب و گروههاي درگير در عراق در اينجا ميسر نيست. در واقع در جريان انتخابات پارلمان عراق در دسامبر ۲۰۰۵ تعداد ۳۰۷ حزب و گروه و ۱۹ ائتلاف سياسي داوطلب نمايندگي در مجلس عراق شدند که عمدتا از گروههاي مختلف مذهبي و قومي تشکيل ميشوند. قطعا اکثر اينها احزاب و گروههاي کوچک هستند. اما علاوه بر اينها و خارج از احزاب پارلماني گروههاي متعدد تروريستي که "بدون تبعيض" آدم ميکشند و سر ميبرند وجود دارند که همگي باندهاي اسلامي سني و شيعه هستند که يا جزو شبکه هاي القاعده هستند و يا گروههاي مشابه آنان (مانند جند السما و انصار الاسلام) و بخشا برخي هم منشعب از گروه مقتدا صدر هستند. از سه مورد فوق که بالاتر اشاره شد، مجلس اعلا و حزب الدعوه در واقع احزاب عمده و بزرگ اسلاميون شيعه هستند که همراه "ائتلاف يکپارچه عراق" در پارلمان و دولت عراق حضور دارند. مقتدا صدر نيز بعنوان يکي از گروههاي بازيگر اصلي در عراق، علاوه بر فعاليت سپاه مهدي و حضور در صحنه جنگ هر روزه در عراق، در پارلمان و کابينه هم حضور داشته و البته بدفعات و در مقاطع مختلف هم در مجلس و هم در کابينه نيرويش را خارج کرده و دوباره برگشته و يا تهديد به خروج از آنها کرده است.
در اينجا تيتروار به چند حزب و گروه اصلي ديگر که در انتخابات پارلماني شرکت داشته اند و يا در دولت حضور دارند اشاره ميشود. "حزب اسلامي عراق" بزرگترين حزب اسلاميون سني است که طارق هاشمي يکي از معاونين جلال طالباني رهبر آن است. اين حزب يکي از اعضاي "جبهه توافق" است که يک ائتلاف پارلماني اسلاميون سني است و بدليل نقش آن در اوضاع عراق و موقعيت اقليت در مقابل احزاب اسلامي شعيه اهميت زيادي براي آمريکا و احزاب اسلامي شيعه و دولت دارد که آنرا راضي نگه دارند که تاکنون موفق نشده اند و يکي از مسائل اصلي اين حزب بازنگري در قانون اساسي است. "جمعيت دمکراتهاي مستقل عراق" و "حزب دمکرات ملي عراق" از ديگر احزب اسلامي سني هستند.
از ميان ديگر ائتلافهاي مهم پارلماني و حضور در کابينه بايد به "اتحاديه ميهني کردستان" و "حزب دمکرات کردستان" اشاره کرد که دو حزب اصلي ناسيوناليسم کرد هستند و در پارلمان و دولت حضور دارند، و جلال طالباني رهبر اتحاديه ميهني رئيس جمهور عراق و مسعود بارزاني رهبر حزب دمکرات رئيس جمهور حکومت خودمختار کردستان است. درباره اين دو حزب و نقش آنها و موقعيت حکومت خودمختار کردستان بايد جداگانه و در فرصت ديگري نوشت.
يکي ديگر از احزاب دخيل در سياست عراق "حزب وفاق ملي" برهبري اياد علاوي است. اياد علاوي جزو "سکولار"هاي سياستمداران عراق است که مورد پشتيباني آمريکا است. اياد علاوي البته مورد انتقاد برخي از گروههاي اسلامي است و در جريان زيارت گور علي در نجف با چاقو مورد حمله قرار گرفته بود. در جريان انتخابات اياد علاوي رهبري يک ائتلاف را داشت که "فهرست العراقيه" نام داشت و از شخصيتهاي "سکولار" و گروههاي مختلف مذهبي تشکيل شده بود. اياد علاوي جزو کساني است که مخالف نفوذ جمهوري اسلامي در عراق است و از اينرو اسلاميون سني نگاه مثبت تري به اياد علاوي دارند. اياد علاوي اولين نخست وزير موقت عراق بعد از سقوط صدام بود.
"کنگره ملي عراق" برهبري احمد چلبي يکي ديگر از احزاب در عراق است که در سال ۱۹۹۲ با حمايت آمريکا تشکيل شد. احمد چلبي بهمراه صدها نفر از اعضاي حزبش توسط وزارت دفاع آمريکا به عراق برگردانده شد. احمد چلبي پستهاي مختلفي از جمله رئيس شوراي حکومتي عراق که اعضاي آن بوسيله آمريکا تعيين شده بود، معاون نخست وزير و وزير نفت را بعهده داشته است. احمد چلبي به دادن اطلاعات محرمانه به جمهوري اسلامي متهم شد و بهمين دليل رابطه وي با آمريکا تيره شد. چلبي و جمهوري اسلامي هر دو اين اتهام را رد کرده بودند.

۵- مجلس و دولت
پارلمان (مجمع ملي عراق) که انتخابات آن در دسامبر ۲۰۰۵ برگزار شد داراي ۲۷۵ نماينده است. نتيجه اين انتخابات بر اساس تعداد کرسيهاي بدست آمده براي ائتلافها چنين است: ائتلاف يکپارچه عراق ۱۲۸ کرسي، ائتلاف کردستان عراق ۵۳ کرسي، جبهه توافق ۴۴ کرسي، ائتلاف اياد علاوي (فهرست العراقيه) ۲۵ کرسي و بقيه ائتلافها ۲۵ کرسي. در اين انتخابات گروه مقتدا صدر همراه ائتلاف يکپارچه عراق در انتخابات شرکت کرد و ۳۲ کرسي به طرفداران وي اختصاص داشت.
پس از پايان انتخابات مجلس، و حدود ۳ ماه کشمکش ميان احزاب اسلامي بر سر نخست وزير جديد سرانجام در آوريل ۲۰۰۶ جواد (نوري) مالکي بعنوان نخست وزير مورد توافق پارلمان قرار گرفت و از طرف طالباني مامور تشکيل دولت شد. مالکي قرار بود معضلات و اختلافات بين احزاب اسلامي را برطرف کند و در واقع "آشتي ملي" را به ارمغان آورد. اما در طول دو سال اخير در دوره دولت مالکي علاوه بر اينکه شاهد ادامه و تشديد آدرم ربائي و انفجار و قتل و کشتار هر روزه در محلات و خيابانهاي شهرهاي عراق هستيم، اين دولت بطور مرتب منعکس کننده درجه اي از بروز اختلافات گروهها و باندهاي سربرآورده از اوضاع بعد از حضور ارتش آمريکا بوده است که با توجه به فشار آمريکا و نصايح آيت الله ها تازه اين اختلافات ملايم هستند و پتانسيل واقعي اين جريانات و نتايج ناشي از کنار رفتن سازشها و توافقات تاکنوني هنوز عيان نشده است. در اينمدت تعداد زيادي از اعضاي کابينه مالکي يا استعفا داده اند يا مرتب تهديد به استعفا نموده اند، و در مواردي پس از سازشهائي برگشته اند. اما در نهايت و در حال حاضر ۶ وزير طرفدار مقتدا صدر از کابينه مالکي استعفا داده اند، ۶ وزير اسلاميون سني که متعلق به جبهه توافق بوده اند از اين کابينه خارج شده اند، ۵ وزير گروه علاوي کابينه مالکي را بايکوت کردند و فعلا اعضاي باقيمانده اين کابينه عمدتا متعلق به اسلاميون شيعه و ائتلاف کردستان عراق هستند. دولت مالکي در اهدافي که دولت آمريکا دنبال ميکرد تماما شکست خورده و در چنين وضعيتي براي تامين امنيت عراق از طريق اعمال قدرت نظامي و بکمک ارتش آمريکا وارد عمل شده است. هر گروه و باندي از عناصر تشکيل دهنده اين حاکميت داراي نيروي مسلح خويش است که علني يا مخفي نقش ايفا ميکند و در بهترين حالت برخي از اين گروهها بطور رسمي و در ظاهر اسلحه را کنار گذاشته و بازوي مسلحشان در پوشش ارتش و نيروي نظامي دولت عراق خدمت ميکنند و برخي ديگر هم ابراز وجود نميکنند چون فعلا بايد نيروي سياسي پارلماني باشند. در اين ميان مقتدا صدر فعلا تن نداده است و اکنون فشار بر روي او متمرکز است. هر زمان قواعد بازي بهم بريزد و موضوعيت اين ائتلافها از بين برود نيروهاي مسلح همه اينها، از سپاه بدر مجلس اعلا و حزب الدعوه گرفته تا گروههاي جبهه توافق و غيره در کنار مقتدا صدر و شبکه گروههاي القاعده و دهها باند تروريست ديگر حاضر و آماده در صحنه خواهند بود.

نقش جمهوري اسلامي

نقش و دخالت جمهوري اسلامي در صحنه سياسي عراق چيزي نيست که نياز به اثبات و تحليل داشته باشد. آنچه که جمهوري اسلامي معمولا انکار ميکند آموزش نظامي تروريستها و ارسال بمب و اسلحه و امثال اينهاست و گرنه خود رژيم اسلامي نه تنها نفوذش را روي گروههاي اسلامي عراق پنهان نميکند بلکه آنرا بعنوان نقطه قدرت خود نيز در مقابل آمريکا بحساب مياورد. نکته جالب اينست که از سال گذشته تاکنون که چند دور مقامات دولتهاي ايران و آمريکا بطور رسمي در عراق با هم مذاکره کرده اند و مقامات عراقي هم در آن شرکت داشته اند، نکته اصلي دستور جلسه اين مذاکرات اوضاع داخلي عراق و امنيت آن بوده است! آمريکا بعنوان يک نيروي اشغالگر و رژيم اسلامي بعنوان همسايه عراق درباره امنيت عراق باين دليل مذاکره ميکنند که جمهوري اسلامي روي جريانات اسلامي نفوذ دارد و يک پاي ايجاد اين ناامني است. در دوره اي که دور دوم مذاکرات ايران و آمريکا در بغداد صورت گرفت (مه تا ژوئيه ۲۰۰۷) و از چند ماه قبل از آن که بحث و تبليغ آن موضوع رسانه ها بود گروه مقتدا صدر فعاليت چنداني نداشت تا جائي که جلال طالباني از آن بعنوان افول اين گروه نام برده برد و سرانجام مقتدا صدر در اوت ۲۰۰۷ اعلام آتش بس کرد و به طرفدارانش دستور ميدهد که به نيروهاي عراقي و آمريکائي حمله نکنند. اين آتش بس در فوريه امسال از طرف صدر دوباره تمديد شد، اما اوضاع با حمله نيروهاي آمريکا و دولت عراق به شهرک صدر و بصره در ماه مارس امسال عوض شد. گرچه نيروهاي القاعده در مواردي در نيمه دوم سال ۲۰۰۷ نيز دست به اقدامات ترور و انفجار زده بودند، اما کاهش درگيريها در اين دوره که آمريکا آنرا بعنوان تاثير مثبت افزايش نيروهايش قلمداد کرده بود اساسا به دو دليل آتش بس مقتدا صدر و نيز ايجاد شوراهاي بيداري بود که در بخش اول به آن اشاره کردم. خود مقامات آمريکا علنا بر تاثير آتش بس مقتدا صدر براي آرام شدن اوضاع تاکيد کرده بودند. سفر احمدي نژاد در اوايل مارس امسال نيز حدود ۱۰ روز بدنبال تمديد آتش بس از جانب مقتدا صدر است. اما نکته جالب در ارتباط با رابطه جمهوري اسلامي و مقتدا صدر سفر يک هيئت از جانب ائتلاف يکپارچه عراق به ايران در آخر آوريل امسال است که از جمهوري اسلامي ميخواهند جلو فعاليت مسلحانه طرفداران صدر را بگيرد. اين هيئت پنج نفره از نمايندگان مجلس اعلا و حزب الدعوه و ساير گروههاي اسلامي شيعه هستند که خود رابطه بسيار نزديکي با جمهوري اسلامي دارند. يکي از اعضاي اين هيئت بنام سامي عسکري که نايب رئيس دوم مجلس عراق است به خبرگزاري رويتر گفته بود که هدف از سفر اين هيئت اين است که از مقامات جمهوري اسلامي بخواهند از ارسال کمک براي سپاه مهدي از خاک ايران جلوگيري کنند و به حمايت از دولت نوري مالکي و تلاش براي ايجاد ثبات در عراق ادامه دهند. طرفداران مقتدا صدر اين سفر را محکوم کردند و گفتند هدف ائتلاف حاکم بر عراق از اعزام چنين هيئتي به ايران اين است که نشان دهد تصميم گيريهاي جنبش صدر در ايران اتخاذ مي شود و راه حل مشکل دولت عراق با اين جنبش را بايد در ايران پيدا کرد. آنها علي اديب (عضو بانفوذ حزب الدعوه) از اعضاي هيئت را "تا مغز استخوان ايراني" خواندند و هادي عامري (فرمانده قبلي سپاه بدر مجلس اعلا) يک عضو ديگر هيئت را "سردار سابق سپاه پاسداران" خواندند. خبرگزاري آسوشيتدپرس به نقل از يکي از اعضاي هيئت گفته است که اين هيئت با سرتيپ قاسم سليماني، فرمانده نيروي قدس سپاه پاسداران ايران ديدار کرده و با ارائه شواهد، متن اعترافات و تصاويري به وي که حاکي از حمايت نيروي قدس از سپاه مهدي است خواهان توقف اين حمايت شده اند. در هفته اول آوريل امسال، محمد علي مهتدي، کارشناس مسائل خاورميانه در دانشکده روابط بين الملل وزارت خارجه جمهوري اسلامي گفته بود که اکنون مقتدا صدر در ايران است و در قم مشغول تحصيل است، و گويا از طريق رابطين خود جنبش خود را هدايت ميکند.
نقش جمهوري اسلامي در عراق و نيز موقعيت گروههاي اسلامي طرفدار ايران پيچيده است و اشکال متنوعي دارد. از طرفي دو تشکل عمده اسلامي در عراق مجلس اعلا و حزب الدعوه هستند که رهبران و اعضاي آنها بيش از ۲۰ سال در ايران زندگي کرده اند و سپاه بدر مجلس اعلا توسط سپاه پاسدران رژيم اسلامي درست شد، و از طرف ديگر محافل مختلف حکومت اسلامي در ميان جناحهاي مختلف رژيم و آيت الله ها و سپاه پاسداران با عناصر و محافل مختلف همين گروههاي اسلامي در عراق در ارتباط بوده اند و هستند. اين يعني نفوذ رژيم اسلامي در عراق و در ميان جريانات اسلامي يک رابطه ساده و يکسان نيست. هم مقتدا صدر که از پيروان کاظم حائري است رابطه تنگاتنگ با حکومت دارد و هم فرمانده سابق سپاه پاسداران که امروز از عناصر بالاي حکومت عراق است و هم ديگر سران مجلس اعلا و حزب الدعوه به محافل مختلف جمهوري اسلامي وصلند. ائتلاف يکپارچه از احزاب اسلامي شيعه از طرفي بدليل حفظ موقعيت خود و حفظ تسلط بر حاکميت عراق همپيمان آمريکا هستند و از طرف ديگر ارتباط تنگاتنگ با جمهوري اسلامي دارند. جمهوري اسلامي هزينه بسيار کلاني صرف نفوذ و تحکيم جا پاي خود در عراق و لبنان و فلسطين ميکند، زيرا اين تنها برگ برنده حکومت اسلامي در مقابل آمريکا و نفوذش در منطقه است. اما گذشته از درد بيدرمان رژيم اسلامي در داخل خود ايران در قبال جنبش قدرتمند و چپ براي سرنگوني اين رژيم، هم اسلام سياسي و هم آمريکا بلحاظ سياسي بشدت شکست خورده اند. نه آمريکا در ميان مردم عراق نفوذ و اعتبار دارد و نه جمهوري اسلامي. تا به آمريکا برميگردد، جدا از باندهاي اسلامي که بر جامعه چنگ انداخته اند، مردم عراق تباهي زندگي خويش را در حضور آمريکا در عراق ميدانند و از آن تنفر دارند، اينرا بطور سمبليک ميتوان در عکس العمل يک کودک مدرسه اي به سرباز امريکائي ديد که هنگام ورود به داخل مدرسه با سنگ توسط آن کودک مورد استقبال قرار گرفت و البته کودک بيچاره زير پاهاي آن سرباز لگدمال شد. عملکرد باندهاي اسلامي هم در عراق جلو چشمان مردم است، لت و پارشدن هر روزه آدمها در اثر انفجارات و عادي شدن قتل و کشتار و آدم ربائي و تجاوز به زنان توسط گروههاي تروريست اسلامي که گفته ميشود بنا به "عادت" کارشان است و تبديل شدن عراق به جهنمي براي زن که وخيم بودن زندگي آنان را غير قابل توصيف کرده و بالاخره فقر و فلاکت و بيکاري اي که بخشي از مردم را براي رفع گرسنگي مجبور به سرباز شدن به گروههاي جاني کرده است، همه اينها گوشه اي از حاکميت اين باندهاي اسلامي است که به زندگي مردم عراق چسبيده است و اين مردم ميدانند که مسئوليت اين اوضاع از جمله به گردن اين جريانات اسلامي آويزان است. آنچه که نامش نفوذ جمهوري اسلامي در عراق است در يک کلام نفوذ در ميان اوباشي است که خود طي ساليان طولاني پرورده است و اين جهنم را براي مردم درست کرده اند و بخش ديگري ازآنها را هم در اين پنجسال بزور پول و امکانات بجان مردم انداخته است.

طرح امنيت بوش – مالکي

قبلا اشاره کردم که تمام سياستهاي تاکنوني آمريکا و تيم بوش براي تامين امنيت عراق با شکست مواجه شده است. سياست بوش براي تغيير اين اوضاع از يکسو همچنان بر افزايش نيروي نظامي و ادامه حضور در عراق متکي است و از طرف ديگر فشار بر روي مالکي براي تامين امنيت بوده است. علاوه براين، بوش تلاش کرده است که کشورهاي متحد آمريکا در خاورميانه را متقاعد کند که کمک کنند تا جريانات اسلامي سني را وادار کنند که با دولت فعلي همکاري کنند. نتيجه اين قرار است به کنفرانسي بينجامد که "آشتي ملي" را متحقق کند. محتواي فشار سياسي بوش بر مالکي که متوجه جريان حاکم در مجلس هم هست تاکيد بر نشان دادن انعطاف در مقابل گروههاي اسلامي سني است که آنها را راضي کنند که با طرح "آشتي ملي" همکاري کنند و بعبارت ديگر با مجلس و دولت فعلي همکاري کنند. اما کل اين تلاشها در جهت "آشتي ملي" در نطفه شکست خورده است. قرار بود يک کنفرانس مهم در يک هتل در بغداد برگزار شود که ۷۰۰ نفر از جناحهاي مختلف مذهبي و قومي عراق در آن شرکت کنند و اختلافاتشان را کنار بگذارند و در جهت طرح "آشتي ملي" کار کنند. اين کنفرانس در ماه مارس تشکيل شد و از همان ابتدا بدليل تحريم جناح اصلي نمايندگان حزب اسلامي و گروه مقتدا صدر پوچ شد. جناح نمايندگان گروه اسلاميون سني گفتند که دعوت از آنها بطور صحيح صورت نگرفته و طرفداران مقتدا صدر هم گفته اند که کنفرانس تبليغات است و شرکت نميکنند چون درخواست آنان مبني بر پايان حملات نيروهاي ارتش آمريکا عليه آنان و آزاد کردن افرادشان از زندان عملي نشده است. باين ترتيب اين کنفرانس در نطفه شکست خورد و جواد مالکي در افتتاحيه کنفرانس از تحريم کنندگان انتقاد کرد و گفت آشتي ملي تنها راه کمک به مردم عراق است. دليل مهمتر تحريم نمايندگان جناح اصلي جبهه توافق به مسائل مهمتري برميگردد که ازجمله ميشود به عدم توانائي مالکي در تامين امنيت و جلوگيري از حملات گروههاي مسلح، بازنگري در قانون اساسي و کلا ناراضي بودن گروههاي اسلامي سني از سهم خود در حاکميت اشاره کرد. علاوه بر اين تصويب قانوني که اجازه ميدهد استانها از طريق رفراندوام به ايالت بدل بشوند و در نتيجه بتوانند مانند کردستان عراق خودمختار بشوند باعث نگراني جدي احزاب اسلامي سني است و حتي برخي از گروههاي اسلامي شيعه هم با آن موافق نبوده اند.
اما بخش اساسي تلاش بوش يعني طرح امنيت وي که موجد جنگ و ويراني کنوني و کشتار دو ماه اخير است در يک کلام بر "پاکسازي" و جنگ عليه نيروهاي شبه نظامي است و در اين جنگ قرار است نيروي نظامي عراق جلو باشد و ارتش آمريکا کمک کند.
طرح بوش که بعنوان "راه جديد براي جلو رفتن" از آن نام برده به "پاکسازي، حفظ امنيت، بازسازي" متکي است. اين البته طرح جديدي نيست و قبلا هم امريکا همين طرح را براي عراق داشته است، اما اکنون بنا به گفته خود مقامات نظامي آمريکا قرار است با شيوه جديدي به پيش برده شود. از جمله اين شيوه جديد اينست که تعداد نيروهاي نظامي آمريکا و عراق در شهر بغداد دو برابر ميشود و جنگ را نيروهاي عراقي هدايت ميکنند و ارتش آمريکا از آن پشتيباني ميکند. قرار است در اين طرح نيروهاي نظامي تمام مناطق و محله ها را از شورشيان و شبه نظاميان پاکسازي کنند و سپس از بازگشت آنها جلوگيري خواهند کرد و در مرحله آخر با استفاده از کمکهاي مالي تازه آمريکا، خدمات و زير ساخت سراسر بغداد را بازسازي خواهند کرد! اين قرار است در شهرهاي ديگر هم به اجرا دربيايد. فرماندهان آمريکا ميگويند تعهد مالکي باين طرح محور استراتژي جديد آمريکا در عراق است. نيازي به گفتن نيست که اساس اين طرح، يعني پاکسازي، تشديد جنگ عليه مردم عراق و قتل عام مردم بيگناه و غير نظامي است و اوضاع سه ماه اخير و ماجراهاي موصل و بصره و شهرک صدر همين را تاکيد ميکند.
علاوه بر انفجارات بزرگي در موصل توسط القاعده و جنگ شديدي که بين آنها و نيروهاي امريکا و عراق در ماه فوريه صورت گرفت، از ماه مارس تاکنون درگيريها و جنگ خونيني عليه مردم بصره و شهرک صدر در جريان بوده که در واقع شروع عمليات پاکسازي و اجراي طرح بوش- مالکي در عراق است. جرج بوش تهاجم ارتش عراق به بصره را "يک لحظه تعيين کننده در تايخ يک عراق آزاد" توصيف کرد. از ۲۵ مارس شش روز جنگ خونين در بصره در جريان بود و خانه به خانه و محله به محله ارتش عراق يورش کرد. مالکي به بصره سفر کرد تا از نزديک جنگ را هدايت کند. با اينکه پنج روز اول گروه مقتدا صدر توانست با تلفاتي مقاومت کند اما سرانجام روز ششم در ۳۰ مارس مقتدا صدر به نيروهايش دستور داد که شهر را تخليه کنند. در بيانيه اي که از سوي مقتدا صدر صادر شد، از دولت عراق خواسته بود که عفو عمومي اعلام کند، بازداشت شدگان را آزاد کند، و " يورش هاي غيرقانوني" را متوقف سازد. در جريان اين ماجرا گفته ميشود که صدها تن از سربازان عراقي ارتش را ترک کرده اند و اين ضربه اي به مالکي محسوب ميشود. بدنبال اين وضعيت در بصره، دولت انگليس که قرار بود نيروهايش در جنوب عراق را کاهش دهد، اين طرح را بحالت تعليق درآورد.
درگيريهاي اخير در شهرک صدر بمراتب شديدتر و خونين تر بود. ۲ ميليون نفري که در شهرک صدر زندگي ميکنند در واقع در منگنه جنگ بين نيروهاي آمريکا و عراق با مقتدا صدر گير کرده بودند. در جنگ هفت هفته اي در شهرک صدر علاوه بر خمپاره و تانک و تبادل آتش مستمر، از هوا نيز اين شهر توسط نيروي هوائي آمريکا مورد هجوم قرار گرفت. فقط در شهرک صدر در اين هفت هفته حداقل هزار نفر کشته و هزاران نفر ديگر آواره شده اند که بخش زيادي از کشته شدگان مردم غير نظامي از کوچک و بزرگ را شامل ميشود. همانطور که قبلا اشاره کردم يک هيئت پنج نفره از طرف مالکي و ائتلاف يکپارچه عراق به ايران سفر کرد تا شواهدي را درباره دخالت جمهوري اسلامي در عراق به مقامات رژيم نشان دهند. اين هيئت با افراد مختلفي صحبت کرد اما خامنه اي از ديدار با آنها امتناع کرد. گفته ميشود قرار آتش بس روز شنبه قبل ميان مقتدا صدر و دولت عراق گرچه شکننده بود اما تاثير دخالت ايران بوده است. نقش اصلي در يورش به شهرک صدر و جنگ خيابان به خيابان را نيروهاي آمريکائي بعهده داشته اند. علاوه بر اينها هفته گذشته دولت عراق اطلاعيه اي در ميان مردم پخش کرده است که شهر را ترک کنند و استاديومي را آماده کرده است که مردم را به آنجا ببرد. اين يعني آمريکا و ارتش عراق ميخواهند اين شهر را با خاک يکسان کنند. عليرغم اينها نيروهاي ارتش آمريکا و عراق و با پشتيباني نيروي هوائي تاکنون نتوانسته اند بر شهرک صدر مسلط شوند و نيروهاي مسلح مقتدا صدر همچنان بمبگذاري در کنار جاده ها و پرتاب موشک و خمپاره را ادامه ميدهند. زندگي مردم محروم اين شهر هم اکنون بسيار دشوارتر و فجيع تر از قبل است و کمبود آب و دارو زندگي مردم را بطور جدي به مخاطره انداخته است.
تا همينجا طرح امنيتي بوش- مالکي براي پاکسازي بغداد و شهرهاي ديگر از نيروهاي شبه نظامي فقط نتيجه اش ويران شدن خانه هاي مردم، کشته و زخمي شدن تعداد زيادي از مردم عادي و نيروهاي دو طرف درگير و راندن مردم بسمت يک وضعيت بسيار فجيعتر از تاکنون بوده است. اين طرح امنيتي نيز بطور قطع بجائي نميرسد. خود مالکي که تاکنون بيشتر از قبل در کنار آمريکا "قاطع" عمل کرده اما هنوز همچنانکه برخي مقامات امريکائي نگران بودند معلوم نيست که تا ته اين طرح بتواند برود. در جريان همين درگيريهاي اخير، حدود دو سه هفته قبل بلافاصله به نيروهايش اعلام کرد که حمله عليه نيروهاي صدر را متوقف کنند. اين باحتمال زياد عکس العملي به اين بوده است که در جريان جنگ بصره تعدادي زيادي از سربازان عراقي ارتش را ترک کردند. علاوه بر اين مالکي از طرف تعدادي از نمايندگان پارلمان بخاطر جنگ خونين اخير و حمله به نيروهاي صدر مورد انتقاد شديد قرار گرفته بود. ادامه اين "پاکسازي" ممکن است حتي در ميان نيروهاي ائتلاف حاکم شکاف بيندازد. از طرف ديگر احزاب اسلامي سني خواهان سرکوب نيروهاي مقتدا صدر هستند. تزلزل مالکي شکاف بين دولت و پارلمان با جبهه توافق را بيشتر ميکند. علاوه بر اين تا حال نيز انتقاداتي عليه عملکرد شوراهاي بيداري که نيروهاي سازمانيافته از قبايل اسلامي سني بوسيله امريکا هستند مطرح شده که بايد تحت کنترل دولت رفتار کنند. اين بمعني اينست که ائتلاف حاکم با عملکرد مستقل اين نيروها و صرفا تحت فرمان آمريکا مساله دارد. در واقع از يکطرف تشديد يورش نيروهاي آمريکا و ارتش عراق اعتراض جمهوري اسلامي و نارضايتي از ميان جبهه ائتلاف را در برخواهد داشت، و از طرف ديگر براي ائتلاف حاکم معضل درست ميشود. زيرا ائتلاف حاکم، يعني اکثريت پارلماني گروههاي اسلامي شيعه، گرچه خواهان اين هستند که مقتدا صدر اسلحه اش را زمين بگذارد و تسليم بشود، اما از آنجا که اين اتفاق نميافتد و طرح امنيتي بوش- مالکي افزايش تعداد قربانيان از مردم و نيز افزايش تلفات نيروهاي مقتدا صدر را بهمراه دارد و اين باعث فشار بر روي اين ائتلاف ميشود و اينرا بنفع خود نميدانند. سفر هيئت پنج نفره به ايران و درخواست از مقامات جمهوري اسلامي براي اينکه مقتدا صدر کوتاه بيايد در همين رابطه معني ميدهد و جريان حاکم تلاشش اينست که رو در روي جمهوري اسلامي و مقتدا صدر نشود. مجموعه اين تناقضات وضعيت مالکي را هم در ابهام ميگذارد. بنابراين نه تلاشهاي سياسي آمريکا براي "آشتي ملي" بجائي رسيد و نه اقدامات وحشيانه خانه و زندگي مردم را به خمپاره و راکت بستن بلحاظ نظامي پيروزي اي در بر دارد. اين وضعيت اساسا محصول شرايط عراق و نوع حکومتي است که بر مبناي هويتهاي مذهبي و قومي بنا شده که در جوار آن ارتش اشغالگر آمريکا و انواع و اقسام نيروهاي مسلح اسلامي ميداندار شده اند و بر زندگي مردم عراق چنگ انداخته است.

در خاتمه

عراق بدنبال سقوط صدام حسين و ورود ارتش آمريکا به آنجا از يک کشور به يک باتلاق سياسي بدل شده است که هر روز بيشتر از مردم قرباني ميگيرد و بر شدت توحش نيروهاي مسلح حاضر در آنجا ميافزايد. عراق يکي ديگر از مکانهاي رو در روئي دو قطب تروريستي دنياي امروز است که در آن پاياني بر جنگ اين دو قطب در متن پيروزي يکي و شکست ديگري متصور نيست. از جنبه ديگر هم، عراق به يک عرصه جنگ نيابتي بين آمريکا و جمهوري اسلامي بدل شده است. در واقع در تمام مقاطع چند سال اخير شاهد اين هستيم که بدرجات مختلف با بالا و پائين شدن رابطه ايران و آمريکا خشونت و جنگ در عراق هم تحت تاثير قرار ميگيرد. و تازه اين به عراق محدود نيست و لبنان و فلسطين هم بهمين روال است. جرقه جنگ اخير در لبنان که فعلا اندکي فروکش کرده و قرار است دولت و حزب الله مذاکره بکنند همزمان با تشديد اختلافات دولتهاي ايران و آمريکا صورت گرفت. سياستهاي بوش در خاورميانه يکي پس از ديگري شکست خورده است و زمان اندک باقيمانده به دوره رياست جمهوري بوش امکاني براي مانور دادن درباره هيچيک از طرحهاي کاخ سفيد نمانده است. مساله صلح فلسطين که بنا بر طرح بوش قرار بود تا آخر امسال به نتيجه برسد، گرچه از همان ابتدا شکست آن معلوم بود اما اکنون ديگر خود مقامات دولت آمريکا هم به غير ممکن بودن آن اذعان دارند. عراق اما براي بوش مهمتر است و بنظر ميرسد که بوش مصمم است نهايت توحش را عليه مردم عراق بنام تامين امنيت بکار بگيرد. نتيجه آنهم نه فقط بخاطر مشاهده تجربه پنجسال گذشته بلکه در همين سه ماه اخير هم که بر مبناي آخرين طرح و تلاش کاخ سفيد پيش رفته است کاملا معلوم است، بجز ويراني و کشتار و قرباني شدن مردم و آورگي وخشونت جنون آميز چيز ديگري نيست.
مادام که ارتش آمريکا در عراق حضور دارد و جريانات اسلامي مختلف حکومت را بدست دارند اوضاع جامعه و زندگي مردم همين است و دائم بدتر ميشود. تازه فاکتورهاي ديگري از قبيل مساله کرکوک و جنگهاي آتي بر سر آن، نقش ترکيه و امثال آن هنوز بطور کامل وارد نشده اند. امروز محروميت و فقر و کشتار و بي آبي و بيداروئي و بي ناني و عدم امنيت سهم مردم عراق شده و سرمايه هاي جهاني و محلي هم کرور کرور و در ابعاد افسانه اي پولشان را به جيب ميزنند. آزادي مردم عراق در گرو جارو کردن تمام اين جانوران و بيرون کردن نيروهاي نظامي آمريکا و متحدين آن و کوتاه کردن دست جريانات اسلامي در عراق و عروج قدرتمند جنبش کمونيسم کارگري است. بشريت متمدن در سراسر جهان براي آزادي مردم عراق بايد کاري بکند. حزب کمونيست کارگري چپ عراق تنها پرچمدار کمونيسم کارگري و رهائي انسان از اين جهنم است و قاطعانه تلاشش را ميکند و بايد اين تلاش را ده چندان بکند و بايد تقويتش کرد. از طرف ديگر سرنگوني جمهوري اسلامي و برقراري سوسياليسم در ايران قطعا يکي از فاکتورهاي مهم براي تغيير اوضاع عراق نيز هست و حزب کمونيست کارگري ايران پيشاپيش طبقه کارگر و جنبش آزاديخواهي در ايران برپائي جمهوري سوسياليستي در ايران را در دستور کارش دارد. اين دو حزب و بشريت آزاديخواه تنها اميد رهائي مردم ستمديده عراقند که در منگنه جنگ دو قطب تروريستي جهان امروزمچاله شده اند. اين دو حزب همچنين وظيفه بميدان آوردن بشريت آزاديخواه جهان را براي مقابله با اين دو قطب تروريستي بدوش دارد، اين دو حزب را بايد با تمام قوا تقويت کرد و به آنها پيوست.*

No comments: