با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Monday, August 11, 2008

طرح اقتصادي احمدي نژاد و بن بست سرمايه در ايران!

انترناسيونال ۲۵۵

چهار سئوال از حميد تقوائي

انترناسيونال: احمدي نژاد طرحي به نام "طرح تحول اقتصادي" اعلام کرده است و رسانه هاي رژيم با بوق و کرنا آنرا تبليغ ميکنند که گويا قرار است اقتصاد ايران را نجات دهد و وضع اقتصادي مردم را بهبود بخشد؟ ميگويند اين يک جراحي اقتصادي است که قرار است اقتصاد نابسامان ايران در ۵۰ سال گذشته را سر و سامان دهد و ايران را به رده کشورهاي پيشرفته برساند. موضوع چيست؟

حميد تقوائي: فکر نميکنم اين تبليغات احمقانه را حتي خود دار و دسته احمدي نژاد باور داشته باشد. اين هياهوي مستاصلانه اي است براي آنکه اذهان عمومي را نسبت به مضمون آشکارا ارتجاعي و ضد انساني اين طرح مخدوش کنند. اسم ديگر اين "جراحي اقتصادي" رياضت کشي اقتصادي است که مدتهاست، از زمان تاچر و ريگان، بوسيله بانک جهاني و صندوق بين المللي پول، يعني ستادهاي اقتصادي چپاول دنيا بوسيله عظيم ترين سرمايه هاي مالي جهان، به همه کشورها ديکته ميشود. و سردمدارن فکري آن هم ميلتون فريدمن اقتصاد دان فوق ارتجاعي آمريکائي و مکتب فکري موسوم به مکتب شيکاگو است که دست پرودگانش نظير رامسفيلد و ديک چيني و نئو کنسرواتيستهاي دو آتشه اي از اين قماش، هيات حاکمه آمريکا را تشکيل ميدهند.
اجزا اين سياست عبارتست از: برداشتن هر نوع مانع و محدوديت حقوقي و قانوني و گمرکي و مالياتي بر سر کارکرد سرمايه، که " دِِِرگوله" کردن اقتصاد ناميده ميشود، سپردن همه بخشهاي توليدي و خدماتي به سرمايه هاي خصوصي، سلب مسئوليت کامل از دولت در قبال جامعه، قطع کردن خدمات عمومي، بخشودگي مالياتي براي سرمايه داران، قطع کامل سوبسيدها،
سپردن قيمتها و دستمزدها به مکانيسم بازار آزاد، و در يک کلام افسار گسيختگي بيقيد و شرط سرمايه دارها در توي شيشه کردن خون مردم! تاچريسم و ريگانيسم ( آنچه ريگانوميکس ناميده ميشد) طلايه داران اين نوع اقتصاد بودند.

پينوشه با همين نوع اقتصاديات شيلي را "بازسازي" کرد و در آرژانتين و بوليوي و برزيل و اوروگوئه و بسياري از کشورهاي آمريکاي لاتين ماموريت اقتصادي خونتاهاي نظامي مورد حمايت آمريکا چيزي جز پياده کردن همين نسخه رياضت کشي اقتصادي نبود. بعد از سقوط شوروي اين نسخه تحميل فقر و بيحقوقي به مردم دنيا تحت لواي "پيروزي سرمايه داري بازار آزاد" و بعنوان مضمون اقتصادي "نظم نوين جهاني" بر سراسر دنيا سلطه بلامنازعي پيدا کرد. شوروي يک نظام سوسياليستي نبود اما مهر انقلاب اکتبر و نام سوسياليسم را با خود داشت و همين عامل به کارگران و توده مردم در غرب و در کشورهاي جهان سوم امکان داده بود تا عقب نشيني هائي را به سرمايه داري هار بازار آزاد تحميل کنند. بسياري از رفرمهاي اجتماعي و اقتصادي در خود کشورهاي صنعتي غرب ( گسترش خدمات عمومي ، بهداشت و آموزش رايگان، بيمه هاي اجتماعي، روي کار آمدن دولت رفاه در کشورهاي اروپائي و غيره)، و تحولات انقلابي و پياده کردن مدلهاي رشد و توسعه صنعتي در کشورهاي موسوم به جهان سوم بعد از انقلاب اکتبر و تحت تاثير مستقيم و يا غير مستقيم آن صورت گرفت. کارگران و مردم دنيا با الهام از انقلاب اکتبر براي يک زندگي بهتر مبارزه ميکردند و بورژوازي جهان در ترس از تکرار اين انقلاب ناگزير به تمکين بود. با فروپاشي شوروي اين الهام و اجبار موضوعيت خود را از دست داد. بسياري از دستاوردهاي مردم بعد از پايان جنگ سرد پس گرفته شد و بازار آزاد و تقدس سود و سودآوري بيقيد و شرط سرمايه بعنوان تنها مدل اقتصادي ممکن سلطه بلامنازع خود را بر دنيا اعلام کرد. نتيجه را امروز در همه کشورها ميتوان مشاهده کرد: تلبنار شدن کوه عظيم ثروت در دست يک اقليت ناچيز سرمايه دار به قيمت خانه خرابي توده هاي عظيم مردم! سود آوريهاي نجومي و مالتي ميليارد دلاري تعداد هر چه کمتري از کمپانيها از يکسو و فقر و گراني و بيکاري و بيحقوقي ومحروميت بيشتر براي بخش هر چه وسيعتري از توده مردم دنيا در غرب و در شرق، بيلان کار سرمايه داري بازار آزاد است. امروز کار بجائي رسيده است که معماران اين فلاکت جهاني يعني صندوق بين المللي پول و بانک جهاني اعلام ميکنند در بيش از سي کشور جهان، و از جمله ايران، "خطر" شورش گرسنگان حکومتها را تهديد ميکند.
در يک کلام مدل رياضت کشي اقتصادي، که حکومت آيت الله هاي ميلياردر آنرا جراحي اقتصادي مينامد، به بهبود وضع مردم و بالا بردن رفاه جامعه و يا آنطور که آخوندها با خر مرد رندي ابلهانه خاص خود ميخواهند به مردم بقبولانند، "کمک به دهه هاي پائيني"، هيچ ربطي ندارد . بر عکس اين طرحي براي تضمين و تامين سود آوري نجومي براي سرمايه ها و مالتي ميلياردر شدن اقليتي در بالاترين دهک جامعه به قيمت خانه خرابي اکثريت عظيم مردم است.

انترناسيونال: يک خال مهم اين طرح مربوط به سوبسيدها است. از قرار سوبسيد کالاهاي اساسي قطع خواهد شد و به جاي آن وعده داده ميشود که پول نقد به مردم پرداخت خواهد شد. به قول خودشان "هوشمند کردن يارانه ها" جاي سوبسيدها را خواهد گرفت. معناي اقتصادي اين حرکت براي مردم مخصوصا طبقه کارکن جامعه چيست؟
حميد تقوائي: قطع سوبسيدها باعث صعود سرسام آور قيمتها خواهد شد. اين واقعيت را خودشان هم ميدانند و به همين دليل است که احمدي نژاد به آن دسته از آيت الله هاي ميلياردر که نگران اعتراضات مردم هستند اطمينان ميدهد که "عواقب اجتماعي اش با من"! وعده يارانه نقدي حبه قندي است که قرار است کل اين جام زهر را به مذاق مردم شيرين کند! اولا اين حکومت اگر قرار بود به کسي پول نقد بدهد دستمزدهاي عقب افتاده کارگران را مي پرداخت و دستمزدهاي يک سوم خط فقر رسمي را افزايش ميداد. حق کارگر را بدهند کمک هزينه پيشکش! ثانيا حتي اگر فرض کنيم به بخشي از مردم چندرغازي بعنوان کمک هزينه و يا يارانه نقدي بدهند در برابر افزايش نجومي قيمتها هيچ خواهد بود. قطع سوبسيدها، يعني سپردن قيمتها به بازار آزاد، قدرت خريد مردم را چنان کاهش خواهد داد که هيچ اندازه کمک هزينه آنرا جبران نخواهد کرد.
اساس اين طرح قطع سوبسيد ها است. يارانه هوشمندانه بيشتر يک ترفند ابلهانه آخوندي است براي اينکه قطع سوبسيدها را موجه و معقول جلوه بدهند. واقعيت اينست که اجزا ديگر طرح رياضت کشي اقتصادي بانک جهاني - پائين نگاهداشتن دستمزدها و عدم تامين شغلي و بيکارسازيها و خصوصي سازيها و سرکوب تشکلهاي کارگري و غيره - مدتها است از اجزاي سياست جمهوري اسلامي است. قرار است قطع سوبسيدها يعني سپردن قيمتها به بازار آزاد اين سيکل فقر و محروميت را کامل کند.
حاصل اين طرح اگر در ايران پياده شود مثل همه جاي دنيا محروميت و بيحقوقي و خانه خرابي بيش از پيش براي کارگران و توده مردم و سودهاي نجومي براي صاحبان سرمايه خواهد بود.


انترناسيونال: آيا رژيم قادر به پياده کردن اين طرح هست؟ و اگر به هر اندازه اي که اين طرح پياده شود جمهوري اسلامي به يک حکومت متعارف سرمايه داري نزديک نخواهد شد؟
حميد تقوائي: بله ميتوانند اين طرح را پياده کنند اما تنها به شرط آنکه کارگران و توده مردم را سرکوب کنند و به تمکين وادارند. سرکوب خونين مردم شرط سياسي پياده کردن طرح رياضت کشي اقتصادي در همه جوامع جهان سومي بوده است. در جوامع غربي ماقبل ريگانيسم و تاچريسم بدلايلي که بالاتر به آن اشاره کردم کارگران و مردم معترض توانسته بودند حداقلي از رفاه عمومي- بيمه و بهداشت و خدمات شهري و تامين شغلي ونوعي دولت رفاه و غيره- را به بورژوازي تحميل کنند. طرح رياضت کشي اقتصادي در اين کشورها در قدم اول به معني باز پس گرفتن اين دستاوردها بود. در هم کوبيدن اتحاديه هاي کارگري و بستن بيمارستانها و مهد کودکها و قطع کمک هزينه ها و افزايش ساعات کار و بيکارسازيهاي گسترده و سپردن قيمتها و دستمزها به مکانيسم بازار آزاد ثمره پياده کردن طرح رياصت کشي اقتصادي و سفت کردن کمربندها در غرب بود. ولي در کشورهائي نظير شيلي و برزيل و اندونزي و اوروگوئه، جوامعي که چنين امکانات و تسهيلاتي از ابتدا وجود خارجي نداشت، بورژوازي اين طرح را تنها بقدرت بخون کشيدن جامعه توانست عملي کند. همتاهاي جهان سومي ريگان و تاچر، امثال ژنرال پينوشه در شيلي و ژنرال مارتينز دوهوز در آرژانتين و ژنرال سوهارتو در اندونزي بودند که ابعاد جناياتشان معرف حضور همه هست.
وقتي شکمها به پشت چسبيده باشد سفت کردن کمربندها ممکن نيست، بايد سرها را قطع کرد. ديکتاتوري عريان و سرکوب وحشيانه روبناي سياسي مدل رياضت کشي اقتصادي در کشورهاي توسعه نيافته است. تاچريسم و ريگانيسم و فرزند خلف آنها يعني نئوکنسرواتيسم نوع جرج بوش کل اين سيستم توحش سياسي – اقتصادي سرمايه داري عصر امروز را نمايندگي ميکنند. ميلتون فريد من پدر مکتب "اقتصاد بازار آزاد" مدت کوتاهي بعد از کودتاي پينوشه در شيلي حضور يافت تا ژنرال تازه بقدرت رسيده را در "سرو سامان دادن" به اقتصاد شيلي ياري کند. ديگر کارشناسان دست پرورده مکتب شيکاگو نيز در پياده کردن مدلهاي اقتصادي ساير خونتاهاي نظامي در آمريکاي لاتين و در سراسر دنيا نقش کليدي داشتند. حمايت جانانه مارگارت تاچر از پينوشه تا آخرين روزهاي عمرش گويا ترين نماد همراهي و همجهتي نمايندگان توحش سرمايه داري هار عصر ما در کشورهاي صنعتي غرب و کشورهاي غير صنعتي است.
جمهوري اسلامي هم تافته جدابافته اي نيست. "جراحي اقتصادي" توحشي در سطح پينوشه را طلب ميکند. البته رژيم حاکم در سبعيت و جنايت دست کمي از خونتاهاي نظامي ندارد اما مشکل حکومت مردم معترضي هستند که مدتهاست اعلام کرده اند حکومت اسلامي نميخواهيم. عارتگران حاکم کودتايشان را بيست و هفت سال قبل در سي خرداد شصت انجام دادند، نسل کشيهايشان را در تابستان ۶۷ مرتکب شدند و قتلهاي زنجيره ايشان را در دوره رئيس جمهور لبخند به لب سازمان داند و بساط اعدام و سنگسارشان هم هميشه به راه بوده است. با اين همه نتوانسته اند جامعه را مرعوب کنند و به تمکين بکشانند. اينها براي اعمال وحشيانه ترين سرکوبگريهاي لازم براي طرح اقتصادي بانک جهاني آماده اند، مشکل مردمي هستند که به اين وضعيت تن نميدهند!
از سوي ديگر اين جامعه معترض و نا آرام نه تنها حکومت اسلامي بلکه کل بورژوازي را با يک بحران حکومتي عميق روبرو کرده است. اين بحران خصلتا بحراني سياسي است. اسلام ضد آمريکائي کاملا از ظرفيت تحميل شرايط برده وار مطلوب سرمايه داري امروز برخوردار هست اما مشکل بورژوازي اينست که اين توانائي را تحت بيرق اسلام سياسي ضد آمريکائي و بعنوان ستون فقرات تروريسم اسلامي در منطقه و در جهان بدست آورده است. از نقطه نظر بورژوازي جهان پياده شدن هر نوع مدل اقتصادي درايران مستلزم رام شدن اسلام سياسي و يا فاصله گرفتن جمهوري اسلامي از جنبش اسلام سياسي است. در حال حاضر مساله بحران هسته اي و دخالتگريهاي حکومت اسلامي در منطقه ظرف حل و فصل اين کشمکش سياسي است. و تا وقتي اين کشمکش به نقطه سازشي نرسيده باشد اقتصاديات ايران روي ميز بانک جهاني قرار نميگيرد. اما چنين سازشي کل هويت اين حکومت و تعريف و موقعيتي که بعنوان يک نيروي ضد شيطان بزرگ در جامعه ايران و در جهان و منطقه از خود بدست داده است زير سئوال خواهد برد و زمينه را براي تهاجم انقلابي مردم فراهم خواهد ساخت. به اين معني اساس بحران حکومتي بورژوازي در ايران سياسي است و ريشه آن هم توده مردم معترض و متنفر از حکومت و "خطر" انقلاب زيرو رو کننده ايست که کل نظام موجود را تهديد ميکند. وجود حزب کمونيست کارگري ونفوذي که در جامعه کسب کرده و در استقبال وسيع مردم از برنامه هاي کانال جديد بخوبي منعکس است، خود مبين موقعيت قدرتمند چپ و آرمانهاي انساني و برابري طلبانه سوسياليستي در جامعه است. انسانيت و آزاديخواهي و برابري طلبي سوسياليستي برخلاف همه کشورهائي که مدل رياضت کشي اقتصادي درآنها پياده شده، در جامعه ايران حزبيت يافته و پر نفوذ است و همين فاکتور بورژوازي ايران و جهان را در دست زدن به هر نوع تحويل تحول سياسي و اقتصادي محتاط و محافظه کار ميکند. (براي توضيح بيشتر در اين مورد رجوع کنيد به مقاله بن بست سرمايه وسراب متعارف شدن رژيم، در انترناسيونال شماره ۲۴۳)

خلاصه کنم. دو فاکتور سياسي يعني تغيير هويت دادن از يک حکومت اسلامي به يک حکومت پرو غرب و يا لااقل غير خصمانه با غرب و همچنين توانائي سرکوب خونين مردم و به تمکين و سکون کشاندن جامعه پيش شرط هر نوع گشايش اقتصادي در سرمايه داري ايران است و مانع اساسي رژيم براي تحقق هر دو اين پيش شرطها جنبش عظيم اعتراضي مردم و انقلابي است که همه نيروهاي سرمايه داري خطر آنرا حس ميکنند. شورش گرسنگان که کارشناسان بانک جهاني چندي قبل در مورد آن هشدار دادند، در ايران يک عصيان کور نخواهد بود، بلکه يک انقلاب چپ و سازمانيافته خواهد بود که بساط چپاول سرمايه داري را بهمراه حکومت اسلامي و مدلهاي سياسي و اقتصادي توصيه شده بوسيله بانک جهاني را از ريشه خواهد کند. اين سياست و برنامه اي است که حزب ما با تمام توان براي تحقق آن فعاليت ميکند.

انترناسيونال: مردم بايد مشخصا در مقابل اين طرح چه واکنشي نشان دهند؟
حميد تقوائي: خواست مردم قبل از هر چيز مصادره اموال آيت الله هاي ميلياردر است. باز پس گرفتن ثروتهاي نجومي اي که سران اين حکومت با چپاول و غارت پول نفت و کارخانه ها و جنگلها و معادن و ديگر منابع ثروت جامعه براي خود و آقا زاده هايشان اندوخته اند! سر و سامان دادن به اقتصاد آنهم با ادعاي کمک به دهکهاي پائيني جامعه براي حکومتي که دست مقاماتش در دزدي و چپاول اموال مردم براي همگان رو شده است يک شوخي وقيحانه اي بيش نيست! هر طرح اقتصادي مدعي سرو سامان دان به وضعيت مردم بايد از مصادره اموال نجومي مقامات حکومتي شروع کند.
خواست ديگر مردم پرداخت دستمزدهاي عقب افتاده و افزايش حداقل دستمزدها به سطحي دوبرابر خط فقر رسمي است. خود حکومت خط فقر را حدود ششصد هزار تومان اعلام کرده و حداقل دستمزد زير دويست هزار تومان است! دستمزد کارگر دستکم بايد معادل حقوق مفتخوران مجلس شوراي اسلامي باشد.
مردم خواهان تامين شغلي و بيمه بيکاري مکفي براي همه بيکاران هستند. مردم خواهان آن هستند که بهداشت و آموزش و پرورش و برق و آب و وسائل حمل و نقل عمومي رايگان شود، و به مسکن و کالاهاي اساسي مورد نياز مردم سوبسيد کافي تعلق بگيرد به نحوي که به قيمت ارزان براي همه قابل تهيه باشد.
اين پاسخ مشخص حزب ما و اکثريت عظيم مردم ايران به طرح احمدي نژاد است.
واضح است که جمهوري اسلامي و هيچ دولت بورژوائي ديگري قادر به تحقق اين خواستها نيست.( حتي اعلام اين خواستها که در واقع حق بديهي همه انسانها است تاچر و ريگان و فريدمن را در گور ميلرزاند)! با اين همه بايد اين خواستها را با صداي بلند اعلام کرد و بورژوازي را در برابر اين دوراهي قرار داد: يا به اين خواسته ها تن بدهيد و يا گورتان را گم کنيد! همين امروز در جامعه ايران ثروت کافي براي تحقق چندين برابر اين خواسته ها وجود دارد. تنها بايد محور را نه سودآوري سرمايه ها بلکه رفاه کليه مردم قرار داد. با سرنگون کردن جمهوري اسلامي، و با مصادره اموال دزدي شده توسط سران اين رژيم که تنها گوشه اي از آن تا کنون فاش شده است، و با بودجه مالتي ميليارد دلاري که صرف کميته ها و زندانها و شکنجه گاهها و ارتش و پاسداران و کل دستگاه سرکوب اين حکومت ميشود ميتوان فورا و در قدم اول سطح رفاه جامعه را ده ها برابر سطح فعلي افزايش داد.
بنابراين براي توده مردم ايران نيز پيش شرط هر نوع طرح اقتصادي اي يک تحول سياسي است: سرنگوني حکومت اسلامي و در هم کوبيدن نظام سرمايه داري به قدرت يک انقلاب عظيم چپ و انساني. *

No comments: