با ما تماس بگیریدو نظرات خود را برای ما بفرستید....kian.azar@gmail.com برای ایجاد یک دنیای شاد،انسانی ،مرفه و برابر باید همه خواستاران آن تلاش کنند تا ایجاد آن میسر شود،بیایید با هم برای ایجاد آن تلاش و مبارزه کنیم

Monday, August 11, 2008

برای خلاصی از شر رژیم، مردم باید حزب را انتخاب کنند

مصاحبه با حمید تقوائی

انترناسیونال: بارها گفته اید توده مردم خواهان سرنگونی حکومت هستند و آماده هستند که در این جهت دست بکار شوند. اگر این واقعیت است پس مانع چیست؟ چرا این اتفاق تاکنون رخ نداده است؟

حمید تقوائی: شکل گیری یک مبارزه وسیع و قدرتمند برای سرنگونی جمهوری اسلامی مستلزم تامین رهبری است. بدون یک رهبری انقلابی که توده مردم متنفر از جمهوری اسلامی را متحد و متشکل کند یک انقلاب پیروزمند که بتواند رژیم را سرنگون کند و وضعیت را به نفع کارگران و توده مردم تغییر بدهد امکانپذیر نیست. در غیاب یک رهبری انقلابی ممکن است شورش و عصیانی شکل بگیرد اما سرکوب و یا به انحراف کشیده خواهد شد و درهر حال به نتیجه نخواهد رسید.

مردم بجان آمده از جمهوری اسلامی نیز این نیاز به رهبری را کاملا حس میکنند. بیننده ای که در تماس با برنامه "چگونه میتوان از شر رژیم خلاص شد " در تلویزیون کانال جدید میگوید رهبر میخواهیم در واقع حرف دل خیلی ها را بیان میکند. نیاز به رهبری یک ضرورت عینی است که هر روز بخش بیشتری ازخود مردم در تجربه به آن پی میبرند.

به نظر من امروز شرایط طوری است که سیر حوادث و تحولات حزب و حزبیت و گرویدن و پیوستن به حزب را صریح و بیواسطه بعنوان پاسخ به چه باید کرد و سئوال "چگونه باید از شر رژیم خلاص شد" مطرح میکند. جامعه بجلو آمده است و برای پذیرش نقش رهبری حزب آماده است. مساله تماما به این گره میخورد که حزب نیز عمیقا به این ضرورت پی ببرد و عملا این نقش را ایفا کند.

معمولا بعنوان دلایل ادامه حیات حکومت گفته میشود که مردم به خیابانها نمیریزند، به امید بالائیها نشسته اند، به نیروهای راست اقتدا میکنند، سرکوبگری و ارعاب اجازه نمیدهد مبارزه وسیعی شکل بگیرد و کارگران دست به اعتصاب عمومی بزنند و غیره. به نظر من هیچ یک از اینها علت نیست.
اینطور نیست که مردم ندانند برای سرنگون کردن این حکومت باید به خیابانها ریخت و تجمع و تظاهرات و اعتصاب کرد. و یا مرعوب و تسلیم شده باشند. جامعه ای که حتی از درون زندانهایش محکومین به اعدام با اسم و رسم علیه این حکومت نامه سرگشاده و کیفرخواست میدهند و خواهان لغو مجازات اعدام در ایران و در دنیا میشوند نه ارعاب شده است و نه افق و سیاستهای راست را پذیرفته است. اگر در چنین جامعه ای اعتراضات به خلاصی ار شر حکومت اسلامی منجر نمیشود مانع اصلی غیاب رهبری است. این خلآ رهبری است که اجازه نمیدهد تظاهرات و اعتصابات وسیع شکل بگیرد و دست حکومت را در سرکوب اعتراضات جاری را باز میگذارد.

انترناسیونال: منظورتان از خلآ رهبری چیست؟ رهبری چگونه تامین میشود؟

حمید تقوائی: تامین رهبری مستلزم آنست که اولا نیرو و حزب سیاسی قادر به ایفای نقش رهبری وجود داشته باشد و ثانیا از جانب مردم پذیرفته شده باشد. در شرایط سیاسی حاضر پیش شرط اول حاصل است. یعنی نیروی قادر به رهبری و سازماندهی مبارزه انقلابی وجود دارد. حزب کمونیست کارگری این نیرو است. اما پیش شرط دوم یعنی شناخته شدن و انتخاب حزب بوسیله توده مردم در آن حد که بتواند عملا جنبش انقلابی برای سرنگونی حکومت را سازمان بدهد و هدایت کند هنوز متحقق نشده است.

وقتی میگویم حزب ما قادر با رهبری مردم است این یک شعار تبلیغی، بیان یک عقیده و یا آرزوی قلبی و یا ادعائی نیست که هر نیروی اپوزیسیون ممکن است داشته باشد. این یک واقعیت است.

حزبی میتواند رهبر وسارماندهنده انقلاب باشد که در تمام دوران فعالیتش برای سرنگونی کل حکومت و نظام موجود، و نه این یا آن بخش آن، مبارزه کرده باشد. حزبی که در برابر تمام نیروهائی که در اپوزیسیون به نحوی خواستار حفظ رژیم یا بخشی ازآن هستند، نیروهائی که میخواهند اسلام نوع دیگر و یا شاه نوع دیگری را به جامعه تحمیل کنند و برای رسیدن به اهدافشان به آمریکا و یا جناحهائی از خود حکومت دخیل بسته اند، ایستاده باشد. حزبی که نه تمامیت ارضی و مرز پرگهر و نام خلیج فارس و یا اسلام دگر اندیش، و نه این و یا آن قوم و ملیت و مذهب و نژاد، بلکه انسان و انسانیت را نمایندگی کند. حزبی که پیشتاز مبارزه برای مدهب زدائی از دولت و جامعه، مبارزه علیه آپارتاید جنسی، علیه اعدام و سنگسار و علیه بیحقوقی کودک باشد. حزبی که در ایران و در سطح جهانی در حرف و عمل پرچم انسان و انسانیت را در برابر کلیه دولتها و نیروهای ملی و قومی و مذهبی و ناسیونالیستی بر افرازد و سخنگو و نماینده جهان متمدن در مقابل قطبهای ارتجاع جهانی باشد. حزب "یک کره زمین یک انسان"، حزب "آزادی برابری هویت انسانی" و حزب "سوسیالیسم بپاخیز برای رفع تبعیض".

چنین نیروئی شایسته و قادر به رهبری جنبش انقلابی مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی است.
یعبارت دیگر مردم برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی به یک حزب رادیکال سازش ناپذیر و پیشرو نیاز دارند که در نظر و عمل و دربرنامه و سیاست و فعالیتهای عملی اش خواست و آمال انسانی و برحق آنان را نمایندگی کند. و این نیرو، به شهادت برنامه و سیاستها و مواضع و تمامی کارنامه و عملکرد و فعالیتها، حزب کمونیست کارگری است.

در انقلابات و تحولات سیاسی گذشته چنین نیروئی حضور نداشت. حزب قادر به رهبری و سازماندهی مردم غایب بود و به همین دلیل هم در تاریخ معاصر ایران بارها شاهد بی نتیجه ماندن و به شکست کشیده شدن مبارزات و جنبشهای انقلابی مردم بوده ایم. انقلاب ۵۷ آخرین نمونه است. غیاب چنین حزب و نیروئی در انقلاب ۵۷ باعث شد تا نیروی ارتجاعی ای مانند خمینی و اسلام این خلا را پرکند و انقلاب را به شکست بکشاند. آنروز نیروی انقلابی وجود نداشت اما امروز حزب ما یک نیروی قوی و تعیین کننده در اپوزیسیون است و در سطح نسبتا وسیعی هم محبوب و شناخته شده است.

انترناسیونال: اگر حزب در سطح نسبتا وسیعی شناخته شده است مشکل در کجاست؟ آیا مساله کمی است و باید گرویدن به حزب وسیعتر بشود یا منظور برقراری رابطه متفاوتی بین مردم با حزب است؟

حمید تقوائی: نفوذ و محبوبیت و شناخت عمومی از حزب و موافقت با و یا پذیرش اهداف و شعارهایش اینها همه لازم است اما کافی نیست. روی آوری مردم به تلویزیون حزب و تماسها و ابزارنظرهایشان در برنامه های زنده تلویزیونی و پیامهای تلفنی شان شاخص مثبت و امیدبخشی در نشان دادن گسترش نفوذ و محبوبیت حزب است اما باید از این سطح فرا تر رفت. مساله بر سر انتخاب اجتماعی حزب بعنوان نیروئی است که میتواند حکومت را سرنگون کند، قدرت سیاسی را بدست آورد و جامعه را به آزادی و برابری برساند. مساله برسر دیدن رابطه بین حزب و قدرت سیاسی از جانب مردم و انتخاب حزب بعنوان رهبر جنبش سرنگونی طلبی است.

این انتخاب مستلزم آنست که خصلت و خصوصیات و قابلیت واقعی حزب بعنوان یک نیروی سازماندهنده و رهبری کننده به یک امر معرفه و به یک درک عمومی در یک سطح وسیعی در جامعه تبدیل شود. و این قبل از هر چیز در مضمون و شکل اعتراض و مبارزه مردم خود را نشان میدهد. در اینکه درچه سطح و مقیاسی مردم آستین بالا میزنند و به سیاستها و رهنمودهای حزب عمل میکنند.
حزب وقتی عملا به موقعیت رهبری رسیده است که بخش قابل توجهی از فعالین مبارزات و جنبشهای مختلف اعتراضی و همچنین مردم عادی ای که از این وضعیت به ستوه آمده اند حزب را بعنوان پاسخ به چه باید کرد و بعنوان راه خلاصی از شر جمهوری اسلامی انتخاب کرده باشند و به نقش خود در این مبارزه پی برده باشند.

پاسخ مثبت به فراخوان حزب برای اعتصاب و تظاهرات یک شکل پیشرفته این انتخاب و پذیرش رهبری است اما پیش از آن و برای رسیدن به این مرحله صدها نوع فعالیت وجود دارد که میتواند بوسیله هر طرفدار و دوستدار حزب به پیش برده شود. از معرفی حزب در روابط پیرامونی خود و تشکیل محفل ها و شبکه هائی از دوستداران حزب، تا جمع آوری کمک مالی برای حزب و برای کانال جدید، و از پرینت و تکثیر اطلاعیه ها وادبیات حزبی از روی سایتها حزب تا ایجاد سازمانها و نهادها و جمعهای فعال در عرصه های مختلف مبارزه و تا برقراری تماس مستقیم و منظم با مسئولین حزبی برای چاره جوئی مسائل و مشکلات خود و به پیش بردن یک مبارزه متشکل وهماهنگ و تا بالاخره عمل کردن به فراخوانهای حزبی در عرصه های مختلف مبارزه و اعتراض، همه نمونه هائی از فعالیتهای گسترده ای است که میتواند حول حزب و سیاستها و کمپینهای آن صورت بگیرد.

نکته دیگری که لازمست اینجا بر آن تاکید کنم اینست که منبع و منشا قدرت حزب ما توده مردم اند. ما برخلاف نیروهای اپوزیسیون راست که دولتها و ارتشها و رسانه ها و منابع مالی سرمایه داری جهانی را پشت سر خود دارند، و یا میتوانند داشته باشند، بجز نیروی مردم، نیروی توده کارگران و زنان و جوانان و مردم آزادیخواه منبع قدرت دیگری نداریم. و این نیروی عظیم و لایزالی است که اگر متحد شود و به حرکت درآید هیچ دولت و ارتش و نیروی سرکوبگری یارای مقاومت در برابر آن نخواهد داشت. حزب کمونیست کارگری به این نیروی لایزال متکی است. این حزب توده مردم است نه تنها به خاطر مضمون سیاستها و اهدافش بلکه همچنین به این دلیل که برای پیشبرد این سیاستها میخواهد ومیتواند که نیروی مردم را به حرکت در آورد و فعال کند. از این نقطه نظر هم انتخاب حزب و رهبری حزب به معنی پیوستن به آن و دخیل شدن در مبارزه ای است که حزب در دستور کار قرار میدهد.

انترناسیونال: مردم تشنه این هستند که حکومت اسلامی سرنگون شود. اما مردم میگویند برای سرنگونی این حکومت باید متحد شد. احزاب باید باهم باشند. از نظر شما اتحاد چه معنایی دارد؟

حمید تقوائی: برای سرنگون کردن حکومت توده مردم باید متحد شوند اما من فکر نمیکنم راه رسیدن به این اتحاد و به همپیوستگی نیروهای اپوزیسیون باشد. توده مردم، کارگران و مردم زحمتکش جامعه، تنها میتوانند حول شعارها و اهداف انسانی که آمال و خواستهای اکثریت عظیمی از آنان را نمایندگی میکند متحد شوند. عظمت طلبی ایرانی، "خلیج همیشه فارس"، اسلام نوع دیگر، استحاله و تسامح و تساهل، چشم به بالادوختن و روی آمریکا و سناریوهای "رژیم چینج" نوع آمریکائی حساب باز کردن، حفظ حرمت نیروهای انتظامی، کوبیدن روی قومیت و ملیت و سیاستهائی از این قبیل نه تنها وحدت بخش نیست بلکه عامل تفرقه و چند پارچگی بین مردم است. طبعا نیروهائی که چنین سیاستهائی را نمایندگی میکنند هر اندازه هم که با یکدیگر کنار بیایند، عامل همبستگی و تقویت مبارزات مردم نخواهند شد.

یک باور عامه آنست که اگر نیروهای سرنگونی طلب اختلافات را کنار بگذارند مبارزه علیه جمهوری اسلامی تقویت خواهد شد. این تصور ناردستی است. مساله اینجاست که یکی از موارد اختلاف بین نیروهای اپوزیسیون همین تعبیر و تفسیر از سرنگونی وسرنگونی طلبی است. اولا بسیاری از نیروهای اپوزیسیون راست، از سلطنت طلبان گرفته تا شاخه هائی از ملی اسلامیون دو خردادی تا دیروز سرنگونی طلب نبوده اند و امروز که به اقتضای شرایط و بدنبال مردم ادعای سرنگونی طلبی دارند همچنان تلقی و تعبیر و تفسیرشان از سرنگونی حفظ بخشها یا جناحهائی از حکومت و نظام موجود است. مساله شان صرفا محدود کردن ولی فقیه، یا کنار گذاشتن آخوندهای بدخیم و یا دستکاری در قانون اساسی و یا عوض کردن عمامه با تاج و "سلطنت نوع دیگر" و یا "اسلام نوع دیگر" است. درد و خواست توده مردم این نیست. مردم میخواهند کل این حکومت را درهم بکوبند و جارو کنند. و بخصوص بعد از تجربه دوره خاتمی و فعالیتهای دو خرداد بخش اعظم جامعه هیچ نوع توهمی به این نوع تغییرات ندارد و از هر نوع سازشکاری و تلاش برای حفظ نظام در قالب مخالفت با نظام عبور کرده است. نیروئی میتواند عامل وحدت و اتحاد مردم باشد که این میل عمیق توده ای به زیرو رو کردن وضعیت موجود را نمایندگی کند؛ آنهم نه امروز بلکه در پیشاپیش مردم و آنروز که هنوز بخش قابل توجه ای ازمردم و از نیروهای سرنگونی طلب امروز بدنبال این نوع توهمات دوخردادی روان بودند. وحدت مردم حول سیاست و شعار وخواست وحدت بخش ممکن است و این سیاستی است که در مقابل هویتهای قومی و ملی و مذهبی و فرقه ای به هویت انسانی و خواستهای عمیق انسانی رجوع کند و انسان و انسانیت را نقطه عزیمت خود قرار بدهد. افراد جامعه از هر مذهب و نژاد و ملیت و جنسیتی انسان اند و لذا حول انسانیت است که وسیع ترین همبستگی میان توده مردم بوجود می آید. این کلید وحدت مردم است و نه همکاری و یا همراهی میان نیروهای مختلف اپوزیسیون. پیش شرط وحدت بخشی به صفوف توده مردم نیز مانند تامین رهبری، رادیکالیسم و سازش ناپذیری و اتکا به خواستها انسانی توده مردم است. و این پرچم در دست حزب کمونیست کارگری است. *

No comments: