با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Thursday, August 21, 2008

"نظم نوین جهانی" همچنان خون می پاشد!

محسن ابراهیمی

در حاشیه تهاجم نظامی روسیه به گرجستان

صحنه های آشنا، قربانیان آشنا، تبلیغات آشنا، لفاظی های آشنا، دروغهای آشنا، و ... انگار همه جنبه های آنچیزی که امروز در اوستیای جنوبی میان روسیه و گرجستان اتفاق می افتد را قبلا بارها و بارها به چشم خود دیده ایم.

صحنه آرایی توسط رسانه های رسمی:
دولت گرجستان به اوستیای جنوبی تانک و توپ فرستاد تا عده ای استقلال طلب را سرجایشان بنشاند و اقلیت گرجی را از تعرض اوستیایی ها محافظت کند و تمامیت ارضی گرجستان را پاس دارد. متقابلا، دولت روسیه بر سر اوستیای جنوبی و گوری بمب ریخت تا از اوستیاییها (یا به قول دولت روسیه شهروندان روسی) در مقابل گرجیها حفاظت کند و از تمامیت ارضی اوستیای جنوبی و فدراسیون روسیه پاسداری کند. در متن این روایت رسمی طرفین، یکباره و در یک چشم برهم زدن، با بازی خونین جت ها و تانکها و توپها بر سر تقدس خاک و اقوم و ملتها، تعداد زیادی خانه و مدرسه و بیمارستان متعلق به همان "ملتها"، ویران شدند؛ دهها هزار انسان از میان همان "ملتها" آواره شدند؛ هزاران پیر و جوان و کودک از همان "ملتها" بی سرپناه شدند و هزاران انسان متعلق به این "ملتها" برای همیشه به خاک افتادند. با اتفاق اوستیا، یک بار دیگر خاطره خونین عروج نظم نوین جهانی روی تلی از انسانهای اسیر و آواره و لت و پار شده زنده شد. این بار چنگال خونین نظم نوین به جای بوزنیا و افغانستان و عراق و کشمیر و قاراباغ و کوسوا و ... گلوی مردم اوستیا را فشرد.

اما این روایت رسمی در باب دفاع از زندگی "اوستیایی ها" یا "گرجیها" کوچکترین ربطی به حقیقت ندارد. مخصوصا اینکه این مردم به اعتراف خود رسانه های غرب، حتی در اوج تعفن ناسیونالیسم و قوم پرسی در منطقه به همدیگر به عنوان اوستیایی و گرجی نگاه نکرده اند و باهم روابط انسانی داشته اند. به نام دفاع از تقدس دو "ملت"، در واقع دو دولت به دلایل قابل درکی این صحنه خونین را بر جای گذاشتند.

موضوع از چه قرار است؟
ریچارد هس، پرزیدنت "شورای روابط خارجِی" اظهار کرد: "تجدید توزیع قدرت. این چیزی است که ما اساسا می بینیم". واشنگتن پست نوشت: "رفتار مسکو یک چلنج مستقیم به نظم اروپایی و جهانی است." دقیقا این چنین است. منظور از این نظم جهانی همان "نظم نوین جهانی" است که البته تا کنون مطابق طرح اولیه اش پیش نرفته است. نظم کهنه دوقطبی پایان یافته است اما نظم نوین، آنچنانکه انتظار میرفت پیش نرفته است. قرار بود سرمایه داری بازار آزاد در اقتصاد و دولت آمریکا در سیاست حرف اول و آخر را بزنند. در متن گسترش سرمایه داری بازار آزاد، غولهای عظیم اقتصادی همچون چین و هند و اتحادیه اروپا قد علم کرده اند که البته هر کدام سهم سیاسی متناسب خود را در توازن سیاسی جهان نظم نوینی دنبال میکنند. جنبش اسلامی، این محصول مستقیم کارخانه تولید ارتجاع سیاسی غرب، همچنان مدعی قدرت است. عملیات "شوک و وحشت" آمریکا در عراق طراحی شده بود تا همه این معادلات اقتصادی و سیاسی پیچیده جهان معاصر را یکجا دور بزند و جهان را زیر سیطره آمریکا ببرد. قرار بود روی ویرانه های عراق، آمریکا به عنوان غول بلامنازع جهانی سربلند کند. اگر فروپاشی دیوار برلین پایان یک تاریخ، تاریخ نظم کهنه دو قطبی بود؛ فروپاشی عراق قرار بود آغاز قطعی استقرار نظم نوین یک قطبی باشد. نه تنها این اتفاق نیافتاد بلکه جهان بیشتر و بیشتر در قعر کشمکش دو نیروی ارتجاعی و ویرانگر، تروریسم دولتی آمریکا از یکطرف و تروریسم اسلامی از طرف دیگر غرق شد. جهان بیشتر و بیشتر عرصه رقابتها و منازعات قطبهای متنوع اقتصادی و سیاسی شد. جنگ در اوستیای جنوبی، لحظه و مقطع و نمونه ای دیگر از تکوین توازن سیاسی در جهان نظم نوینی است.

در تاریخ ۸ اگوست، درست همزمان با قدرت نمایی مشعشع چین به مثابه مهماندار بازیهای المپیک، درست در لحظه ای که بوش و پوتین شراب المپیک بر سر میکشیدند، نوچه تازه به دوران رسیده سرمایه داری بازار آزاد به نام ساکاشویلی، همان پادوی دموکراسی بازار آزادی که از دانشگاهی در آمریکا به گرجستان اعزام شده بود تا "انقلاب رز" راه بیاندازد و مسیر سرمایه داری لجام گسیخته را با گل رز فرش کند، هوس کرد تانکهایش را به اوستیای جنوبی روانه کند. این فرصتی بی بدیل برای روسیه بود. با حضور تانکهای ساکاشویلی در خیابانها اوستیای جنوبی همه چیز آماده بود تا روسیه بجنبد و با یک قدرت نمایی نظامی اهداف سیاسی اش را پیش ببرد و "تجدید توزیع قدرت" در منطقه و جهان را به غرب یادآور شود. در واقع روسیه با تهاجم نظامی گسترده و برق آسا از زمین و هوا، تهاجمی به طور قطع پیروزمند، خواست نسخه روسی عملیات "شوک و وحشت" آمریکا در عراق را در زمانی دیگر و در مقیاسی کوچکتر اما با اهدافی مشابه تکرار کند؛ ناسیونالیسم زخم خورده روسیه را التیام بخشد؛ سهم و جایگاه روسیه در "نظم نوین" را به اروپا و آمریکا گوشزد کند؛ و موقعیت روسیه را در جهان بعد از پایان جنگ سرد تقویت و تحکیم کند. بی دلیل نیست که پوتین جام شرابی را که همراه بوش بلند کرده بود نیمه تمام برزمین گذاشت و به اوستیای شمالی رفت تا یک تهاجم خونین به اوستیای جنوبی را رهبری کند.

در اوستیای جنوبی، همه شرایط برای راه انداختن یک عملیات "شوک و وحشت" پیروزمند و "مشروع" آماده بود:
گرجستان به منطقه ای حمله کرده بود که اکثریت مردمش در دو رفراندم برای ماندن با روسیه رای داده بودند. پس اگر آمریکا میتواند از استقلال کوسوو به نام "دموکراسی" دفاع کند، روسیه هم میتواند از استقلال اوستیای جنوبی ایضا به نام "دموکراسی" دفاع کند. گرجستان خاک اوستیای جنوبی را اشغال کرده بود. روسیه برای مقابله با اشغالگر به اشغال دست دست زده بود.

از نقطه نظر توازن نظامی همه چیز برای یک عملیات نظامی پیروزمند آماده بود. از پیش معلوم بود چند دوجین تانک دولت گرجستان در مقابل کاروان عظیم تانکهای روسی و موج عظیم تر میگهای روسی ۵ روز هم دوام نمی آورد. و اینچنین هم شد.

از نقطه نظر سیاسی هم همه چیز بر وفق مراد بود. گرجستان یکی از نمونه های اصلی پیشروی سیاسی آمریکا تحت نام دموکراسی در منطقه است. در گرجستان، یکی از دردانه های تازه بدوران رسیده تحصیلکرده آمریکا به نام ساکاشویلی رئیس جمهور شده بود و قرار بود بیخ گوش روسیه نقش پادوی سیاسی آمریکا را بازی کند. به این معنا تحقیر و سرجا نشاندن ساکاشویلی، تحقیر مستقیم جرج بوش است. تحقیر دولت گرجستان تحقیر مستقیم دولت آمریکاست. روسیه با تحقیر ساکاشویلی بوش را و با تحقیر دولت گرجستان، دولت آمریکا را تحقیر کرد و نهایتا سهم خود را در توازن نظم نوینی اعلام کرد. رئیس جمهور روسیه، پایان عملیات در اوستیا را با این کلمات توصیف کرد: "متجاوز تنبیه شد." روسیه با یورش ویرانگرش به اوستیای جنوبی تماما همین هدف را دنبال میکرد که بتواند چشم در چشم غرب بدوزد و بگوید من هستم و میتوانم متجاوز را تنبیه کنم.

عکس العمل آمریکا به کل این ماجرا نشان داد که روسیه درست به خال زده است. دیگر از آن جرج بوشی که در پایان عملیات خونین "شوک و وحشت" با لباس نظامی بر عرشه رزمناو آبراهام لینکلن ظاهر شد و پیروزی ارتش آمریکا بر عراق و از این طریق آمریکا بر جهان را اعلام کرد خبری نبود. فرمانده پیروز ۵ سال پیش، این بار در هیئت یک ناصح ظاهر شد: "واکنش روسیه بسیار خارج از اندازه و نامتناسب است." "احتمالا مانور مشترک نظامی با روسیه انجام نگیرد." "این اتفاق در دراز مدت به موقعیت روسیه لطمه خواهد زد." پاسخ پوتین چه بود؟ همان بود که از یک دولت پیروز نظامی انتظار میرفت: "آمریکا یا باید روسیه را انتخاب کند یا گرجستان را".

اتفاق اوستیای جنوبی، اخیرترین اشعه ای بود که از "طلوع خونین نظم نوین جهانی" ساطع شد اما قطعا آخرین آنها نیست. این اتفاق نشان داد که ظرفیت سرمایه داری برای تقسیم مردم، تبعیض علیه مردم، تخریب و ویرانی و به خون کشیدن زندگی انسانها پایانی ندارد. این اتفاق نشان داد که سرمایه داری عنان گسیخته ای که در پایان جنگ سرد پیروزی خود علیه طبقه کارگر و انسانیت را اعلام کرد، در مسیر رسیدن به تعادل و توازن جدید هنوز در مقیاسی وسیع خون و آتش و ویرانی و کشته برجای خواهد گذاشت مگر آنکه نیرویی به مهارش برخیزد. مگر آنکه نیرویی بتواند پرچم مقدسات متعفنی مثل ناسیونالیسم و قوم پرستی و خرافه و مذهب و بهره کشی انسان از انسان را به زیر بکشد. و این نیرو چه نیرویی میتواند باشد جز قدرت عظیم طبقه کارگر سوسیالیست که بر پرچمش نوشته شده است: انسان مقدس است. آزادی انسان مقدس است. برابری انسان مقدس است. رفاه و امنیت و آرامش انسان مقدس است. *

No comments: